۱۲ پاسخ

😂😂😂😂

پسر من میگ بایییی 🤣 سلام هم نمیگه

ای ننه😂😂😂دختر منم میگه اُدافیز خودمم صدا میزنه اُنّاز

پسر منم به خداحافظ میگه آپیز

پسر من ماشالله از خودم‌بهتر حرف میزنه اصلا بچگونه هم حرف نمیزنه مثل ادم بزرگا حرف میزنه😁

پسر من میگه بووووس بوووس با باااای
ب خودمم میگی شقی🤣

اسم من سمیرا هست دخترم صدام میزنه سلیمان🤣

مثل من چند روز دارم باهاش تمرین میکنم بگه اسب امروز گفت عباس 😐😐😂😂

درین به خداحافظ میگه فیسیز😂😂😂😂

پسر من میخواد بگه بای بای میگه دااااییی😂😂
با دالی قاطی میکنه

پسرمن ک خیلی باکلاسه بجای سلام میگه های🤣🤣🤣🤣ی بازی گربه داره تا میاد میگه های از اون یاد گرفته

عزیزم پسرت حرف میزنه ویهان فقط درحده ۳۵تاکلمه میگه

سوال های مرتبط

مامان نیکان💕 مامان نیکان💕 ۲ سالگی
سلام مامانا تجربه ی از پوشک گرفتنم رو بگم
اول که شروع کردم هر ۲۰ دقیقه میبردم چون از قبل میدونست جیش چیه اکثرا همکاری میکرد شکلات و مغز و اینا هم جایزه بود و اینکه برچسب میدادم بهش گاهی اوقات می انداخت توی توالت بای بای میکردیم گاهی اوقاتم میزد به دیوار بعد حدود ۷ روز می گفت تا اینکه عید فطر شد و من پوشکش کردم دیگه نگفت و لجبازی خیلی زیاد منم سر کار میرفتم اصلا همکاری نمیکرد پوشکش کردم گفتم بهش استرس وارد نشه . از اول خرداد که تعطیل شدم و خونه بودم دوباره شروع کردم انگاری یادش بود هر یک الی یک ساعت و نیم میبردم جیش میکرد ولی پی پی هنوز توی شلوار یا پوشک . ی روز حس کردم پی پی داره هی دنبال یه گوش بود قایم بشه پی پی کنه بردمش دسشویی جیش میکرد پی پی هم کرد بعد گفتم بای بای کنیم بریم خونشون دیگه عادت کرد البته هنوزم گاهی اوقات ی ذره جیشش ک میاد بهم میگه . کلا پروسه ی طولانی یی هست باید صبور باشین و اگر حس کردین بچه اصلا همکاری نمیکنه ول کنید بزارین چندماه بعد
مامان دلانا مامان دلانا ۲ سالگی
سلام به مامانایی که بچه دوساله دارن🫂
مدتیه با یه چالش رو به رو شدم،دلانا بیرون که میریم پیله میکنه به یه چیزی و تا بدستش نیاره گریه میکنه! و از بغلم پایین نمیاد! بیشتر اوقات مقاومت میکنیم تا بفهمه با گریه کاری رو نمیتونه پیش ببره....اما گاهی هم بهش رشوه میدیم مثلا کیک شکلات یا وعده جایزه یا صحبت میکنیم که این چیز بدرد نمیخوره بهتره به جاش یه وسیله کاربردی بخریم و هرجور شده قانع میشه بالاخره.اینو گفتم که دیشبو تعریف کنم،دیشب رفتیم سی و سه پلتمام مسیر بغل من بود و حتی بغل باباش نرفت! میذاشتمش زمین گریه میکرد فقط روی پل با پاهاش راه رفت یکم،اینم به محض دیدن بادکنک باز نق شروع شد! ما کارمون مدتی بادکنک آرایی بود و خونمون پر بادکنکه چیزی که همیشه براش فراهمه ولی گیر داده بود به بادکنکی که بچه ها دستشون بود و ساکت نمیشد! بعد بردمش یکم دور بره چهارباغ عباسی که لبوبو دید و دید دست بچه ها هست جییییییغ و گریه بَبوبو میخوام ولی محل ندادم یهو ورداشته پاره کرده بسته لبوبو رو و مجبور شدم با این کارش بخرم براش! چیزی که ازش متنفر بودم! قبلش براش توضیح دادم قراره با این پول بریم برات لیوان نی دار بخریم که با شیشه بای بای کنی! یا بریم کتاب بخریم که شبا قصه بخونیم و تقریبا آروم شده بود....نمیدونم چی تو سرش گذشت یهو بسته لبوبو برداشت باز کرد بدون اجازه! برای شما این موارد پیش اومده؟ من دو ساعت بعدش واقعا ناراحت و عصبی بودم و بدنم از حرص خوردن میلرزید،چون واقعا از نظرم لبوبو بی ارزش ترین چیزیه که بخوای براش هزینه کنی!خلاصه که موندم چه رفتاری در برابر این کاراش و لجبازی هاش نشون بدم😪شما چه رفتاری دارین مواقع لجبازی بچه هاتون؟