همسرم پلیس امنیته خسته شدم از کارش صبح ساعت ۵ میره تا ۱۱ شب بعضی وقتا که دیگ ۲ شب میاد و دوباره ۵ صبح میره هعی از اول ک اومد خاستگاری گفت صبح میرم ۳ ظهر میام خونه ولی الان عوض شده خیلی عصبی میشم از دستش امشب دیگ بهش گفتم راضی نیستم از کارت و خودت

منو پسرم صبح تا شب تنهاییم بعضی وقتا دیگ کم میارم خسته میشم تازه باید استرس شوهرمم بکشم سالم میاد خونه یان
وقتیم میاد اینقدر خسته غش میکنه
نمیدونم چیکار کنم خونه مامانم میتونم برم ولی واقعا زشته هر روز هرروز مامانم کار داره نیستم میره بیرون نمیش من پاشم برم همیشه اونجا مادرشوهرمم اصلا باهاشون راحت نیستم تازه پسرم از پدرشوهرم می‌ترسه اگ برم اونجا همش گریه میکنه🤣😐😫 دیگ کم آوردم قبل بچه داری سرکار میرفتم خودمم مشغول بودم سختم نبود الان همش خونم

منم همینم
شهر غریب ی دونه دوستم ندارم
هیشیکم نزدیکم نیست

شوهر منم بیشتر روزا سرکاره
من با کمال پرویی میرم خونه مامانم اینا
بچمم میدم دستشون نگهش دارن خودم میخابم😂😂

بیا عزیزم سرت رو بذار رو شونه های من دوتایی باهم گریه کنیم منم این فرمی هستم همسر ۷میزنه بیرون شب ۸میاد وقتی هم میاد خستس شام میخوره میخوابه ☹️منم از صبح تنهام برخی روزا ناهار میاد فقط عجله داره میگه ناهار بدو بیار بخورم برم قبل از اینکه باردار باشم سرکار میرفتم منم مشغول بودم الان خونه نشین 😏

من خودم نظامیم و از تیر ماه باید برم سرکار از الان ترس برم داشته😐

منم تنهام
خونه مامانم هم سخته برم تنهایی اونم هلاک شده از گریه های پسرم
نمیرم یکم استراحت کنه.
مادرشوهرمم اونقدر حرفای بیخود زد چندوقته زنگ نزدم نرفتم دیوونم کرد

من که دوست ندارم شوهرم همش خونه باشه

همسر من وکیل دادگستریه همش خونس والا یه ساعت میره دادگاه دفاع میکنه همش خونس

عزیزم همسرت خیلی شغل شرافتمندانه ای داره انشاالله همیشه کنارهم سالم و سلامت باشین
ولی تو این دوره زمونه اکثر مرد ها مجبورن همینجوری زندگی کنن من همسرم شغلش آزاده شاید اینطور به نظر برسه که هروقت دلش بخواد میتونه بره و هروقت دلش بخواد میتونه نره ولی در حقیقت هر روز مجبوره بخاطر مشتری ها و کارهایی که قبول کرده ساعت هفت یا نهایت هشت بره شب ها تا 11 12 سرکاره من و دخترمم عین شما تنهاییم وقتی هم میاد خسته است و سریع میخوابیم بعضی وقتا دخترمو میخوابونم ولی دلم میسوزه چون اصلا باباش نمیبینتش.
من همش یه روز میرم خونه مامانم دوست دارم بیشتر برم ولی مسیر خونم به خونه مامانم خوب نیست نمیشه راحت برم همش یه روز شوهرم با عجله صبح زود منو میذاره و شب میاد دنبالم
خونه خانواده همسرمم اصلا تنها نمیرم
خلاصه عزیزم شرایط همه همینجوریه ما کاری جز صبوری نداریم باید صبر کنیم تا کوچولومون یکم از آب و گل دربیاد تا بتونیم ادامه کارهای خودمونو دنبال کنیم منم گاهی اوقات به شوهرم فشار میارم ولی بعدش دلم براش میسوزه از صبح تا شب میدوه گناه داره آخر شب هم من بخوام بهش فشار بیارم

همسر منم نظامیه
واقعا سخته شغلشون درک‌میکنم😪😪😪همه مسولیت های زندگی به دوش خودته

والا منم از صب تا شب تنهام خونه مامانمم نمیذاره برم ... خودشم جایی نمیبرتم نمیذا ه هم خودم برم😪

بهتره با خونواده شوهرت اوکی شی لاقل بچه رو نگه میدارن یه نفسی بکشی

الآنم خودت سرگرم کن برو بیرون گواهی نامه بگیر ماشین برو بیرون پارک اینا خرید . پسرت ببر بیرون . شوهرت مجبوره اونم بخاطر لینده شما وکرنه کیه از خوابش بزن اونم مجبور تو این مملکت ی جوری پول در بیاره

آخه بی کارم بشه ک بده تو این مملکت

درکت میکنم همسر منم نظامیه و واقعا هم خونه داری هم تنهایی هم بچه داری هم کار کارم با سیستمه تو خونه انجام میدم ولی برام سخته خسته شدم دیگه😞

با دوستات همسایه برو باشگاه بگرد سرگرم شی بلاخره شرایط زندگی مام این طوره باید خودمون رو سرگرم کنیم

تو بد مخمصه ای گیر افتادی😅