۱۰ پاسخ

عزیزم انشالله ک هرچی زودتر این روزا برات بگذره میفهممت منم سر مهلا خیلی حالم بد بود از زندگی سیر شده بودم واقعا انشالله بعد زایمان دیگع همه چی برات راحت باشه

انشاالله انشاالله به حق امام رضا زایمان خوب و بچه سالم داشته باشی بچتم سالمو صالحو آروم باشه که کیف کنی عزیزم

عزیزم تو بیشتر راه و رفتیه چشم به هم بزنی این روزا هم میگذره برات دعا میکنم

انشالله تموم میکنی وبسلامتی این دوران رو

انشالله زود تموم میشه
شما مثل من میمونی خدا کمکمون می‌کنه برا منم دعا کنید اصلا بارداری دومم نمی‌گذره اصلا جلو نمیره

الهی ک عزیزم سلامت بغلش میکنی

انشالله زود تموم میشه راحت میشی
یه چشم بهم زدن

الهی بگردم عزیزم چرا انقدر سخت
البته از حق نگذریم ماهم خیلی سختی کشیدیم واقعا اول تهوعو هماتوم و هزار جور چیزای مختلف ولی من خیلی دکتر نمیرم که بیشتر بهم استرس میدن

برات دعا میکنم عزیزم ❤️

عزیزم انشالله که کوچولو سالم بغل بگیری
و انشاالله بعدش راحت باشه برات
که سختیای الان یادت بره

سوال های مرتبط

مامان محمد حسام مامان محمد حسام ۴ سالگی
خانما میخوام درد و دل کنم من و شوهرم 7 ماه صحبت کردیم زیر نظر خانواده ها و ازدواج کردیم از اول ازدواجمون شوهرم قصد داشت منو تغییر بده و به قول خودش شبیه خودش کنه و از این طریق افسار زندگیش رو دستش بگیره من وابسته خانواده ام هستم مخصوصا مادرم اون هم میدونست و با خانواده ام در افتاد و یکی یکی پاشون رو از خونه ام برید تا به قول خودش من مستقل بشم تو این گیر و دار من باردار شدم در حالی که با کل خونواده ام قهر بود تو دوران بارداری خیلی اذیتم کرد و من از ماه هشت بارداری افسردگی گرفتم تا سه ماه پس از زایمان حالم بد بود ولی تو اون روزا تنها دل خوشیم و دلیل زندگیم پسرم بود الان هم جونم به جونش بسته است نمی تونم یه لحظه دوریش رو تحمل کنم پسرم هر چی بخواد بخره به من میگه چون باباش براش نمیخره حتی لباساش رو مامانم اینا می‌خرن دکترش رو خودم میبرم خلاصه که باباش هیچ احساس مسئولیت نداره ولی پسرم باباش رو بیشتر از من دوست داره به من میگه من تو رو دوست ندارم بابام رو دوست دارم خیلی دلم گرفته