۴ پاسخ

چ پسر زبون درازی 😂😂🤣

واییییییی خداا🤣🤣🤣🤣

😂😂🤣🤣🤣🤣

😁🤣🤣🤣🤣

سوال های مرتبط

مامان دیدار💙 مامان دیدار💙 ۸ ماهگی
کودک 5 ماهه چه کارهایی می تواند انجام دهد؟
در مراحل رشد کودک 5 ماهه بدون نیاز به کمک دیگران می نشیند. وقتی مادر او را روی زمین می نشاند، کمرش را صاف نگه می دارد اما هنگام نشستن او همیشه دور او را با چند بالش محصور کنید تا او به یک طرف نیافتد. وقتی کودک را روی شکم قرار می دهید، او دست و پایش را می کشد و تنه خود را بلند می کند به طوری که کمرش قوس می شود. وقتی او روی کمر قرار می گیرد، می تواند سر و شانه اش را بلند کند. او از بالا و پایین پریدن توسط مادر لذت می برد واغلب از روی شکم به کمر و از کمر به شکم غلت می خورد.
کودک 5 ماهه هرچیزی را با دهانش کشف می کند و می تواند براحتی شی را به دهان ببرد. حتی اگر او بتواند بطری شیرش را با دست بگیرد، بهتر است در گرفتن بطری شیر به او کمک کنید. کودک علاقه زیادی به غذای جامد دارد. بنابراین در 5 ماهگی، به کمک شیر مادر یا شیر خشک می توانید رژیم غذایی اصلی را به او بدهید. کودک 5 ماهه بسیاری از مهارت های کلامی را می آموزد. او می توانند بسیار از لغات را بارها و بارها تکرار کند. او می تواند صداهای مختلف را بشناسد و بداند که آن صدا به چه چیزی یا چه کسی تعلق دارد. این روش برای جلب توجه او بسیار مفید است. وقتی او در جایی بی قراری و ناآرامی می کند، می توانید با استفاده از یک دسته کلید و تکان دادن آن، توجه او را جلب کنید. در 5 ماهگی، کودکان بخوبی می توانند نیازهایشان را به شما بگویند، مثلا آنها با بالا بردن دستشان به شما نشان می دهند که او را باید بغل کنید یا وقتی شما از اتاق خارج می شوید، او گریه می کند. کودک 5 ماهه می تواند بخندد، قهقه بزند، شما را نوازش کند😍
مامان فینقِلی مامان فینقِلی ۷ ماهگی
عزیز دلم،
گفته بودند عدد ۷ نحس است… اما ما سه ماه است که عدد ۵ روی شانه‌های کوچکمان سنگینی می‌کند.
از همان روزی که برای چکاپ دو ماهگی، گفتند «بذارش رو ترازو» و آن صفحه‌ی سرد، عدد ۵ را نشان داد… تا امروز، که باز همان عدد، همان سکوت، همان بغض.
انگار زمان برای ما، کنار همین عدد متوقف شده…
اما من و تو، دخترکم، ما اسیر عددها نیستیم.

تو را که می‌نگرم، می‌بینم چشم‌هایی را که با تمام کوچکی‌شان، امید می‌تابانند.
می‌بینم لبخندی را که مثل طلوع، دل شب‌هایم را روشن می‌کند.
می‌بینم دستانی را که هنوز آن‌قدر کوچک‌اند که در مشتم جا می‌شوند، اما دارند راه خودشان را باز می‌کنند، آرام و مطمئن.

نه عزیزم...
عدد ۵ نمی‌تواند عظمت جان تو را اندازه بگیرد.
نه ترازو، نه نمودارها، نه جدول رشد...
چیزی را که من هر روز در تو می‌بینم، هیچ دستگاهی نشان نمی‌دهد:
زنده بودن، تلاش، مقاومت، نور.

شاید تو آهسته‌تر از بقیه‌ بچه‌ها رشد می‌کنی، اما رشد تو شیرین‌تر است...
مثل گل‌هایی که دیرتر می‌شکفند اما وقتی باز می‌شوند، تمام باغ را به حیرت می‌برند.
من این‌جایم... با آغوشی همیشه باز، با چشمانی همیشه مراقب، با دلی همیشه دعاگو.
و می‌دانم...
می‌دانم روزی می‌رسد که ترازو بالاخره تسلیم تو می‌شود.
روز که بیاید، عددها رنگ می‌بازند، و تو—
تو تمام آن‌چه را که هستی، نشان خواهی داد:
قوی، زیبا، آرام، و پر از زندگی.