غروب پسرم رو بردم‌بیرون این موضوع واس یه بار دوبار نیست برنامه هر سری. بیرون رفتن پسرم بالغ بر۵۰تا توپ داره هر بارم برم بیرون یه توپ میبرم ولی دست هر کسی توپ ببینه همونو میخاد به حدی پایکوبی میکنه که من برم رو بزنم توپ اونا رو بگیرم در صورتیکه توپ خودش تو کالسکه هست یه ماشین جیپ سبز داره دقیقا عین همونو یعنی من تعجب کردم فک کردم مال خودشه یه بچه به اون ماشین یه بند بسته بود و می‌کشید بعد قرض گرفتن توپ اونو دید خابید کف زمین در صورتی‌که‌ من همون کارو تو خونه میکنم مثلا بند میبندم به ماشینش میکشه وبازی میکنه خابید و شروع کرد به گریه و منو می‌کشید که اینو میخام کلافه اونم قرض گرفتیم اون بچه هم همش غر میزد ماشینشو میخاد دیگ با کلی وعده وعید گرفتیم یه بچه دیگه دید ماشین مجیک داشت بعد اونو خواست باورتون نمیشه اونم گرفتیم کمی هم اونو سوار شد یه خانمه اونجا بود گفت من دوتا بچه بزرگ کردم اصلا اینطور نبود خلاصه بگذریم با آک اومدم خونه الان کف خونه پر ماشین هست سمتشون نمیره واقعا دارم دیونه میشم از بیرون. رفتم میترسم چرا مادرای دیگه بچه هاشون رو میبرن بیرون اصلا به مادراشون کار ندارن فقط میرن بازی اونا هم میشینن

۱۶ پاسخ

خب میدونه ک با گریه و زاری کارش پیش میره و شما میرید قرض میگیرید براش

چه بد پسر من اینجور نیس عادت کرده شده باهم بریم سوپر مارکت بهش میگم دست به هیچی نمیزنی اصلا دست نمیزنه بااینکه جقدر خوراکی هیت مامانمم میگه کافری گفتم یاد میگیره

از قبل اینکه بری باهاش اتمام حجت کن دیگه الان میفهمن

خیلی کارت بده میری قرض میگیری
باید متوجه بشه
حتی اگه یک ساعت گریه کنه
من امشب که بیرون بودیم گریه میکرد بره جلو بشینه و من اجازه ندادم نزدیک نیم ساعت اشک ریخت
من فقط بغلش کرده بودم
نباید تا چیزی خاست که بریم مهیا کنیم
خودتون بدعادتش کردین
من بودم خودشم میکشت نمیرفتم بگیرم
چند شب پیشا اسکوتر یه نفرو میخاست و گریه
من گفتم اون وسیله یه نفر دیگست
هر چقد گریه کرد حتی نگاهشم نکردم شد بار اولو آخر وسیله کسیو بخاد
حتی خونه اقوام میریم سریع وسایل بقیه رو بهشون میده میگه برا اونه

وای خیلی حس بدیه واقعا حق داری بیزار بشی از بیرون رفتن بنظرم اصلا نباید به دیگران رو بزنی ازشون بگیری چندبار که گریه کنه دیگه خودش می‌فهمه

چه زشت وسیله بچه مردم دو گرفتین بعدم میگید غر زد خب معلومه که غر میزنه چون وسیله خودش بوده
قرار نیست پسرتون هرچی خواست بگید چشمو انجامش بدین هیچکس هیچ وظیفه ایی نداره که اسباب بازی بچشو از دستش بگیره و بده دست بچه شما که بچتون گریه نکنه بدعادت میشه وفکر میکنه باید همه همیشه به خواسته هاش اهمیت بدن

سعی کن باارامش باهاش صحبت کنی بچه راه بیاد
بعدم اینک پسرمن مثلا الکی چیزی بخواد ازیخچال ک نباید بخوره بهش میگم براعمو هست دیگ گیرنمیده بنظرم چندباری باهاش صحبت کنی و بگی برافلانیه دیگ گیر نمی‌ده

البته ی اتاق پراسباب بازی داره هرمدلش ک بگی 6/7تافقط سوارشدنی دارع

پسرمن اصلا اینجوری نیست بیرونم بره اسباب بازی ببینه دس کسی نمبخواداصلا توشهرم بره ازجلو مغازع اسباب بازی فروشی ردبشع وایمیسه نگا میکنه بعدمیگه بریم

عزیزم ب همه خواسته هاش نباید تن بدی حواسشو پرت کن دورش کن از اون محل

بد عادت شده دیگه میدونه با گریه حرفشو گوش میدی انجام میدی براش

شاید اگه چنبار براش قرض نگیری یکم بهتر بشه.
دخترمن تاحالا پیش نیومده اینجوری.
بقول دوستمون اگه بریم بقالی به چیزی دست نمیزنه چون قبل تو رفتن ازش میپرسم چی میخوای بین مثلا بستنی و ادامس کدومشو میخوای همونو براش میخرم اضافه نمیخرم و بهش میگم اقاعه اجازه نمیده بچیزی دست بزنیم.
اونم دس نمیزنه

پسر منم هر روز با باباش میره پارک ،انقدر باید بازی کنه تا خودش بیاد خونه اگه به زور بیاریم کف خیابون یا پارک میخوابه گریه میکنه نمیاد هر روز باید تو پارک کلی وسیله سوار بشه روزی ۱۵۰ تومن خرج میکنه میاد خونه

آیسانم همینه هر سوپری که توپ میبینه میگه بخر .ماشین و سه چرخه تو پارک ببینه میگه میخوام ولی اینجوری که از گریه بخوابه کف پارک اینا نه.بااینکه کلی خونه توپ داره و سه چرخه هم داره..نمیدونم شاید باید یه نه قاطع بگی

پسرمنم اینجوریع عاشق توپه پارک رفتنی توپ بچه ها رو میخاست یکی دوبار توپ بچه بزرگارو خاست گفتم اونا برا عموعه میاد دعوا میکنه دیگه هروقت میبینه میگه عمو یعنی برا عمو هست اون توپ

چقدر سخت...

سوال های مرتبط

مامان فندق   وتو دلی مامان فندق وتو دلی ۲ سالگی
خانما یه چیزی مینویسم اما نیاین بگین تو چقدر حسودی چشمت به بچه های مردم هست و این حرفا دیروز رفته بودم خونه خواهرشوهرم روضه دوستش بچش همسن پسر منه بعد اتمام روضه یه بشقاب میوه خوری حلوا عربی با نون خورد به علاوه سه تا خرمای آغشته به ارده که داخلش هم گردو بود به همراه نون حلوا عربی کلا سنگینه من یه قاشقم بشه دوتا سردرد میگیرم به همراه یه کیک یزدی بچه خواهرشوهرم ۶سالشه یه عالمه حلوا با نون خورد با سه تا کیک یزدی با یه بشقاب پلو خورش شام خورد آره هر چی شما میگین واقعا من شمردم اصلا ناخودآگاه به جایی رسیدم همش خوردن بچه ها مردم رو نگاه میکنم مشکلی هم ندارم فقط دلم میخاد بدونم پسر من چرا هیچی دلش نمیخاد به هیچی علاقه نداره سمت هیچی نمیره حتما باید به زور بش بدم غیر زور رو هم امتحان کردم تو این دهه اینهمه بیرون بودیم گشنه و تشنه بود کلی نذری میدادن هیچوقت طلب چیزی نکرد بعد اینا رو به شوهرم میگم میگه اونا مشکل دارن منم میگم بچه ما مشکل داره نه اونا وگرنه همین حلوا رو تمام بچه ها له له میزنن براش خیلی حرص میخورم مطمئنم ام اس میگیرم
مامان فندق   وتو دلی مامان فندق وتو دلی ۲ سالگی
خواهشا کسی نیاد اینجا نصیحت بنویسه راجع به چیزی که میخام بگم امشب پسرم رو برده بودیم پارک یه پارک تو یه منطقه ی بالا شهر همه بچه ها تو قیمت وسایل بازی خوشتیپ بودن و تمییز و مرتب پسر من افتاده بود دنبال بدتیپ ترین بچه ی دنیا والبته شلخته ترین و نچسب ترین که یعنی واقعا خواستنی نبود من اصلا به ایناش کار ندارم خیلی چرک بود و کفش نداشت جورابم نداشت فقط این یه دونه بچه تو پارک اینطوری بودپسر من ثانیه ای ولش نمی‌کرد مدام دنبالش میرفت هر کاری اون میکرد اینم میکرد با همون پاهای برهنه مثلا دویید رفت تو دشویی پارک که شوهرم بدو بدو رفت پسرم رو گرفت ما جفتمون خیلی مایه شدیم ولی من چیزی نگفتم بغلش کردیم رفتیم نگم چه اشکایی می‌ریخت واس اون بچه چون مطمئنم پارک نمیخاست اصلا بازی نکرد فقط چسبیده بود به اون رفتیم یه پارک دیگه که از دلش دراد مطمئنم باورتون نمیشه اینجا هم رفت نچسب ترین و نخواستنی ترین و کثیف ترین بچه رو انتخاب کرد ما شُکه شدیم شوهرم خیلی خیلی ناراحت شد گفت لابد بزرگم شه میخاد بره دنبال آدمای به درد نخور این بچه هایی که میگم دقیقا اونایی بودن که پدرومادراشون تو پارک ولشون کرده بودن واصلا نمیدونستن کجا هستن من بارها از پسرم وقتی میبرمش بیرون این حرکت رو دیدم ولی به شوهرم نگفتم ولی واقعا فکرم رو مشغول کرده چرا باید بره دنبال بچه های کثیف اونایی که کسی کاری باهاشون نداره شلخته هستن و......
مامان پسر بچه❤️ مامان پسر بچه❤️ ۲ سالگی
مامانا اومدم یه تجربه باهاتون به اشتراک بذارم.
من از اوووول یه شیشه ی در دار تمیز برای پسرم جدا گذاشتم مامانمم یه کتری داشت که شیرش از گرما آب شده بود دیگه مامانم دم دستش نمیذاشت اونو و استفاده نمیکرد کسی میومد خونه زشت بود.
اونو گذاشتیم برای پسرم
صبح تا بیدار میشیم هربار یه سری مواد غذایی تازه و مقوی رو میریزیم تو شیشه همون موقع رب خونگی یا گوجه و نمک و ایناهم میزنیم و درشو میبندیم میذاریم تو کتری خودش تا ظهر آروم آروم و قشنگ میپزه دیگه نیاز نیست هی سراغش بریم و اینا و اینکه خیالمون راحته بچه غذا داره. چون ممکنه یه روزایی ما غذای مونده از شب قبل رو مثلا بخوریم یا فست فودی چیزی که برای اون مناسب نیست اینجوری بچم همیشه غذای تازه و مقوی مخصوص خودشو داره 😍
تازه تو شیشه هم وقتی میپزه خاصیتشون بیشتر حفظ میشه
مثلا یه بار پیاز کوچیک بلدرچین برنج نیمدونه هویج سبزی سیب زمینی و اینا میریزم
یه بار گوشت با یه سری ترکیبات دیگه
یه بار مرغ و...