۱۰ پاسخ

وا
شوهرت چیکار داره؟

ببین انقدر اعصاب خودت و اون بچه رو سر غذا خوردن خورد نکن
منم همینطور بودم تا ی نفر بهم یاد داد
اصلا هی نگو بخور نخور تو غذاش و بزار جلوش خودتونم بخورید اگر نخورد یک ساعت بعد دوباره بیا. هله هوله هم بهش نده تا با اونا سیر بشه

اشکال نداره قربونت چرا خودتو اذیت کردی شوهر بنده خدا رو هم ناراحت ، میزاشتی چند ساعت بعد بهش پنیر کره تخم مرغ و این چیا میدادی ، بچه ها همینن سعی کن آروم باشی ، از شوهرت هم عذرخواهی کن

خب بزار خودش گشنه بشه میخوره منم پسرم بد غذاست اولا خودمو اذیت میکردم الان ولش میکنم گشنه که بشه خودش میاد میگه غذا

وا اخه چرا باید سر غذا دعوا کنید
خب اصلا نخوره بچه هیچ کاریش نمیشه چرا انقد سخت گرفتید
من بچم ی زمانی بعد بیدار شدن تا ۳/۴ ساعت خودش هیچی نمی‌خواد بخوره منم‌ مجبورش نمیکنم
مطمعن باش بچه نمیزارع گشنه بمونه هر موقع چیزی بخواد پیدا میکنه چیزی برای خوردن

پسرم ده سال بد غذا بود خودت میدونین چقدر سخته، یهو خودش شروع کرد به خوردن الآنم فقط یک غذا هست که دوست نداره .
تو کلاس پسرم که ۱۱ سالشه از وزن ۲۵ کیلو دارن تا ۸۰ کیلو
اونی که ۲۵ کیلو خیلی ریز و ضعیف و اما ۸۰ کیلویی خوش قد و بالاست و ماشاالله خوشگل و سفید
و اما نکته کلامم، اون پسر ۲۵ کیلویی مخ کلاسه و شاگرد اول و تو کلاس تیزهوشان نفر اول مدرسه است.
می‌خوام بگم فقط بیخیال، بخاطر بچه هیچ وقت با شوهرت درگیر نشو اون بچه تو اون خونه فقط یه مدت مهمون

الان مشکل حل شد؟
دعوا گریه جیغ ناراحتی مشکلو حل کرد ایشالله؟

خب بهش صبحانه نده بعضی وقتا خودمون صبح ها بی میل میشی ی کم بعد ی چیزی بزار رو میز خودش برداره بخوره درگیری نداره
شوهرت ازت سرد میشه

پسر منم هرموقع باباشو میبینه غیرقابل کنترل و روی اعصابه،یکسره گریه و نق میزنه وقتی باباش هست،وقتیم ک نیست گریه ک چرا نیست

به خاطر غذاخوردن بچت با شوهرت اینجوری رفتارنکن

سوال های مرتبط

مامان فندق   وتو دلی مامان فندق وتو دلی ۲ سالگی
غروب پسرم رو بردم‌بیرون این موضوع واس یه بار دوبار نیست برنامه هر سری. بیرون رفتن پسرم بالغ بر۵۰تا توپ داره هر بارم برم بیرون یه توپ میبرم ولی دست هر کسی توپ ببینه همونو میخاد به حدی پایکوبی میکنه که من برم رو بزنم توپ اونا رو بگیرم در صورتیکه توپ خودش تو کالسکه هست یه ماشین جیپ سبز داره دقیقا عین همونو یعنی من تعجب کردم فک کردم مال خودشه یه بچه به اون ماشین یه بند بسته بود و می‌کشید بعد قرض گرفتن توپ اونو دید خابید کف زمین در صورتی‌که‌ من همون کارو تو خونه میکنم مثلا بند میبندم به ماشینش میکشه وبازی میکنه خابید و شروع کرد به گریه و منو می‌کشید که اینو میخام کلافه اونم قرض گرفتیم اون بچه هم همش غر میزد ماشینشو میخاد دیگ با کلی وعده وعید گرفتیم یه بچه دیگه دید ماشین مجیک داشت بعد اونو خواست باورتون نمیشه اونم گرفتیم کمی هم اونو سوار شد یه خانمه اونجا بود گفت من دوتا بچه بزرگ کردم اصلا اینطور نبود خلاصه بگذریم با آک اومدم خونه الان کف خونه پر ماشین هست سمتشون نمیره واقعا دارم دیونه میشم از بیرون. رفتم میترسم چرا مادرای دیگه بچه هاشون رو میبرن بیرون اصلا به مادراشون کار ندارن فقط میرن بازی اونا هم میشینن
مامان فندق   وتو دلی مامان فندق وتو دلی ۲ سالگی
امشب رفتیم پارک جامون رو یه طوری انداختیم که روبروی سرسره باشیم و پسرم رو ببینیم اولش که شام خوردیم شلوغ بود یا من میرفتم سر میزدم یا شوهرم بعد خلوت شد فقط پسرم بود تو سرسره به بچه اومد یه عروسکم دستش بود پسره من کلا خیلی بچه ها رو دوس داره رفت سمتش برای بازی بچه هه ماشالله هاپاره بلند داد زد که نمیدم مال خودمه برو اونور میخاست قورت بده پسرمو من خیلی آتیش میگیرم کسی سر پسرم داد بزنه چون هنوز صحبت نمیکنه ونمیتونه منظورش رو بگه دیدم داره اشک میریزه میاد سمت ما بدو بدو رفتم سمت اون بچه رو سرسره داد زد که عروسکمو نمیدم بهش مال خودمو منم بهش گفتم خوب به جهنم که نمیدی بار آخرت باشه داد میزنی ها یهو مامان باباش از اونور اومدن که چکار به بچه ما داری گفتم ماشالله این بچس داره مارو قورت میده من پسرم رو آوردم اونام بچشونو بردن شوهرمم از جاش تکون نخورد بگذریم که چه دعوایی باهاش کردم چرا هر کی به پسرم چیزی میگی گریه میکنه میاد پیش من یعنی از این بچه های بی دست و پا قرار بشه که نمیتونه جلو کسی وایسه و خودش جواب بده