۴ پاسخ

الان اگه هرچی فکرکنی این اتفاق افتاده.
اونقدرازاین جشن هامیادومیره که چی.مطمئن باش اینویادش می‌ره.
دفعه بعدواسه چنین روزهایی ازروزقبل کادویاهرکاری داری انجام بده که خیالت راحت باشه

عززززززززیزم
عیب نداره بهش قول بده تو‌جشن های دیگ جبران میکنی
چقدر ناراحت شدم

عزيزم ناراحت نشو کاریه که شده الان بازم آخر سال جشن میگیرن سعی کن اونو شده چنددقیقه زودتر از مادرای دیگه بری که پسرت ببینمت خوشحال بشه و براش بوس بفرست تا انرژیش چند برابر بشه موفق باشه.

نمیخوام نمک روزخمت بپاشم امامیتونستید زودترازخونه بزنیدبیرون الان دیگ همه میدونن قطعی برق وداریمولی بازم عب نداره پیش میاددیگ

سوال های مرتبط

مامان رکسانا مامان رکسانا ۵ سالگی
سلام خانما خواستم تجربه خودمو به اشتراک بزارم دو سه روز بود پسرم مریض شده بود می‌گفت گلوم درد می‌کنه و سردرد داشت فکر کردم ویروس جدید گرفته همسرم بردش دکتر با آمپول و دارو خوب نشد هیچی تازه تیم کرد شنیده بودم بچه ها غذا می خورند توی گلوشون می مونه و عفونت می‌کنه و باعث مریضی میشه و کسانی هستند که با روش های قدیمی که بلدن اونو رد میکنند به اسم تول گیر یا قاروق گیر منم گشتم یه پیر زنه که انجام میداد پسرمو بردم دست زد به گلوش گفت وای این خیلی مونده تو گلوش چند بار مثل ماساژ گلوشو فشار داد و بالا پایین کرد پسرم میگه انگار یه چیزی از گلوم رد شد شاید باورتون نشه ولی تب پسرم قطع شد و گلوش بهتر شد وقتی هم کوچیکتر بود اینجوری شد برم پیش یه خانم دیگه ای یه فوت کرد دماغ پسرم یه تیکه گردو از گلوش پرت شد بیرون برا دخترمم هم فوت کرد یه تیکه خیار شور پرت شد بیرون واقعا جلو چشم خودم اینکارو کرد خواستم بهتون بگم بعضی چیزا با یه درمان خیلی راحت رو ما قبول نمی کنم در عوض می ریم کلی دارو می‌دیم به بچه هامون که بدنشونم ضعیف میشه
مامان علیسان مامان علیسان ۵ سالگی
اول از همه از تجربه سزارین اولم بگم سزارین اختیاری شدم با بیحسی اپیدورال واقعا تجربه وحشتناکی بود و دکترم الان گفت به شدت مخالف اپیدوراله که اپن زمان یه دکتر بیهوشی روی ما امتحان میکرد 🤕 سزارین اولم تا تیغ رو دکتر کشید رو شکمم درد و سوزش وحشتناکی رو حس کردم داد زدم و بیهوشم کردن
این ترس و وحشت تا آخر این زایمانم با من بود متاسفانه
اینبار دکترم بهم ۱۲ اسفند نوبت عمل داد هرچقدر سعی کردم بیهوشم کنن دکترا قبول نکردن و فقط گفتن بیحسی اسپاینال
۴اسفند صبح خواب بودم خونه مامانم که یهو یه درد پیچید زیر دلم و رفت سمت مقعد خب بس خوابم میومد توجه نکردم اولش هر ۴۰دقیقه بود بعد نیم ساعت بعدش بیست دقیقه بعدش یه رب دیگه بیدار شدم به مامانم وقتی هر ۲۰دقیقه بود بیدار شدم به مامانم گفتم مامانمم گفت بزار برم یه دوش بگیرم بریم بیمارستان🤕🤦🤦گفتم نه بزار اول من برم شیو کنم یه دوشم بگیرم بریم خلاصه داخل حمام هم اون درد و انقباض وحشتناک منو گرفت دو سه دفعه سریع اومدم بیرون اومدم همینجا گهواره از مامانا پرسیدم گفتن برم بیمارستان دیگه زنگ زدم شوهرم گفتم بره خونه ساک و وسایل نینی و برداره بیاره نگم که اونم یه ساعت طول کشید بیاد وای نگم درد و انقباضام هر ۵دقیقه شده بود فقط داد میزدم منو سریعتر برسونین بیمارستان سریع با شوهرم و مامانم رفتیم من فقط اشک میریختم رفتم علیسان رو بغل کردم و بوسیدم بابام از زیر قرآن ردم کرد و رفتیم اونجا که رسیدم شوهرم رفت ویلچر آورد منو سریع برد زایشگاه ماما کلی باهام دعوا کرد چرا دیر اومدی 😭😭😭
هرچقدر زنگ میزد دکترم جواب نمی‌داد به دکتر آنکال زنگ زد اونم گفت من حالم خوب نیست نمیتونم بیام😏😏