۱۲ پاسخ

من سزارین بودم صدبارم برگردم عقب بازم انتخابش میکنم خیلی راحت بودم
تنها تایمی ک خیلی باید تو جا میموندم همون 8ساعت بعد عمل بود
خیلی خیلی راحت بلند شدم بعدش همه کارامو کردم
کلی کیف کردم

من سزارین بودم با بیهوشی کامل
چند ساعت اول دردش به اندازه ی پریود بود که با مسکن اوکی شد
فردا صبحشم که مرخص شدم و کامل سر پا شدم و همه ی کارامو خودم انجام دادم
فقط چند روز موقعی که میخواستم از حالت خوابیده، بشینم اذیت بودم بخیه ها درد میگرفت
و خونریزی و لکه بینی بعدش هم که آدمو کلافه میکنه سخت ترین قسمت ماجرا 😵

عجیبه شما طبیعی بودی و بعد ده روز کامل سر پا شدی؟؟

من زایمان طبیعی بودم ساعت ۸ شب کیسه آبم پاره شد رفتم دوکتور اونجا گفت ۴ سانت دهنا رحمت باز شده و اینکه اصلا درد نداشتم همینجوری بستری شدم تا ساعت ۵ صبح یهو درد هام زیاد شد بهشون گفتم میخام بی حسی کار کنم که اومد آمپول زد و دیگه بعد آمپول فشار زد البته وقتی آمپول بی حسی زد درد هام همه گم شد بعد یهو به لگنم فشار میاد که البته اونم قابل تحمل هست دردش بعد همینجوری بود تا ساعت ۷ صبح زایمان کردم ولی خدا را شکر بعد زایمان انگار نه انگار که زایمان کرده بودم همینقدر بی درد فرداش اومدم خانه و چون کسی نبود کمک ام کنه جز همسرم دیگه خودم به کاری خانه و پسرم رسیدم خدا را شکر زایمان راحتی داشتم ولی اگر برگردم به عقب بازم انتخابم طبیعی هست

من سزارین اختیاری بودم و هیچ دردی حس نکردم تاکید میکنم هیچ دردی.فقط سوند اذیت شدم سوزش داشت موقع گزاشتم درآوردن یکم.از روز ۴ هم کلا سرپا شدم و انگار نه انگار. از بیمارستان راه میرفتم س روز اول دراز کشیدن و بلند شدن با کمک بود اذیت میشدم جای بخیه یکم درد می‌گرفت خیلی کم.از وقتی هم ک بخیه کشیدن انگار اصلا نزاییدم.تحمل دردم پایینه اینم بگم

من طبیعی بودم دور از جون مث سگ پشیمونم

من سزارین شدم بازم ب عقب برگردم انتخابم سزارینه
تنها جاییش ک یکم اذیت شدم اونجایی بود ک بعد از عمل میخواستم برا اولین بار از تخت بیام پایین و راه برم بعدش دیگه اوکی بوده

من سزارین شدم
بزرگترین سختیش همون روز بعد عمل بود .اونم تقصیر خودم بود.اشتباه کردم پمپ درد گرفتم.چون واقعا چیز بی مصرفی بود و هیچ تاثیری برای من نداشت.اما به محض اینکه شیاف گذاشتم دنیا گلستان شد ...انگار نه انگار زایمان کردم.از همون روز بعد عملم سر پا شدم طوری که مامانم همش دعوام می کرد الان اذیت میشی ، استراحت کن...
خدا کمکم کرد نه بخیه هام اذیت کرد نه زیاد درد داشتم
خیلی راضیمو صد بار برگردم عقب باز سزارین می کنم

من ۱۶ سال پیش طبیعی بودم از ساعت ۹ صبح تا ۱۱ونیم شب درد کشیدم
فرداش مرخص شدم
پارسال سزارین بودم کل پروسه بستری و زایمان ۳ ساعت طول کشید
دو روز بعد مرخص شدم
الانم ترجیحم طبیعیه
چون الان چند وقت یک بار کمرم جای آمپول سِر میشه
شکمم ک کلا سِر هستش
کلا اذیتم
اما تو طبیعی یه هفته‌ای همه دردا تموم شد

من دوتا بچه طبیعی بودم بچه اولم خیلی خوب بدنیا اومد و اذیت نشدم
وای ک سر پسرم چقدر اذیت شدم هنوز بعد از زایمان تا دوهفته دردشکمی داشتم خیلی اذیت شدم
برای همین گفتم دیگه هیچوقت طبیعی زایمان نمیگنم ب کسی هم پیشنهاد نمیکنم

لعنت به طبیعی و گشادی......

من طبیعی بودم من دیگ بعد از ۲۰ روز اوکی بودم با اینکه از ساعت ۵ عصر تا ۱ شب درد کشیدم و خیلی اذیت شدم اما راضیم الان

طبیعی بودم همون روز اول اومدم خونع ب کارام میرسیدم البته مادرمم بود پیشم خوب نمیدونست وسیله ها کجان چی به چیه واسه همین خودم بلند می شدم یکم کمکش میکردم از ی طرف کارای خونه بود دوست نداشتم نا مرتب باشه خونم رفت امد میشد بعد ۱۰روزم شوهرم عمل داشت دیگه نور الا نور شد برام کارام چند برابر شد🤣از ی طرف بچه رو چندساعت پیش مادرم میزاشتم میرفتم بیمارستان نگم از لک بینی کا کلافه شده بودم از شانس بدمم همون ماه اولم پریود شدم تا ۳ماه اول همینجوری لک میدیم هر ماه هم پریود شدم ولی بازم طبیعی رو انتخاب میکنم

سوال های مرتبط

مامان Ayhan🤍💗 مامان Ayhan🤍💗 ۵ ماهگی
این روزا رو هیچ وقت یادم نمیره ...

هیچ وقت برای زایمان آمادگی نداشتم اونروزا .. فقط شب به فکر ناهار فردا بودم تنعا دغدغم همین بود که فردا چی بپزم و بعدش شوهرم که رفت سرکار برم خونه مامانم ...آخه هنوز ۳۷هفتع بودم و دوروز قبلش رفته بودم پیش دکترم گفته بود یک سانتی هنوز چیزی نیست و جا داری تا به دنیا اومدنش ...
خوابیدم و صبح با خیس شدن از خواب پریدم و با همون موهای خراب و لباسای معمولی رفتم بیمارستان .. فهمیدم کیسه آبم پاره شده رفتم بیمارستان و دکترمو دیدم گف عزیزم طبیعی هستی من میرم نیم ساعت قبل از اینکه به دنیا بیاد میام پیشت تا ده سانت نشدی من نیستم .. با کلی استرس رفتم و پذیرش شدم .. رفتم مامانای ک طبیعی زایمان میکردن جیغ میکشیدن وحشتناکککک. خیلی ترسیده بودم و منم کم کم دردام شروع شده بود و تا سه سانت رفتم تا اینکه نوار قلب گرفتن و گفتن سزارین اورژانسی هستی رفتم اتاق عمل ترسیده بودم و ی حس عجیبی داشتم .. اشکام میریخت ... بچم به دنیا اومد و از بیمارستان ک مرخص شدم گفتع بودن باید پیش متخصص ببری بچع رو .. بردم تا اینکه فهمیدم زردی زیاد داره .. واسه زردی آیهان ده میلیون خرج کردیم .. تا چهل روزگی زیر دستگاه بود و من با شکم پاره و بخیه شده نگران بچم بودم ... شیرخودمو بهش میدادم بچم با وزن سه کیلو به دنیا اومد و بیست روزه شده بود بردیمش ۳۱۰۰بود و دکتر گفت باید فقط شیرخشک بدی .. من مونده بودم برای زردی زیادش غصه بخورم یا اینکه وزن کم کرده و توی بیست روز صد گرم بیشتر شده غصه بخورم ... خلاصه روزای سختی بود برام خیلی غصه خوردم .. همش گذشت همش ... اما خیلی غصه میخوردم...🥺
مامان لیانا جون مامان لیانا جون ۶ ماهگی
بعد اینکه سرم‌وصل کرد و کیسه آبم رو زد دردام شروع شد
بعدش توپ آورد گفت ورزش کن و یه چندتا حرکت دیگه زدم تا ساعت شش هفت سانت شدم دیگه نمی تونستم تکون بخورم انقد درد داشتم تا همون موقع ساکت بودم و فقط دستامو فشار میدادم اینا ولی به بعدش دیگه غیر قابل تحمل شد برام تا ساعت یازده شب همینجوری دردام شدید بود دیگه فقط گریه میکردم همش احساس مدفوع داشتم به ماما که گفتم گفت طبیعی یه بچه اومده پایین به مقعد فشار میاد ولی بدنیا نمی اومد خلاصه یازده شب گفت فول شدی موهاش دیده میشه منو برد یه اتاق خصوصی برا زایمان و هون موقع دکترم رسید ساعت ۱۱:۲۰ دقیقه دخترم بدنیا اومد بعد اون برام بی حسی زد و بخیه زد و بعدش هم ماساژ رحمی که هیچ کدوم اینارو نفهمیدم چون اصلا دردی حس نکردم انقد که درد هام شدید بود
پنج ساعت درد شدید داشتم ولی بچم دنیا نمی اومد
بعدش هم که دنیا اومد دو دور بند ناف شل دور گردنش بود از دکتر که پرسیدم گفت تازه پیچیده مشکلی ندارد
خلاصه که اینم تجربه من