۲ پاسخ

وای نگو پسر منم همینه بخدا جدیدا اینجوری شدع
هررررر چی بخواد گریه میکنه هررررر چی باهاش اروم تند هر مدلی ک بگی توضیح میدم حرف میزنیم نمیدونم چرا خودشا میزنه ب نفهمی و گریه و جیغغغغغغغغ کب هدفش برسع من ک کم آوردم دیوونه شدم. بخداااا دیروز رفتم بیرون خیر سرم مغازه سیسمونی فروشی لباس بگیرم برا یکی. ی موتور شارژی داشت اونو دید گفت میخوام گفتم الان نمیتونیم بخریم. اصلا فروشی نیست. بعدا ک بتونم برات میخرم. آقااااا زد زیر گریه تو خیابون همه نگاهمون میکرد آبرومون رفت اینقدرررررر گریع کرد جیغ کشید ک نمیومد بریم خونه هرررر چیم میگفتم باشه بعدا بتونم میخرم حالش نمیشد فقط جیغ جیغ و گریه های وحشتناک. مجبور شدم اخرش کتکش بزنم. و همونطوری با گریه تا خونه اومدیم. میگفت من میخوام همین الانم میخوام بایدم بخرید. من موندم چ خاکی کنم تو سرم. تو این شرایط ادم چیکار کنه چطور رفتار کنه وااااقعا موندم. از بس گریه کردم داغونم دیگه. خلاصه سر هرررر چیزی حتی آدامس بخواد همینطور میکنه. مثلا امروز گفته بریم موتور سواری گفتیم بعد ناهار اما گریه رو گریه. آروم بند نمیشه نمیدونم واقعاااا نمیدونم باید چیکار کنم. سر هر چیزی همینجوری کنه. صبر نمیکنه تحمل نداره خدایا ب دادم برس 😭😭اگه کسی راهکار داره راهنمایی کنه
ببخشید طولانی شد😔😔😔

نه بچه ما اینجوری نیست ، باهاش حرف زیاد بزن راجب احساسش زیاد زدیش

سوال های مرتبط

مامان ماکان 🧿💜 مامان ماکان 🧿💜 ۴ سالگی
مامانا خیای سردرگمم پسرم که پارک میره کسی میزنتش بهش میگم از خودت دفاع کن بزنش این که میزنه دیگه بزن بزن تموم نمیشه از طرفی چندبار پیش اومد کسی زدش این فقط نگاهش به من بود دفاع نکرد از خودش
وقتی هم میگم بزن توهم دیگه دست از زدن برنمیداره بعد میگم ماکان زدن بده دوباره میگم کسی زد بزنش انگار اینم گیج شده
اخه یبار وایسادنگاه کرد بچه چندتا زد تو سربچم منم دیدم بچم واکنش نداشت فقط به من گفت مامان با گریه بعد من به بچه گفتم خیلی کارت بدبود زدی مامانش اومد گفت خوب کرده زده حقش بوده سر راه سرسره وایساده باید میزده منم دعوام شد باهاش تو پارک بنظرشما چیکارکنم تو این مورد توپارک خیلی داستان پیش میاد مثلا یه بچه یهو بی دلیل شکم بچمو گازگرفت یه هلش میدن دستشو میکشن من همیشه بهش تذکر میدم اصلا نه کسیو هل بده نه بزنه نه لباس بکشه وقتی دیدم همه با بچم اینکارو میکنن اینم وایمیسه گریه میکنه منم دائم میگم بزن توهم حالا که داره میزنه دوباره میگم ن نزن زدن بده خل شدم
مامان مهدیس کوچولو مامان مهدیس کوچولو ۴ سالگی
مامان لیا و دیا مامان لیا و دیا ۴ سالگی
مامانا طبق شکی که تاپیک قبلی گفتم
شک کرده بودم به بیش فعال بودن دخترم گفتم ببرمش مهد ببینم اوضاع چطوره
رفتم اونجا با مربی حرف زدم که ثبت نام کنم اونم یه کم با دخترم صحبت کرد اسباب بازی بهش داد گفت بازی کن بعد گفت جمع کن موهایم بافت الاکلنگ آورد بازی داد و شعر خوند دخترم حرفاشو گوش میداد آروم بود اصلا یکی دیگه شده بود من فهمیدم بیش فعال نیست قبلانم مهمونی میرفتیم اونجا دخترم بکل عوض می‌شد و آروم ساکت حرف گوش کن چی بگم مودب و عاقل

ولی از مربی و محیط مهد خوشم نیومد ثبت نام نکردم اتاق مادرا جدا بود درب اتاق ها رو کلید می‌کرد میرفت و میاومد مدام کلید می‌کرد اخه دیگه اتاق مادرا رو چرا کلید میکنی مگه نباید شیشه ای باشه مادر ببینه داخل رو ؟بعد دخترمو جدا برد نیم ساعت داخل من پیشش نبودم میگم چیکار کردی اونجا میگه تنها بودم نشسته بودم
بعد اتاق های تو در تو و تاریک یه روز درمیون دو ساعت ۱۶۰۰
مهم هزینه ش نیستااااا میخواستم تو محیط باشه ولی تصمیم گرفتم خانه بازی ببرم با بچه ها بازی کنه خودم ببینمش تا اینکه نباشم اونجا یکی با حرص ببراش دستشویی یا با بچه ای دعواش بشه و گریه کنه چون مظلومه بالاخره بچه شیطون هم هست دیگه همه که مثل دختر من نیستن
دختر کوچیکمم اضطراب جدایی داره دلم به اونم میسوزه تنهاش بزارم پیش مامانم میمونه هاااا ولی 😞😔نمیدونم بخدا دیگه نمیدونم چی درسته چی غلط
چقدر سخته بچه پشت هم😭