دلم از همه چیز و همه کس گرفته 😭خدا هم تنها دلخوشیم ذو برده پیش خودش
وقتی ک پسرم زنده بود من همیشه دورش بودم دور کاراش غذاش لباساش وقت نمیکردم ببرمش خونه پدر شوهرم اینا لونا هم اصن نمیگفتم بیارش ببینیم یا چیزی ولی الان میبینم ک دم ب دقیقه زنگ میزنن دخترشون بچه رو بیار ببینیم دلتنگش شدیم می سوزم از این ک تا پسر من زنده بود ندیدم ذره از چنین محبت هاش بهش بکنن دلم میسوخت براش 😭😭😭الان یکی از خاله هاش ک میشه عمه بچه من بچه پیش خودش کلا تر خشکش میکنه ولی هیچوقت ندیدم یبار بیاد پیش من حتی پسرم رو ببوسه از این ناراحتم ک این همه بهشون احترام میزارم آخرم میگن دخترم فلان بهمان حییف 😭😭 خدا اون کوچولو رو برد پیش خودش امانتشو برد نموند تو این دنیای بی رحم ک کسی نمیخاستش ولی من تنها همدم زندگیم خودش بود ک اونم رفت و رفتنش بی کس شدم😭😭میگم خوبم ولی الکی میگم تو جمعا میشینم ولی ب زور مجبورم😭😭 متنفر شدم از چنین خانواده ای

۱۴ پاسخ

خدا صبر آرامش به دلت بده 🤕🤕

خدا بهت صبر بده😔💔بگردم دلتو عزیزم اصلا ب چیزای منفی فکر نکن🥺

واااای عزیززم اخه عزیزم خیللللی ناراحت شدم خدا بهت صبر بده چه اتفاقی برا پسرت افتاده اخه چند وقتش بود 😭😣

عزیزم اینجور خانواده های کم نیستن خودتو ناراحت نکن

با این تایپیکت قشنگ یاد دخترم افتادم ۶ ماه پیش فوت کرد دقیق هم یکسال و دوماهش بود برای اسهال استفراق بردم دکتر و گفتن ریه هاش عفونت و فلان و در کمال تعجب جلو چشمام پر پر شد😭😭

الهی بگردم عزیزم. خدا بهت صبر بده عزیزم 😭

خدابهت صبر بده انشالا هرچه زودتر خدا دامنت سبز کنه 🥺🥺

خدا به دلت صبر بده عزیزم خیلی سخته😭

با خواندن تاپیکت اشکم در اومد
خدا بهت صبر بده.حتی فکرشم ادمو می‌کشه.
انشالله دیگه غم نبینی عزیزم

عزیزم امیدوارم خدا بهت صبر بده،و زودتر دامنتو سبز کنه تا فراموش کنی این غمو،ببخشید میپرسم ولی مشکل بچه چی بود؟

خدا بهت صبر بده عزیز دلم‌پسرت چند سالش بود چی شده؟حتی فکرشم ادمو میکشه😭

عزیزم چند وقتش بود پسرت😢😢

عزیزم چه اتفاقی برای پسرت افتاد

عزیزم🥺🥺 بمیرم برای دلت

سوال های مرتبط

مامان فینگیلی ها🩷🥺 مامان فینگیلی ها🩷🥺 هفته بیست‌ودوم بارداری
راستیش دلم میخواد یکم باهاتون حرف بزنم البته بگم تایپیک موقتیه

من بارداری دومم هست خداروشکر بارداری اولم خوب بود ولی این یکی رو ناخواسته باردار شدم خیلی سعی کردم سقط کنم چون بچه اولم کوچیک بود ولی نشد هر کاری کردم نشد دیگ گذشت تا رفتم سونو قلب صدای قلبشو شنیدم واقعا پشیمون شدم تا رسید به تعیین جنسیتش ک جنسیتش رو فهمیدم اولش راضی نبودم چون من ی چیز دیگ میخواستم ولی این شد تا ی روز به خودم اومدم دیدم شاید این ی نوع رحمت باشه از طرف خدا چون از وقتی باردار شدم وضعیتمون خیلی بهتر از قبل شد چرا از این نظر بهش نگاه نکنم ک خدا داره با این کارش بهم نشون میده حواسم بهت هست واقعا از طرز فکر خودم خیلییی شرمنده شدم الان با جون و دلم این بچه رو دوست دارم هم خودشو هم خواهرش دوست ندارم ی خار به پاشون بره
ولی اطرافیانم تا میفهمن دختره میگن اخه بازم دختره ولی یاد گرفتم فقط ی بار ی چیز بهشون بگم اونم اینه ک شاید خدا منو لایق مامان شدن برای فرشته هاش دید
الان این همه حرف زدم تا بتون بگم خدا شاید بعصی وقت ها برعکس خواستمون عمل کنه ولی چرا به این فکر نکنیم چه اتفاقی داره شاید میخواد ی چیزی به ما بفهمونه درکل بگم بچه با هر جنسیتی ک باشه عزیز دل پدر و مادره هیشکی بیشتر از خونوادهی اون بچه اونو دوست نداره

بارداری سزارین زایمان