لنا رو بردم پارک گفتم‌گناه داره خیلی وقته نبردمش رفتیم چشمتون روز بد نبینه ی‌دیقع اینو میخواست همین ک‌کارت میکشیدی میگفت نمیخوام اونو میخواست خریدم براش باز گریه میکرد برا تاب بچه هارو‌در میووردم میگفت نمیخوام دیگه منم کلی داد زدم روش اووردمش خونه داره گریع میکنه خستم بچه ها یکساله داشتن بازی میکردن همونجا فقط گوه تو شانس من ن‌از شوهر ن‌از بچه شانس نیووردم

برای همینه من پارک نمیرم مثل غلام زر خرید درخدمتشم آخرم میرینه به اعصاب

قبل بیرون بردن یا پارک بردن بهش بگو چی برات بخرم؟ اگه اسم چندتا خوراکی آورد بگو فقط یکی شو میتونم بخرم وگرنه چیزی نمیخرم برات. من اینجور عادت شون دادم و میگم فقط یه چیز میخرم خودشون میگن فلان چیز رو میخواییم و میریم مغازه فقط همونو میخرم و اگه چیزی دیگه ای برداره میگم قبلا باهم حرف زدیم که چی بخریم الان اینو می‌خریم دفعه بعدی یه چیز دیگه می‌خریم .... و قبول میکنن .

چون مدت طولانی نبرده بودیش یهو هول شده نمیدونسته چیکار کنه
اینجور مواقع نباید مدام ب حرفشون گوش بدی

کارن میره بعدمیشینه بچه های دیگه رونگاه میکنه منم حرس میخورم

دقیق بچه من بعد منو میزنه موخام میکشه بیرون گریه و زاری این میخوام اون میخوام باید بریم اونجا نباید تو بیای و خیلی چیزای مضخرفه دیگه منم سرش داد زدم یه دل سیر زدمش مامانم نبود زیر دستم تلف شده بود رفتم دکنر تا نوبت ما شد گریهوزاری نباید بریم تو دکنرم عجله داشت اینم نمیذاشت برم خیلی اذیتم میکنه شدید

تو این سن اینجوری میشن انگار...میگذره دوره ایه

دختر منم پارک بازی نمیکنه فقط میخواد بره مغازه

دیگه هرچی خواست نخر

ایع حرف دل منو گفتی دخترم سر غذا خوردن حرصم میده هیچی نمیخوره خسته شدم میزنه تو صورتم همش بهونه میگیره