سلام خواهر گلم قشنگ درکت میکنم چ میگی چون خودم ۱۰سال تمام بامادر شوهرتوی ی خانه یک طبقه درهم زندگی کردم خانواده شوهرمم جمعیتشان زیاد بود خرجشانم شوهر بدبخت خودم میداد مجبور بودم باهاشان زندگی کنم چون شرایط کاری شوهرم جوری نبود که بتانه دوخرجه بشه پدر نداشتن خرجشان گردن شوهرمن بود منم بچه دار شدم توی اون مدت پسرم بطبق اخلاق ورفتار ۱۰نفربار آمده بود اصلآ اهمیتی بمن نمیداد منم مشکلم این بود یک سنم کم بود ۱۵سالمه بود دو میگفتم دوسش دارن میگفتم عیبی نداره ولی نمیدانستم دارن ازمن دورش میکنن همه کاهای بچمو لاپوشانی میکردن حتی وقتی امد غذاخوردن خودم میخواستم غذاشو بدم ازم میگرفتنش شوهرم خدایی پشتمو داشت به خانوادش تذکر میداد خلاصه بگم بچم از من نفرت گرفته میاوردمش پیش خودم انگار ازرایئلش بودم تااین خودم دیگه خسته شدم ازاین شرایط بعدش پامو کردم توی یک کفش ب شوهرم گفتم یا طلاقمو ازت میگیرم یا خانه جدامیگی بگذریم ازشان جداشم رفت وآمدمو خبیییلییییی کم کردم بچه ب خودم عادت کرد ولی بسختی الان دیگه ماشالله بچم بزرگ شده خودش دیگه درک وفهم داره میگه مامان چرا بچه بودم ننه اینا اینجوری میکردن هنوز یادشه وقتی هم میریم خانه خانواده شوهرم یااونا میان دوراز جان پسرم نوک زبان ش وته زبانش فقط وفقط قربان صدقه رفتن منه ....ببخشید شرمنده که متنم زیاد شود منظورم اینه که هرطوری کردی ازشان فاصله بگیر
کم بزار بره خونه مادر شوهرت خودت بچه تو بزرگ کن اونجوری که دلت میخواد بعدا حسرت نخوری.. تو بلد بودی تربیت خوب بچه های خودتو تربیت میکردی منم دوس دارم خودم ب بچه ام برسم
اشتباه ترین کاره خونت نزدیک اوناباشه...
چند سالشه بچت
وقتی بچه دمت بیاد برات خیلی سخت تر میشه من اینطوری شد یک سال ونیم سنش بود باردار شدم وقتی زایمان گردم دادمش پدرش ومادر شوهرم وخیلی اذیتم الانم که سومی رو ناخواسته باردار شدم تو این فکرم دختر دومم چکار کنم زنگی کردن با چندتا بچه خیلی سخته بزارش با اونا بمونه برای خودت هم خیلی راحته خدا وکیلی تا زایمان کنی حرفمو درک میکنی
بنظرم نمیشه کاری کردم من دختر بزرگم اینطور ولی کاریش ندارم اینطور من راحت ترم وتویه یه خونه هستیم کاریش ندارم
ولی اگه میخوای نره سمتش اگه خونت جداس کلا نزار بچت بره سمتشون برای یه وقت طولانی یعنی یه ماه بیشتر
گلم منم طبقه بالا مادرشوهرمم
دخترمو نمیذارم تن تن بره پایین
امروز خودشو کشت توروخدا مامان دلم گرفته گفتم برو بالکن بازی کن نمیخواد بری خیلی اخلاق دارن
زنک زد ب باباش گفت بابا مامان نمیذاره برم پایین شوهرم گفت بمون اگه مامان اجازه داد برو من نمیدونم
مادرشوهرا لذت میبرن از اذیت کردن عروس
برا پسرت هدیه بخر ب هیچ عنوان دعواش نکن
خوراکی بخر همه رو یدفع نده هروقت خواست بره پایین بگو اوووه برات هدیه خریدم یا خوراکی
هواسشو نسبت ب پایین رفتن کم کن
گفت برم پایین بگو راستی پسر گلم بیا بازی کنیم مثلآ نقاشی بکشید
یواش یواش بگو فقط منو بابا تورو دوس داریم
همینجور یواش یواش سر یه هفته وابسته خودت میشه خودتو کنترل کن دعواش نکن نرو پایین بگو حال ندارم
مشغولش کن خودت
خیلی ممنونم از همتون یکم اروم شدم 😍😍😍😘😘😘😘😘😘😘😘❤️❤️❤️
شبا پیش خودت میخوابه یا زود جاشو جدا کردی؟
اما سعی خودتو کن برگرده سمت خودت میدونم اونا هم بچه پسرشونه دوسش دارن دست خودشون نیست اما این برا خودت بده تو تلاشت رو بکن یکم زمان بگذره برمیگرده سراغ خودت من دختر خواهر شوهرم چون مامانش سر کار بود همش پیش ابجیش میذاشتش اونم ایقد به خالش وابسته شده بود ک بهش میگفت مامان
چون مامانش بالا سرش نبود مامانشم وقتی میدید به خواهرش میگه مامان ایقد ناراحت میشد بعضی وقتا گریه میکرد اون بچه بود محبت نیاز داشت ولی مامانش کنارش نبود اما بلاخره تلاش خودشو کرد کمتر میبردش یهویی از خاله اش جداش نکرد کم کم اما الان حاضر نیست از مامانش جداشه
اخلاقت بابچت خوب باشه
نبابا تو حساس شدی.خب چه بهتر این یکی بدنیا اومد پسرتو نگه میداره توام به دومی میرسی.
یکم بزرگتر ک بشه برمیگرده طرف خودت ولی بیشتر باید هواشو داشته باشی بچه هر جا محبت ببینی میره همونجا
چون نزدیکی اینجوریه باید دور بشی تا خوشبخت بشی مثل من سالهای اول زندگیم زهرماری بود باشوهرم همش دعوا کارمون ب دادگاه کشید خدا خواست و یه جا دیگه خونه خریدیم بعدش زندگیمون بهتر شد دور شو
خب نزار بره کمتر ببرش و سعی کن اونجا نزاریش ک وایسه
گلم اون جادو که میگی انرژی خودمونه چون اونجوری فکر میکنی همون اتفاق میوفته بچه یک ساله رو چیکار به جادو داره اخه
اصلا دعواش نکن یذره بچه تمام کاراشو شما میکنی حتی از خودش هیچ دفاعی نداره خوب و بد نمیتونه تشخیص بده اون الان فقط کنجکاو همین پس دعواش نکن
غصه نخور عزیزم تا سه سالگی یکم نوسانات داره رفتار و اخلاق کودکت
خیلی راحت میتونی عادت هاشو تغییر بدی
نکنه بخاطر حاملگی ازش دور بشی گلم
خیلی بازی های کوچیک که بفهمه رو باش انجام بده
براش برنامه کودک بزار فقط باهم ببینید
نزار کسی ببرتش اینور اونور
نزار خیلی پیش مادر شوهرت بره
گلم دیگه زیاد نزار بره خونه مادر شوهرت تو خوندم اسفند با پوست پیاز و پوست شیر دود کن
زیاد رفت وامد نکن باهاشون.با بچتم بیشتروقت بگذرون
ببرش بیرون باعاش بازی کن کاری کدوست دارع انجام بده خوراکی ک دلش میخواد یهو بزاش بخر
مشخصه جادوش کرده
دعایی طلسمی چیزی نوشته براش
حالا تهمت نمیزنم نظرمه
فقط و فقط با محبت، بچه ها خیلی باهوشن، نمی تونی به زور وادرشون کنی.
محبت رمز موفقیتته عزیزم.
من فقط برای کارای بدش دعوا میکنمم ولی اون کتری رو میبره سمتش میچسبونه به بدنش ولی بازم دوسش داره دارم دیونه میشم چکار کنمم 🥲🥲😢😢😢😢😢
نزدیک خانواده شوهرتی
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.