۹ پاسخ

پس بچه پر توقعی هستش

نه. اجازه میدم گریه کنه توجه نمی‌کردم عادت می‌کنه

ها دقیقا پسرمن همیشه بهانه واسه گریه کردن داره

دقیقا پسرمنم میگه میخوام سوارموتورم بشم حالا موتور اندازه کف دسته و هی گریه میکنه

عزیزم طبیعیه بعضی بچه ها برای رسیدن خواسته هاشون بیشتر تلاش میکنن. ولی سعی کن حواسشو پرت کنی و سریع تسلیم نشین.

ن دختر من اصلا اینطوری نیست
حالا تو اینیستا اسباب بازی میخره.میگه گندم
یعنی برا من بخر
میگم باشه میخرم بعدا برات بوسم میکنه کیف میکنه.نمیخرم هم😂😂😂یادش میره

برای دخترم هر چی بخرم اینقدر ذوق می کنه..هر کی میاد خونمون با ذوق می گه مامان
یعنی مامانم خریده

نه ایجوری نیست طاها.اما آروین همینجوری بود الانم 6 سالشه همینجوریه پیرمون کرده بخدا

نه اصلا پسر من اصلا ایراد نمیگیره تازه خیلیم خوشحال میشه کلی باهاش بازی می‌کنه

سوال های مرتبط

مامان فندق کوچولو مامان فندق کوچولو ۲ سالگی
غروب پسرم رو بردم‌بیرون این موضوع واس یه بار دوبار نیست برنامه هر سری. بیرون رفتن پسرم بالغ بر۵۰تا توپ داره هر بارم برم بیرون یه توپ میبرم ولی دست هر کسی توپ ببینه همونو میخاد به حدی پایکوبی میکنه که من برم رو بزنم توپ اونا رو بگیرم در صورتیکه توپ خودش تو کالسکه هست یه ماشین جیپ سبز داره دقیقا عین همونو یعنی من تعجب کردم فک کردم مال خودشه یه بچه به اون ماشین یه بند بسته بود و می‌کشید بعد قرض گرفتن توپ اونو دید خابید کف زمین در صورتی‌که‌ من همون کارو تو خونه میکنم مثلا بند میبندم به ماشینش میکشه وبازی میکنه خابید و شروع کرد به گریه و منو می‌کشید که اینو میخام کلافه اونم قرض گرفتیم اون بچه هم همش غر میزد ماشینشو میخاد دیگ با کلی وعده وعید گرفتیم یه بچه دیگه دید ماشین مجیک داشت بعد اونو خواست باورتون نمیشه اونم گرفتیم کمی هم اونو سوار شد یه خانمه اونجا بود گفت من دوتا بچه بزرگ کردم اصلا اینطور نبود خلاصه بگذریم با آک اومدم خونه الان کف خونه پر ماشین هست سمتشون نمیره واقعا دارم دیونه میشم از بیرون. رفتم میترسم چرا مادرای دیگه بچه هاشون رو میبرن بیرون اصلا به مادراشون کار ندارن فقط میرن بازی اونا هم میشینن
مامان فندق کوچولو مامان فندق کوچولو ۲ سالگی
امشب رفتیم پارک جامون رو یه طوری انداختیم که روبروی سرسره باشیم و پسرم رو ببینیم اولش که شام خوردیم شلوغ بود یا من میرفتم سر میزدم یا شوهرم بعد خلوت شد فقط پسرم بود تو سرسره به بچه اومد یه عروسکم دستش بود پسره من کلا خیلی بچه ها رو دوس داره رفت سمتش برای بازی بچه هه ماشالله هاپاره بلند داد زد که نمیدم مال خودمه برو اونور میخاست قورت بده پسرمو من خیلی آتیش میگیرم کسی سر پسرم داد بزنه چون هنوز صحبت نمیکنه ونمیتونه منظورش رو بگه دیدم داره اشک میریزه میاد سمت ما بدو بدو رفتم سمت اون بچه رو سرسره داد زد که عروسکمو نمیدم بهش مال خودمو منم بهش گفتم خوب به جهنم که نمیدی بار آخرت باشه داد میزنی ها یهو مامان باباش از اونور اومدن که چکار به بچه ما داری گفتم ماشالله این بچس داره مارو قورت میده من پسرم رو آوردم اونام بچشونو بردن شوهرمم از جاش تکون نخورد بگذریم که چه دعوایی باهاش کردم چرا هر کی به پسرم چیزی میگی گریه میکنه میاد پیش من یعنی از این بچه های بی دست و پا قرار بشه که نمیتونه جلو کسی وایسه و خودش جواب بده
مامان مهدیار👶💛 مامان مهدیار👶💛 ۲ سالگی
سلام مامانا استرس منو گرفته
نمیدونم چیکار کنم برای پوشک گرفتن این بچه
هفته پیش۴روز پوشکش نکردم هر ۲۰دقیقه ای میبردمش دستشویی یه شب رفتم بیرون بردمش دستشویی اما دستشویی های بیرون دستشویی نکرد بردمش خونه مادرشوهرم بازم دستشویی اونجاهم دستشویی نکرد بعدش داخل ماشین جیش کرد
فقط تو خونه خودمون جیش میکنه حتی من داخل خونه سرپا میگیرمش نمیکنه فقط باید کامل شلوارشو دربیارم بره ایستاده جیش کنه
بعد شوهرم گف اینجوری یهویی سختشه بیا یه مدت تو خونه خودمون بازش بزاریم ولی بیرون ک میریم پوشک کنیم تا یکم اشنایی پیدا کنه با جیش یا با سرپاگرفتن بعدا بیرون هم ک رفتیم بازش میزاریم
منم قبول کردم حالا چند روزه داخل خونه بازه میبرمش دستشویی و میارمش خودش اصلا نمیگه،دیشب رفتیم یه بسته پوشک براش گرفتیم میخاستیم بریم خونه مامانم پوشکش کردم
۴یا۵ساعت پوشک بوده وقتی ک اومدیم خونه بازش کردم اصلا انگار دوبار یا سه بار جیش کرده بود داخلش،شوهرم گفت نکنه نگهش میداره
منم امروز خیلی دیر به دیر میبرمش ک ببینم واکنشش چیه
مثلا تا دوساعت سه ساعت نمیبرمش نه میگه جیش دارم و نه شلوار شو خیس میکنه وقتی میبرمش دستشویی میگم جیش کن میکنه
بنظرتون نگهش میداره یا واقعا دیر به دیر جیش میگیرش؟؟
کسی تجربه ای داره بهم بگه در این مورد؟من موندم چیکاکنم پوشک کنم نکنم،یا همینطوری ادامه بدم؟؟
مامان فندق کوچولو مامان فندق کوچولو ۲ سالگی
خواهشا کسی نیاد اینجا نصیحت بنویسه راجع به چیزی که میخام بگم امشب پسرم رو برده بودیم پارک یه پارک تو یه منطقه ی بالا شهر همه بچه ها تو قیمت وسایل بازی خوشتیپ بودن و تمییز و مرتب پسر من افتاده بود دنبال بدتیپ ترین بچه ی دنیا والبته شلخته ترین و نچسب ترین که یعنی واقعا خواستنی نبود من اصلا به ایناش کار ندارم خیلی چرک بود و کفش نداشت جورابم نداشت فقط این یه دونه بچه تو پارک اینطوری بودپسر من ثانیه ای ولش نمی‌کرد مدام دنبالش میرفت هر کاری اون میکرد اینم میکرد با همون پاهای برهنه مثلا دویید رفت تو دشویی پارک که شوهرم بدو بدو رفت پسرم رو گرفت ما جفتمون خیلی مایه شدیم ولی من چیزی نگفتم بغلش کردیم رفتیم نگم چه اشکایی می‌ریخت واس اون بچه چون مطمئنم پارک نمیخاست اصلا بازی نکرد فقط چسبیده بود به اون رفتیم یه پارک دیگه که از دلش دراد مطمئنم باورتون نمیشه اینجا هم رفت نچسب ترین و نخواستنی ترین و کثیف ترین بچه رو انتخاب کرد ما شُکه شدیم شوهرم خیلی خیلی ناراحت شد گفت لابد بزرگم شه میخاد بره دنبال آدمای به درد نخور این بچه هایی که میگم دقیقا اونایی بودن که پدرومادراشون تو پارک ولشون کرده بودن واصلا نمیدونستن کجا هستن من بارها از پسرم وقتی میبرمش بیرون این حرکت رو دیدم ولی به شوهرم نگفتم ولی واقعا فکرم رو مشغول کرده چرا باید بره دنبال بچه های کثیف اونایی که کسی کاری باهاشون نداره شلخته هستن و......