احساس میکنم آزادترین زن دنیام
همیشه یا سرکارم یا درگیر بچه ها
از کمک بقیه هم فقط زمانی که سرکارم استفاده میکنم و دیگه روم نمیشه و همم دلم نمیاد بیشتر کمک بگیرم
وقتایی که خونه هستمم یا کار میکنم یا برنامه می‌چینم با بچه هام وقت لگذرونم
ولی امروز قید همه چیز رو زدم
از همسرم خواهش کردم با بچه ها پاشه بره خونه مامانش
و من بعد از یه سال چند ساعت با خودم خلوت کنم😭
انقد خوشحالم که انگار اومدم تور مالدیو😅😅
از زندگی تو اون همه فعالیت و شلوغی خسته ام
بعذ از تولد رها حتی ثانیه ای برای خودم نبودم

تصویر
۴ پاسخ

فقط اون فسقل ببین

بچه دومت چندسالشع؟خوب کردی گلم

خیلی حس خوبیه🤭

به سلامتی بشین به فیلم خفن ببین حال میده

مقالات مرتبط

چگونه کودک را از پوشک بگیریم
چگونه کودک را از پوشک بگیریم ؟+ فرآیند سه روزه
توضیح بچه دار شدن برای کودکان
توضیح بچه دار شدن برای کودکان
برنامه ریزی روزانه برای کودکان
برنامه ریزی روزانه برای کودکان شامل چه مواردی است؟
مزایا و معایب داشتن پرستار بچه
مزایا و معایب داشتن پرستار بچه

سوال های مرتبط

مامان دخترام♥️🧡 مامان دخترام♥️🧡 ۴ سالگی
مامانا برا واکسن‌های کوچولوهاتون با همسرتون میرین؟
من حق دارم ناراحت شم یا به روی خودم نیارم؟😁
آقا امروز واکسن یه سالگی رها بود، مامانمم درگیر مادربزرگمه و بیمارستانه
صبح ساعت ۸ همسرم گفت من امروز کار دارم تو با بابات برو واکسن بچه رو بزن
بعد دیگه تا دلتون بخواد تا الان رها و رزا جونمو درآوردن
ساعت ۲ زنگ زد گفت زود میام خونه
الان اومده
میگم اگه دیر مبومدی کی میومدی؟؟
شغلش مغازس خارج از شهره با باباش و داداشش
حالا داداشش زنش انگشتش درد میگیره با خودش باید بره دکتر، زمین و زمان و تعطیل می‌کنه ببرش دکتر
حالم از شوهرداری خودم بهم میخوره واقعا
مشاهده ۱۳ پاسخ دیگر
مامان شایان مامان شایان ۴ سالگی
سلام دوستان خوبین؟؟خسته نباشید.
پسرم ۴ سالشه با خودم که هست خیلی پسر مودب و حرف گوش کنی هست از خونه که بیرون میره یا مثلا خونه مامان جوناش میره اصلا از اینروبه اون رو میشه بشدو لجباز و بی ادب میهش .یعنی تو خونه وه است مث بچه های ۲ تله رفنار میکنه و بچگونه صحبت بکنه باز از خونه که میره بیرون بی ادب میشه .بچه های شمام همینن ؟؟یا این پسر من آدم هزار چهره ایه
و ی چیز دیگه ام بشدت علاقه به گفتن حرفای زشت داره ما اصلا توو خونه هیچ حرف بی ادبی بکار نمیبریم و هپسرمم به شدت ر این چیزا حساسه و این بچه مثلا تو پارک یا جمع حواسش هست که همون جمله ای رو که نباید یاد بگیره رو به ذهن بسپره.خیلی کلافه ام از دستش
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان نفس مامان مامان نفس مامان ۴ سالگی
مامانا می‌خوام ی درد دل کنم الان یک ماهه زایمان کردم به خاطر ی سری شرایط فعلا خونه مامان هستم چون خودم ی شهر دیگم تو این مدت منی که حتی ی لحظه از دخترم جدا نبودم و بدون هم نمیخوابیدیم الان رابطه با دختر ی جور دیگه شده نمی‌دونم اون موقع کارای اشتباه یا لج بازی کردن شو می‌تونستم تحمل کنم یا ی جور حل میکردم ولی الان زود عصبانی میشم و سرش داد میزنم مثلا امشب اومد تو اتاق پیش من بخوابه هزار تا ایراد گرفت که گرممه نمی‌دونم پتو صاف باشه و چیزای دیگه آخرم من سرش داد زدم دوباره برگشت که پیش مامانم بخوابه خیلی از هم دور شدیم دست خودم نیست چیکار کنم تا میگم کارم اشتباهه باهاش خوب باشم همش ی کار می‌کنه همه چیز خراب میشه دلم نمی‌خواهد اینجور پیش بره
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان رستا 🧚 مامان رستا 🧚 ۴ سالگی
دوستای گلم شبتون بخیر.
دختر من متولد نیمه دوم سال ۹۹ هستش
و قانوناً سال دیگه باید بره پیش دبستانی ۱ یا همون مهد کودک و سال بعدش هم پیش دبستانی ۲ یا همون آمادگی
میخواستم ببینم ضرورت داره ببرم دخترمو؟
شما بردین بچه هاتونو؟یا برنامه دارید که پیش ۱ ببریدشون
ناگفته نمونه اکثر مهارتهای دست ورزی و کار با قیچی و شناخت رنگ و اشکال و حیوانات و یه سری چیزایی که تو پیش ۱ باهاشون کار میکنن رو خودم یادش دادم
ولی بازم گفتم نظر شماهارو هم بدونم؟
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان حلما مامان حلما ۴ سالگی
پ.ا.رت ۸۸
نزدیکای ظهر بود که از بیمارستان مرخص شدم....
شاید غیر قابل باور باشه ولی اصلاً سعی می‌کردم صورت بچه رو نگاه نکنم....
خیلی می‌ترسیدم می‌ترسیدم یه وقت مهرش به دلم جوری بیفته که نتونم از خودم دورش کنم....
و باید خودمو کنترل می‌کردم و هرگز به این چیزا فکر نمی‌کردم چون من امید مادر شدنو تو دل یه مادر دیگه زنده کرده بودم....
حتی توی راه خودم بغل نگرفتم بچه رو دادم بغل مادر شوهرم....
تا رسیدیم خونه من رفتم دوش بگیرم....
همونطور که داشتم ل.باسامو در می‌آوردم تا برم ح.موم داشتم با جاریمم صحبت می‌کردم....
زن داداش من دارم میرم دوش بگیرم خودتون بچه رو حمام کنید و هر کاری که دوست دارید انجام بدید لطفاً دیگه در مورد بچه با من صحبت نکنید که این کارو بکنیم یا نکنیم این بچه مال شماست فکر کن خودت بیمارستان رفتی و بچه رو با خودت آوردی.....
زن داداش صورتمو بوسید و رفت....
توی حمام تا تونستم گریه کردم....
من به خاطر حس خوب که به زن داداش داده بودم و هم به خاطر دوری که از بچه‌ام داشتم.....
اما خب من یه دختر دیگه داشتم من یه نور چشم دیگه داشتم.......
مامان بهراد و برسا مامان بهراد و برسا ۴ ماهگی
مامانا سلام
من یه پسر ۴ ساله دارن و یک پسر ۳ ماهه بچه اولم چند ماه پیش شب ادراری نداشت ولی مدتیه پیدا کرده دقیق نمیدونم قبل تولد برادرش بود یا بعدش ولی شب ادراری پیدا کرد و متاسفانه هنوز هم برطرف نشده با دکترش صحبت کردم و گفت ممکنه علت تولد برادرش باشه طبیعیه و هیچ ایرادی نداره خودش برطرف میشه.
اینم بگم که ما بیشتر توجه مون به پسر بزرگم هست طوری که حتی بعداز تولد برادرش حسادت نکرد و همه چیز خوب پیشرفت.
من پارسال دوبار تمام فرشها رو شستم ولی الان با بچه کوچیک سختمه و اینکه حتی تشک پلاستیکی تخت پسرمو باز نکردم گفتم ممکنه شب ادراری داشته باشه ولی الان دیگه نمیتونم همه چیز رو مثل قبل بشورم و تمیز کنم بخاطر همین شبها بعداز اینکه خوابید پوشکش میکنم و قبل از بیدارشدن هم باز میکنم.
ولی نمیدونم کارم درسته یا نه؟
و اینکه چاره چیه،؟
.
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان آیلین مامان آیلین ۴ سالگی
سلام شبتون بخیر،یه بار قبلا سوالمو مطرح کردم ولی دو نفر بیشتر جواب ندادن خواهش میکنم اگه تجربه ای دارین کمکم کنین. دخترم خیلی خجالتیه از اول همون خجالتی بود ولی با خانواده خودم خیلی خوب بود تا سه سالگی وابسته مامانم بود تو یه جمع که وارد می‌شدیم اگه مامانم اونجا بود زودی میرفت بغلش یا اینکه با خواهرم تو یه ساختمونیم همش میرفت خونه اونا و با بچه هاش بازی می‌کرد شب به زور برا خواب میاوردیمش اگه اونا مهمون داشتن اوایل خجالت می‌کشید بعدا یخش آب میشد به بازی ادامه می‌داد جوری با دامادمون جور بود که از سر و کولش بالا میرفت ولی آلات مدتیه اصلا خونشون نمیره کلا همه جا حتی خونه مامانم می‌چسبه به من وقتی بلند میشم زودی از لباسم میگیره و دنبالم میاد دیروز به زور راضیش کردم که خونه خواهرم بمونه با پسرش بازی کنه خودشم دوست داشت بمونه ولی همون که شوهر خواهرم اومده بود شروع کرده بود به گریه یعنی همه جا اینکارو میکنه برا چیزای خیلی بیخود گریه میکنه از توجه اطرافیان بیزاره تو جمعا خجالتی بودنش خیلی خیلی شدید شده اصلا با بچه ها ارتباط نمیگیره حتی با باباش هن جایی نمیره و میگه مامان هم بیاد درحالیکه قبلا میرفت و چند ساعتی ازم دور میموند
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان آروشا مامان آروشا ۴ سالگی
سلام مامانا صبح تا شب با بچتون تو خونه چ کار می کنید ما تنهاییم دخترم هم یا با خودش بازی می کنه یا با من
خسته شدیم از تنهایی چ بازی عایی با بچتون میکنید
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان 🍂دختر پاییز من🍂 مامان 🍂دختر پاییز من🍂 ۴ سالگی
خانما زمانی که بچه تب داره پایین نمیاد چند ساعت بعد از شربت میشه شیاف گذاشت ؟
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
بچه این کتاب کار که پایین عکسشو گذاشتم کسی گرفته از گهواره یا نه ؟؟؟بچه هام عاشق کتاب کارن به خصوص دلوین خیلی دوست داره آخر هفته ها کتاب کارشون رو مربی میدا که تو خونه انجام بدن از بس دوست داره مط خواد همه رو تند تند حل کنه😐😐عمش می گفت بیرون هست که واسش بخرم فوق العاده علاقه داره
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان زندگیم ایلیا❤ مامان زندگیم ایلیا❤ ۴ سالگی
کودک‌تان نباید این‌ها را بشنود!

«می‌ذارمت و می‌رم!»
گفتن این جمله بعد از یک روز سخت و خسته‌کننده که فرزندتان مدام جلوی این مغازه و آن اسباب‌بازی فروشی می‌ایستد و بهانه خرید می‌گیرد قابل درک است، چون کودک شما در شرایط مناسبی قرار ندارد در این مواقع به دلیل رفتاری که بروز داده تنها احساس ناامنی و طردشدگی می‌کند. با به وجود آمدن احساس ناامنی بعد از آن ترس هم ممکن است سراغش بیاید، بنابراین هیچ وقت بچه را از رها کردنش نترسانید. وقتی کنار خیابان شما را معطل‌ می‌کند، بگویید «یا با من بیا یا دستت رو می‌گیرم و با خودم می‌برم.
مامان فرهان مامان فرهان ۴ سالگی
سلام عزیزان
پسرم ۴ سال و ۳ ماه هست
به تازگی خیلی فحش میده و لجبازی میکنی منم اعصابم خورد میشه سرش داد میزنم یا تهدیدش میکنم که از این خونه میرم و دیگه مامانت نیستم و .....
میشه بگین بچه های شمام اینجوری هستن یا نه ؟
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
سلام مامانا من امروز پیش مشاور بچه ها تو مهدشون بودم می گفت فقط به آپوزش اینجا اکتفا نکن خودتم تو خونه با بچه ها کار کن گفت به خصوص کتاب های حواستو جمع کن از همش بهتره باهاشون کار کن گفت باید از الان به فکر سنجش به ورود به مدرسشون باشی گفت من شاگردی داشتم که رد شده تو سنجش هیچی بلد نبوده خواستم اینا به بعضی از مامانای اینجا بگم که بچه هاشون نه مهد میرن نه پیش ۱ و نه حتی کلاسی یا تو خونه هم اصلا باهاشون کار نمی کنند اینا خیلی خیلی مهمه می گفت یکی از تستهاشون نسبت های فامیلیه مثلا خواهر بابات کی تو میشه ؟؟اعداد رو بتونه از ۱ تا ۱۰ هم بنویسه هم بگه هم برعکس هم بتونه بگه حیوونارو اهلی و وحشی و غذاشون و پرنده ها هپه رو کامل باید بلد باشن اشکال هندسی و خیلی چیزای دیگه البته من که خیلی راضی ام نوشتم پیش ۱ الان بچه هام رنگارو کامل بلدن البته بیشترشو خودم یادشون دادم از ۱ تا ۵ می تونند بشمارنو حیوونا و غذاهاشون رو هم کامل بلدن اشکال هندسی و دوسه تا شعر فقط نسبت ها باهاشون کار نکردم که باید یادشون بدم مفهوم های سنگین و سبک و لاغر و چاق و دست چپ و راست اینا رو هم باید بلد باشن بچه های منم کامل بلدن ببین مشاورشون به من گفت فقط به آموزش اینجا اکتفا نکن با اینکه من تو خونه هم روزی یکی دوساعت باهاشون کار می کنم ولی خواستم به شماها هم بگم از الان با بچه هاتون کار کنید تو سنجش دچار مشکل نشید
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان زندگیم ایلیا❤ مامان زندگیم ایلیا❤ ۴ سالگی
❌ نمونه هایی از پرتکرارترین آسیب های دوران کودکی در اتاق درمان:

1⃣ من نمیتونم وجود احساساتی مثل خشم و غم رو بپذیرم و یا در موردشون صحبت کنم چون توی خانواده ما صحبت از این احساسات ممنوع بود و انکار میشد .
2⃣ هیچوقت نمی تونم قاطعانه حرفم رو بزنم آخه هر وقت میخواستم چیزی بگم والدینم واکنش منفی نشون دادن و ساکتم کردن.
3⃣ من همیشه فکر میکنم همسرم قراره ترکم کنه ، یادم میاد هر بار اشتباهی ازم سر میزد مادرم منو تهدید به ترک می‌کرد.
4⃣ می دونم خودم رو با دیگران مقایسه میکنم و احساس میکنم ازشون عقبم،چون والدینم همیشه منو با دیگران مقایسه میکردن و میگفتن اونا از تو بهترن .
5⃣ من خیلی خجالتی ام و نمی تونم توی جمع حرف بزنم ،دلیلش اینکه تو بچگی همیشه خجالتی بودنم رو بعنوان صفت مثبت تقویت کردن و میگفتن به به ! چه بچه خوب و آرومی.
6⃣ من اغلب کارهام رو نصفه نیمه رها میکنم ،آخه بچه که بودم والدینم نمیذاشتن کاری که شروع کردم رو خودم تموم کنم ،همیشه وسط کار از من میگرفتن و خودشون انجام میدادن.

✅ برخی از مشکلاتی که در بزرگسالی تجربه میکنیم ،ریشه شون به تجارب دردناک کودکیمون می رسه .
درسته که کنترلی روی گذشته نداریم اما امروز با آگاهی میتونیم در راستای بهبود قدم برداریم.
مامان دخترم وپسرم مامان دخترم وپسرم ۴ سالگی
حالم خیلی بده
دخترم خیلی عصبی شده
با برادر زاده هام دعواش بشه
یواش میزننش اون میاد با گریه و لگد و عصبانیت صدبار میزنه
منم تهدیدش میکنم امروز حتی اومد دستمو گاز گرفت
نمیدونم به حال خودم گریه کنم یا به حال دخترم
خودشم اونقد اون بچه رو میزنه بعدش میشینه با صداهایی بلند گریه میکنه
اصلا نمیتونم باش حرف بزنم
کسی هست میتونه کمکم کنه؟چکار کنم؟
مشاهده ۱ پاسخ دیگر