سلام به مامانایی که بچه دوساله دارن🫂
مدتیه با یه چالش رو به رو شدم،دلانا بیرون که میریم پیله میکنه به یه چیزی و تا بدستش نیاره گریه میکنه! و از بغلم پایین نمیاد! بیشتر اوقات مقاومت میکنیم تا بفهمه با گریه کاری رو نمیتونه پیش ببره....اما گاهی هم بهش رشوه میدیم مثلا کیک شکلات یا وعده جایزه یا صحبت میکنیم که این چیز بدرد نمیخوره بهتره به جاش یه وسیله کاربردی بخریم و هرجور شده قانع میشه بالاخره.اینو گفتم که دیشبو تعریف کنم،دیشب رفتیم سی و سه پلتمام مسیر بغل من بود و حتی بغل باباش نرفت! میذاشتمش زمین گریه میکرد فقط روی پل با پاهاش راه رفت یکم،اینم به محض دیدن بادکنک باز نق شروع شد! ما کارمون مدتی بادکنک آرایی بود و خونمون پر بادکنکه چیزی که همیشه براش فراهمه ولی گیر داده بود به بادکنکی که بچه ها دستشون بود و ساکت نمیشد! بعد بردمش یکم دور بره چهارباغ عباسی که لبوبو دید و دید دست بچه ها هست جییییییغ و گریه بَبوبو میخوام ولی محل ندادم یهو ورداشته پاره کرده بسته لبوبو رو و مجبور شدم با این کارش بخرم براش! چیزی که ازش متنفر بودم! قبلش براش توضیح دادم قراره با این پول بریم برات لیوان نی دار بخریم که با شیشه بای بای کنی! یا بریم کتاب بخریم که شبا قصه بخونیم و تقریبا آروم شده بود....نمیدونم چی تو سرش گذشت یهو بسته لبوبو برداشت باز کرد بدون اجازه! برای شما این موارد پیش اومده؟ من دو ساعت بعدش واقعا ناراحت و عصبی بودم و بدنم از حرص خوردن میلرزید،چون واقعا از نظرم لبوبو بی ارزش ترین چیزیه که بخوای براش هزینه کنی!خلاصه که موندم چه رفتاری در برابر این کاراش و لجبازی هاش نشون بدم😪شما چه رفتاری دارین مواقع لجبازی بچه هاتون؟

تصویر
۱۰ پاسخ

پریروز یه باکنک ۵۰ تومنی رو تو کوچه خواست، قیمت نکرده بودیما گفتم نه رفتیم بالا برگشتنی رفت برداشت کشید رو زمین دیگه مجبور شدم ۴۵۰ تومن دادم خریدمش یعنی دو قدم اونور تر کشید رو زمین پارش کرد.
پولشم برام مهم بود نه که مهم نباشه اما خوب این دفعه رو سکست خورده بودم دیگه! ولی منم نمیگیرم . شده وسط مرکز خرید دراز کسیده زمینو گاز گرفته نگرفتم . ولی دیروز شکست خوردم

این رفتارش کاملا طبیعیه
تحربه خودم رو براتون بگم
با دخترم میریم بیرون بهش میگم اجازه داریم فقط یکی بخریم و یا اگر وسیله ایی خوشش بیاد میذارم لمسش کنه و بعد بهش میگم الان وقت خرید این نیست
خوراکی هم معمولا میذا م تو کیفم که اگر چیزی دید بهش بگم خودمون داریم
خداروهزاران بار شکر تا حالا موفق بودم
اینم بگم باید جلوش مقتدر باشی

بچه هاباهم متفاوتن ازنظر ذاتی ،من چندین بار ازجایی رد شدیم دخترم بدون گریه وسوالی پرسید که عروسک برام میخری چندبار توضیح دادم که عروسک زیاد داریم توخونه دخترم نیازی نداری.حالا جایی رد میشه میبینه میگه عروسک دارم😂اینو دارم😂یا دمپایی میبینه عاشق دمپایی پنج شش جفت داره.جایی میبینه میگه دمپایی دارم😂اینقدر مظلوم قانعه که خودم دلم کباب میشه🥲

چقدر بچه هاتون عاقلن 😂بخدا اگه بچه من فکرش به این کارا برسه ،نمیخام مقایسه کنم ولی بچه من خیلی گوگولیه هنوز 😂😂😂

چ جالب بچه دوساله چطور لبوبو رو میشناخته و اسمش بلد بوده

پسرم من اینطوری نیس ،لج میکنه ولی چیزیو بزور نمیخواد که بخرم واسش

دختر من فقط پارک دوس داره به مغازه یا عروسک یا اسباب بازی تو بیرون اصلا اهمیت نمیده و نمیره سمتشون

به نظرم همه اینا طبیعیه چون الان سن لجبازی و مستقل رفتار کردنشون هست حالا ی دفعه اینکارو کرد مشکلی نیست ولی به نظرم براش توضیح بده ما بدون اجازه مامان و بابا نباید دست به چیزی که مال ما نیست بزنیم و همیشه باید اجازه بگیریم صبر داشته باش با صبوری و راهنمایی هاتون بهش بهتر میشه وضعیت

دلسا مثل دلانا چیزی را ببینه بهونه میگیره و میگه میخوام منم تا حالا با صحبت یا مثلا بستنی و شکلات گولش زدم و بردمش ولی تا حالا پیش نیومده بخواد بره چیزی را برداره
حالا چند خریدی؟😀

فقط میتونم بگم‌همدردیم منم همه اینجور تلاش هارو میکنم

سوال های مرتبط

مامان 🩵کیانم🩵 مامان 🩵کیانم🩵 ۲ سالگی
مامانا بچه های شما هم خیلی لجبازن؟؟؟؟
کیان که دیوونم کرده تازگی ها هم که به حدی اذیت هاش زیاد تر شده که مخم نمی‌کشه بقران
شوهرم که همیشه منو واسه دعوا کردن کیان دعوا میکنه ببینین دیگه به چه مرحله ای رسیده و این بچه ادیت میکنه اونم که خودشم چند روزه اعصاب و روان نداره
کیان ماشالله خیلی شر بوده به حدی که یه مدت با قرص اروم میکردم خودمو ولی الان اگه بگم پوستمو کنده دروغ نگفتم
به شوهرم میگم از بچه ترسیده شدم
خواهرشوهر من سالی یکی دوبار میاد خونه مامانش که طبقه پایین مایه
یک روز اومده بود این کیان رو بغل کرد رفت پایین ینی فکر کنین یک بعدازظهر تا شب ۱۰بار گفت این چه بچه ایه من سه تا پسر دارم اذیت های سه تاشون روی هم اندازه این پسره نمیشه
ینی سرشو گرفته بود از درد
تعجب کرده بود
منم واقعا دیگه نمیکشم خیلی خسته شدم
بدتر این که تازگی ها خیلی بدتر شده خیلی هاااا از وقتی که دیگه تقریبا ۲سالش شد
البته میدونم توی این سن بیشتر بچه ها همینن ولی میخوام بدونم شما چجوری کنار میاین من که توی سرم هم فولاد بزارن از دست این بچه کم میارم باز
مامان آریا مامان آریا ۲ سالگی
تجربه از شیر گرفتن آریا: شیر روز رو اول تابستون کم کم قطع کردم یعنی آریا عادت داشت هر ساعت یه بار بیاد سراغم و منم میدونستم اذیت میشیم سر از شیر گرفتنش دیگه کم کم شیر های غیر ضروری حذف شد و هر وقت درخواست شیر داشت جایگزین می کردم گشنه بود غذا تشنه بود آب بی حوصله بود و توجه میخواست بازی و خلاصه یه کاری میکردم حواسش پرت بشه و اینطوری شد که وعده های روزانه اش شده بود ظهر قبل خواب و گاهی بعد بیدار شدن از خواب وعده شبانه هم قبل خواب و حین خواب سه تا پنج بار بسته به موقعیتمون قصدم این بود شهریور از شیر بگیرمش که اصلا وقت نکردم و مهر شد و گفتم اگر ادامه دار شه میخوریم به فصل سرماخوردگی و این بچه بیشتر بیقرار میشه ولی گویا دقیق زمانی تصمیم گرفتم از شیر بگیرمش که روز قبل تولدش بود اولش قصدم قطع کامل شیر روز بود پس ظهر بعد اینکه کامل غذا خورد صبح هم زود بیدار شده بود قطعا خوابش میومد تصمیم گرفتم سرگرمش کنم اما تنها چیزی که تمنا می کرد شیر بود و تمام چیزهایی که دوست داشت رو اصلا نمی دید اینجا بود که فهمیدم این تو بمیریا از اون تو بمیریا نیست و راه سختی در پیشمه چیزی که اذیتم میکرد گریه هاش بود یه ساعت بود گریه می کرد و کم کم داشتم شل می کردم که با هوش درمیون گذاشتم و یه جمله اش خیلی به دلم نشست این گریه ها گریه آسیب دیدن نیستن تو به آریا آسیب نمی زنی اینها گریه های سازگار شدن هستند
مامان فندق   وتو دلی مامان فندق وتو دلی ۲ سالگی
امشب رفتیم پارک جامون رو یه طوری انداختیم که روبروی سرسره باشیم و پسرم رو ببینیم اولش که شام خوردیم شلوغ بود یا من میرفتم سر میزدم یا شوهرم بعد خلوت شد فقط پسرم بود تو سرسره به بچه اومد یه عروسکم دستش بود پسره من کلا خیلی بچه ها رو دوس داره رفت سمتش برای بازی بچه هه ماشالله هاپاره بلند داد زد که نمیدم مال خودمه برو اونور میخاست قورت بده پسرمو من خیلی آتیش میگیرم کسی سر پسرم داد بزنه چون هنوز صحبت نمیکنه ونمیتونه منظورش رو بگه دیدم داره اشک میریزه میاد سمت ما بدو بدو رفتم سمت اون بچه رو سرسره داد زد که عروسکمو نمیدم بهش مال خودمو منم بهش گفتم خوب به جهنم که نمیدی بار آخرت باشه داد میزنی ها یهو مامان باباش از اونور اومدن که چکار به بچه ما داری گفتم ماشالله این بچس داره مارو قورت میده من پسرم رو آوردم اونام بچشونو بردن شوهرمم از جاش تکون نخورد بگذریم که چه دعوایی باهاش کردم چرا هر کی به پسرم چیزی میگی گریه میکنه میاد پیش من یعنی از این بچه های بی دست و پا قرار بشه که نمیتونه جلو کسی وایسه و خودش جواب بده
مامان مهرسام مامان مهرسام ۲ سالگی
نمیدونم مشکل از منه یا بقیه
چند روز پیشا رفته بودیم استخر پرورش ماهی که ماهی بخریم، شوهرم رفت ماهی انتخاب کنه منم با مهرسام رفتیم یه مقدار جلوتر که اردک و مرغ و... داشتن اونجا وایسیم که بچه پرنده ها رو ببینه،تو همین حین من یه بطری شیر دستم بود داشتم کم کم با مهرسام بازی میکردم و شیر میدادم بخوره
همون لحظه که ما اونجا بودیم یه خانمی که دخترش همسن و سال مهرسام بود اومدن و مادر بچه جلوتر از بچه تند تند داشت میومد، بچشم پشت سرش میدویید که به مامانش برسه و گمش نکنه، از طرفی کف اونجایی که رفته بودیم سنگ ۳سانتی ریخته بودن و به خاطر استخرماهی بعضی جاها خیس بود، بچه هه رسید به یه تیکه که کف سیمان بود و خیس بود لیز خورد و افتاد، بابای بچه همون لحظه رسید دید بچه افتاده هرچی خانمشو صدا کرد که بچه رو بگیر خانمش اصلا محل نداد فقط درگیر خرید ماهی بود،آقاهه مجبور شد بچشو بغل کنه اونم بیارتش پیش مرغ و اردکا و...
نمیدونم من زیادی حساسم یا بقیه بیخیالن، من یه جا قراره برم اکثر وقتا باید بچه جلوی من راه بره، پشتم باشه نبینمش اصلا نمیتونم راه برم اونم همچین جاهایی که احتمال لیز خوردن بچه زیاده، شمام مثل منین یا من زیادی حساسم؟