انقد دلم گرفته میخام بشینم ساعتها گریه کنم نمیدونم شمام حرفامو درک میکنین یا نه😔😔
خونه زندگیمو گوه برداشته همه جا کثیف بهم ریخته وقت نمیکنم یه دستمال بکشم خونمو یه جارو بکشم
کمرم انقدرررر درد داره لعنت به این امپول بیحسی زایمان انگار پیرزن ۷۰ سالم هیشکی درکم نمیکنه بخدا هیشکی نمیفهمه من چقد درد داره کمرم موهام یکسره ریزش داره😔😔😭😭
نه میتونم غذای درست حسابی بزارم نه خواب کافی دارم یه ساعت یکی پیدا بشه نگهش داره همینکه فقط بخوابممم از وقتی دلانا دنیا اومده باور میکنین من ۴ ماهه صبحونه نخوردم معدم داغون شده همش پیش دخترمم همش بغلمه همش باهاش بازی میکنم
خسته شدم بخدا همسرمم کمک میکنه ولی خوب اون مرده بلد نیس مثل من بچه نگهداره یا خونه مرتب کنه😞😞😞

تنها نیستی گلم ....برنامه ریزی گن چاره ای نداریم💔

همدردم باهات💔
دارم کچل میشم از ریزش مو
کمرم یجور درد میکنه که‌ انگار از وسط دارع نصف میشه
اعصابم داغونه
شوهرم سربازه نیست
خیلی تنهام
از خونم دور افتادم خونه مامانمم
زندگیم کلا بهم ریخته

عزیزم همه اولش همینطوری بودیم ولی باید برنامه ریزی کنی موقعه که دختر خواب زود هرکاری دوست داری بکن میتونی کارای خونتو شبا دخترتو بدی همسرت زود انجام بدی که فرداش موقعه خواب دختر وقت برای خودت بزاری

عزیزم باید مدیریت کنی که هم به وقتش به بچت برسی هم به همه کارو زندگیت. زندگی رو بچه داری رو انقد سخت نگیر ک فقط خودت اذیت میشی اونوقت.. بچت خوابیدنی توام استراحت کن یا به کارات برس.. من با وجود اینکه یه نوزاد دارم یه بچه یک سالو نیمه ویه بچه ی کلاس اولی یجوری زندگی رو کنترل میکنم ک هم به خونه میرسم هم به بچه ها هم به درس پسرم هم به شوهرم وهم به خودم خونم همیشه تمیز مرتبه نمیزارم یه آشغال کوچیکم بیوفته زمین غذامودرست میکنم به دوتا بچه کوچیکام میرسم وقتاییم ک خوابن به خودم میرسم. کم کم باید عادت کنی دیگ به شرایط.

عزیزم منم همینجوریم کمرم داغونه وقتی میشینم بلند ک میشم تا راست بشه کمرم طول میکشه مث پیر زنا شدم
از ریزش موام نگم ک انقد موهام میریزه قشنگ جلو موهاش کچل شده دارم امپول میزنم یکم بهتر شده میخای توام برو بزن تو شیردهیم مجازه زدنش
خونمم ک افتضاحه اشپزیم شبا زیاد درست میکنم ک ناهار داشته باشم
صبحانم اصلا نمیرسم بخورم ناهاررم ساعت ۴.۵عصره😢

من ۲ ساله ازدواج کردم از وقتی ویانا بدنیا اومده شوهرم میگه خونه چقدر تمیزتره کل کارامم میرسم با وجود بی خوابی اول خیلی تنبل بودم الان وقت و تنظیم میکنم تا ویانا طلا خوابه سریع همه کارام و میکنم

با نظرم زیادی سخت میگیری
البته بچه اوله و کم تجربه ایی یکم بگذره دستت میاد و راحت به همه چیز میرسی فقط سخت نگیر همین
من الان یه پسر ۸ ساله ام داره دو ماه اول به هیچی نمی‌رسیدم شامم نداشتیم ناهار هم که هیچی فقط صبحونه آماده میکردم ولی بعدش راحت گرفتم و گذاشتم بچه با خودش یکم تنها باشه همیشه بالا سرش نیستم و با کارام میرسم یا اگه خیلی نق بزنه بغلش میکنم و باهم کارهارو میکنیم

عزیزم موقع ها ک خوابه تمیز کنم من ۴روزه داشتم خونه تمیزمیکردم البته حسابی
امروز تموم شد تازه وقت نکردم حتی حموم برم الانم اومدم برم اب قطع شد😑😑😑

ریزش موبعداززایمان طبیعی.منم بخداجون ندارم.کمرم فلجم کرده.ارزوخواب دارم

خوب میشه عزیزم

عزیزم وضع ماام همینه من ۲هفتس میخوام جارو‌برقی بکشم نمیشه اگه شوهرم سرکار باشه غذا برا خودم‌درست نمیکنم اگر هم نباشه نهایتا یه وعده بذارم ولی زیاد
خودتو اذیت نکن بچه خوابید توام‌ بخواب‌کمبود خوابت جبران بشه به کسی میتونی بگو‌بیاد جندساعت بچه رو‌ نگه داره فقط بخواب
از خواب که سیر بشی میتونی مدیریت کنی خونه رو‌اروم‌اروم‌تمیز‌ کنی

منم دقیقا مثل شمام همین الان از ذوق ذوق پاهام نمیتونم بخابم،ولی خب شبا وقتی بچم‌میخابه کارامو میکنم همه چیو انجام میدم حتی خورشت ناهار فردام گذاشتم،صبح زیرشو روشن میکنم،اشمزخ نه و اتاق رو تمیز کردم تحویل فردا
هرچیم بردارم همون لحظه میذارم یرجاش تمیز میکنم که گاری برا بعدا نباشه ولی اخر شبا خیلی بدنم درد میگیره از شدت کار زیاد
حالا این سوای اون مدنیه که من اسباب کشی داشتم
۵ماه اسبابام زیر گرد و گچ و رنگ بودن خونه تمیز کن بشور بساب ،و بچین یه وضعی بودا😭😭😭😭قبل عید میگفتم خدایا میشه خونخ من تمیز بشه منم بشینم رو فرشام باورم نمیشه تمومش کروم

چرا این امپل بی دردی رو به کمر ونخاع زدین این دردها همش عوارض اون امپله
باید نمیزدین

یاسمن جان
یه روز دلانا بزرگ میشه
که دیگه تو بغلت جا نمیشه
خونت مرتب میشه
خابت تنظیم‌میشه
همه چیییی درست میشه
اینقدر دلتنگ این روزا میشی که نگو
یکی بگو یه روز بیاد خونتو مرتب کنه
دلانا نیاز به یه مادر شاد و سرزنده و خوشتیپ داره تا یه مامان همیشه مراقب

من تادستشویی هم نمیتونم برم اینقدر جیغ میزنه تا سریع برگردم

منم همینطورم ولی وقتی بچه میخوابه اولین چیزی ک بش فکر میکنی خوراک خودت باشه سریع ی چیزی بخور برا صبحانه هم مثلا ی موز یا سایه طلایی بزار بالاسرت صبح تو جا بخور بعد ک سیر شدی شامو ناهار بعدیتو بپز بعد لباسارو بشور بعد بقیه کارا ک اگه بیدار شد کارای مهم انجام شده باشن

این ابجی

دقیقا منم همین وضعو دارم🥺

روزی یساعت بده شوهرت نگه داره بعد کاراتو بکن روزی یساعت هم بخابه دیگه کاری نداری که بنظرم شما نظم نداری

عزیزم بخدا از تهه قلبم درکت کردم ایقد شبی خودم ندیدم اما دخترم خیلی بده گریه زاری بغلی اما همون ده دقیقه ک با شربت خواب اور میخوابه ی کاری میکنم یا جارو یا ظرف ده دقیقه ای بخدا دردم دارم موهام عین سرطانی شده غریبم هیشکی پیشم نی بچم هیشکی نمتونه بگیره

لعنت ب این امپول بی حسی تا چند ماه قبل میزد به پام و دولا راه میرفتم ام ار ای دادم گفتن دیسکت بیرون زده و این امپول تشدیدش کرده تا بچه رو بغل میکنم شب میمیرم از درد شوهرمم کمک میکنه اما صبا که نیس سرکاره کمکی دیگه ایم ندارم و خسته شدم تایپیکت حرف دل خیلیاس

هممون همینیم ولی اینو بگم آدم وقتی کار نمیکنه زندگیش بدتر میشه کار کن بدنت درست میشه

همه همینیم درکت میکنم

درکت میکنم 😭منم دورم ازشون ‌خسته خسته خسته حتی وقت هم بکنم می‌شینم فقط میرم تو فکر .کافیه دستم ب موهام بخوره همینجور می‌ریزه کل آشپزخونه خونه و تن بدن دخترم شده موهای من

برای کمبود خوابت هم حتما فکری کن یا ساعت خواب بچه رو تنظیم کن یا یه روز برو خونه مادری آشنایی ک یکی دپ ساعت بچه رو نگه داره بخوابی

همه ما همینیم فقط من کمر درد شو ندارم

عزیزم از فردا صبح یه پلاستیک فریزر کم باد کن یجور ک نترکه نترسه بده دستش بازی کنه حواستم بهش باشه کم کم کارات کن به کارات میرسی
مطمئن باش تو تنها نیستی.هممون همینیم مندحتی شوهرم بلد نیس پوشکش کنه

عزیزم درکت میکنم وافعا ۶۰ درصد ما خانم ها همینیم اما به این فکر من اولویت چیه و بدون ک بازی کردن و مراقبت از بچه واقعاااااا ارزشمنده و کار خودت رو کوچیک ندون دوم اگر سرایطش رو داری یه کارگر بگیر یه روز بیاد جاهایی ک رو مخت هست رو تمیز کنه یا یه روز تعطیل ک همسرت اوکیه بچه رو بده بهش و به خونه برس تا روحیت بهتر شه سوم سعی کن اکر کم خونی یا کمبود ویتامین داری درمان کنی چون گاهی خستگی. های ما تعارض ایناست

فقط خانواده ها این موقع ب درد آدم میخورن

تنها نیستی عزیز همگی همینیم

کاملا درکت میکنم🫂 الان من تو ۴۸ساعت سرجمع شاید پنج ساعت خوابیدم دخترم امشب به هیچ صراطی مستقیم نبود نه ظرفام شستی نه اتاقام مرتبه و نه سالن و هیچوقت هم تو زندگیم سابقه نداشت اینطور باشه اما چه کنم که مجبورم تحمل کنم همسرمنم کمک میکنه اما ساعت ۶صبح باید بره سرکار مجبوره بخوابه حال روحیم داغون چون خیلی از اندام افتادم و از خودم دور شدم

هممون وضعمون اینه عزیزم

منم ب همین. درد دچارم