سلام مامانا من بچمو وقتی میبرم خونه مامانم داداشم و برادرم راحت جلوی بچم سیگار میکشن تا اینکه چندروز اونجا بودم دیدم پسرم ته سیگار پیدا کرده و داره میخوره و میکنه توی دهنش تا ی چیزی میگم میگن که بزرگ میشه دست بقیه میبینه .باور کنید از عیدی نرفتم تا اینکه چندروز پیش رفتم و چندروز موندم چون راه خونمون دوره و ی شوهرم هم سرکاره ‌. به نظرتون چیکار کنم با این رفتارا برم یا نه درضمن اینکه خانوادم هم اصلا به من احترامی قائل نیستن میترسم این رفتار رو یاد بچه هام بدن و اوناهم باهام همین رفتار داشته باشن به نظرتون الکی وسواس دارم یا همینجوری میشن درآینده .اصلا نمیدونم چیکار کنم برم خونه پدرم یا نه یا قطع رابطه کنم موندم خانوادم اصلا خانواده خوبی نیستن کلن نمیگن بچه ماله یکی دیگه هست خودشون صاحب بچه میشن نمیگن برای رفتن به جایی باید از مادرش اجازه بگیره باید برای خوردن ی خوراکی از مادرش اجازه بکیره همه جور خوراکی میدن میخوره غذا هم نمیخپره ی سره هم سوار موتور میبرنش بیرون تا هم میگم میگن بزرگ که شد نمیشه بکنیش توی شیشه منم میگم خوب الان عادت نکنه به این کارا بزرگی هم عادت نمیکنه داغونم داغون حایی رو ندارم برم اینجا هم موندم برم یا نه مثلا برادرم و پدرم به خودشون اجازه میدن سر اینکه بچم کفشاشو اشتباه بپوشه یا کار بدی کنه محکم دعواش کنن که بچم گریه کنه سخت میگیرن کلن الان از عیدی نرفتم الان که اومدم خونه رادمهر کلی عادت اشتباه یاد گرفته نمیدونم چیکار کنم چی غلطه چی درست چون بچم خیلی اونجا هست میترسم عادتای اشتباه ازشون یاد بگیره مثلا فوش هم یادش میدن .اصلا کلن خودشون صاحب بچه میدونن الان هم نرم خودشون میان اینجا رادمهر رو ببرن اما تا الان اجازه ندادم چون میدونم خیلی رفتارای بدی دارن با بچه

۱۰ پاسخ

عزیزم ، الان با خانواده ات قطع رابطه کنی ، پسفردا که سن مدرسه بشه چی ؟ میخوای مدرسه هم نفرستی چون فلان بچه باباش معتاده ، یا اون یکی بچه فحش میده ؟؟!!
بنظرم بهترین کار اینکه پسرت رو متوجه کار اشتباه بکنی ، قطعا خانواده ات هر چقدر هم باهات بد باشن نمیان سیگار کشیدن به بچه یاد بدن ، من مادر خودمم سیگار میکشه ، ولی به پسرم گفتم این کار فقط برای بزرگترهاست ، اونم همه بزرگتر ها اینکار رو انجام نمیدن ، با بچه ات صحبت کن
و اینکه واسش غول نساز که بدتر بخواد لج کنه یا بخواد تجربه کنه
مثلا من همسرم هایپ زیاد میخوره، پسرم چند بار اول هی میخواست. من هی بهش گفتم این مناسب بچه ها نیست ، فقط بزرگترها ، حتی مامان هم نمیخوره ، فقط بابا میخوره.
یا مثلا من قهوه میخورم هم همینه.
باید با رفتار خودت رفتار صحیح رو به بچه ات یاد بدی ، وگرنه پسفردا بره توی جامعه اعصابی برات نمیمونه

به نظرم خیلی سخت گیری ....تمام این رفتارهارو و بدتر خانواده من دارن ولی من نظرم اینه بچه م همین الان همه چی رو متوجه بشه بهتره تااینکه رفیقاش براش تعریف کنن و گولش بزنن

من برعکس خانواده ی خودم خیلی مثبت و اهل هیچی نیستن اما خانواده ی همسرم همچی میخورن و میکشن و منم ازشون متنفرم و باهاشون قطع رابطه ام. حتی همسرمم معتاده برای همین میخوام هم خودم هم بچمو از دستشون نجات بدم اما شوهرم انقدر ح روم زاده س که خیلی محبت میکنه به بچم که بکشونش سمت خودش اما من اصلا دوس ندارم بچم نه باباش نه با خانواده ی باباش هیچ ارتباطی نداشته باشه

نزار عادت کنه...پسر منم اوایل چوب شور رو مثل سیگار می‌گرفت دستش بهش تذکر دادم و اینکه مثلاً فیلمی که توش سیگار میکشه نمیزارم ببینه....خوب اگه میتونی کمتر برو می‌دونم سخته ولی منم کسی نزدیکم نیست مادرم هفته ای یه بار دو سه ساعت میاد سر میزنه ....خودمم بدم میاد بچه یه سری عادت رو یاد بگیره نمیدونم درسته یا من حساسم اما میگم از الان بچه باید یاد بگیره چه کاری اشتباهه....

من عمو های بچه ام سیگار میکشن اروین هم خیلی وقتا پیش اوناس چاره ای نیست

دوست عزیزم بنظرم الان اووووججج یادگیری بچه هاست تامیتونی کمتربرو الان توحافظه ذهنشون تاثیرداره الان همه چیوبادمیگیرن دیگه ۷سالش بشه تواین چندساله زیردست شما بزرگ شده حداقل میدونه چی خوله چی بد میگی سیگارومیگیره میزاره رودهنش فردابزرگ شه اصلامادروادم حساب نمیکنه بنظرم رفت وامدتوخیلی کم کن یکم بچهابزرگ تربشن نمیگم‌نرووو ولی خیلی رفت وامدکمتدکن روبچهات تاثیرداره منم بچه خواهرم رفتارایی میکنه من اصلادیگه نمیبرمش پیشش چون تورفتاربچم تاثیرداره البته این نظرشخصی منه

برادر زاده دوستم ،
پدر بزرگ و مادربزرگش بدون اجازه ، بچه سه ساله سوار موتور کردن ببرن اطراف
تصادف میکنن
بچه طفلک کاسه چشمش می‌شکنه ، داغون شده همش گریه می‌کنه
عزیزم نرو اصلا
اگه رفتی زودی برگرد
انقد وابستگی نمیفهمم

منم همینم با اینکه تو یه شهریم شاید ماهی یه بار دو بار برای شام یا ناهار برم یا خودشون دعوت کنن، بیشتر میگم مامانم بیاد خونمون یا داداشم دو ساعت میان بازی میکنن میرن..منم از رفتاراشون خوشم نمیاد، همه براشون سواله چرا من بیشتر نمیرم خونه بابام

هزار بار گفتم نرو
اگه رفتی یه روز بمون برگرد

داداشم و پدرم جلوی بچم سیگار میکشن

سوال های مرتبط

مامان رادمهر.رادوین مامان رادمهر.رادوین ۲ سالگی
پدرم اومد بچمو ورداشت برد اولین باریه توی این دوسالو نیم رادمهر کنارم نیست حتی یک‌ساعت نبوده کنارم نباشه چه برسه به اینکه شب کنارم نخوابه خیلی حس بدیه جلو اشکامو میگیرم نیاد اومد مهمونی بعد گفت دلمون تنگ شده رادمهر رو برد ی شهر دیگن یک ساعتو نیم راهه تا اینجا با برادرم دعوا کردم یک ماهه بیشتر نرفتم اونجا و دیگه دلم نمیخواد برم .حالا ورداشت بچمو برد یعنی رادمهر یاد منو باباش نمیکنه امشب؟امشب که بگذره فردا خوبه و بازی میکنه شب خیلی بده با خودش کلی غربت و دلتنگی داره برای من که اینجوره .تازه غصه هم میخورم پسرم بلد نیست جیش و پیپیش رو بگه میترسم غصه بخوره امروز توی خونه بهونه گیر شد فهمیدم پی پی دارم بردمش دستشویی بهش برچسب دادم پی پی کرد و بعد کلی اخلاقش عوض شد اما کسی جز مادر این حس هارو نمیفهمه بیچاره بچه های پرورشگاه که مادر ندارن یا بچه هایی که مادر ندارن چون مادر خیلی حس ششم داره خیلی حال بچشو خوب میفهمه رادمهر رو از پوشک گرفتم کلی درکش کردم کلی باهاش راه اومدم که دل به دلم بده و باهام دردی کنه که دیگه پوشک نشه حالا میترسم بچم اونجا پیپیشو نگه داره یا جیششو و بهم بریزه غصه حالشو میخورم .ولی پدرم درک نکرد این چیزارو بچمو ورداشت برد الانم میگم خداپشتو پناهش باشه به سلامت برسه ولی خیلی حس بدیه با سوهرم هم قهرم دل به بچه هام گرمه فقط که راذمهر رفت خونه آقاجونش
مامان سوگند مامان سوگند ۲ سالگی