بعد از ۱سال و یکماه بفهمم بچم ک با دستگاه از تو شکمم در آوردن قلبم‌میخواد پاره پاره بشه دکترای لعنتی هر اسیبی بوده همون موقع زدن خدا ازشون نگذره واییییی خدا که اکه من زایمان طبیعس رو انتخاب نکرده بودم شاید الان بچم سالم بود و راه میرفت چیشد که اکقد خر و احمق شدم چیشد که خودمو قوی فرض میکردم خدا منو لعنت کنه باعث و بانی مشکلات بچمم لعنت کنه وای خدااااااااا من با این کابوس چه کنمممممم چرا اینحوری شد چرا قبلش تحقیق نکرده بودم چرا چرا چرا چرا واسه خود خواهی های من بچم باید تاودنشو از دست بده چرا من احمق باید از بیهوشی زایمان سزارین میترسیدم ای کاش از اول سزارین میکردم ای خدااااااا دیگه این بار گناه و عذاب وجدانو از رودوشام بردار نگو که میخوای یه عمر با این وضع ادامه بدمم💔💔😭😭😭
دلم میخواد داد بزنم بگم من کردم من بودم که باعث وضع الان بچم شدم خودم کردم خودم زایمان طبیعی رد انتخاب کردم خودم فاتحه اینده و رزگار بچمو خوندم خودم باهث شدم بجم الان بازی نکنه من از اولم به ژنتیک اعتقادی نداشتم و ندارممممممم همش داره مندپو همه جیز میخوره بچه من کبود میشده من چرا داد نزدم تو بمیارستان که بچمو نجات بدین چرا سر دکترا داد نزدم که سزارینم کنین من دیگه طاقت ندارم چراااااااااااااااااااا
هر جی میخوام تامیک نزارم نمیتونم به هرکی میگم میگه خودت کروی هر جی ما گفتیم تو نمیتونی طبیعی زایمان کنی به حرفمون نکردی خدا دارم دیوونه میشممممممممم😭😭😭😭😭😭😭
یکی بکه جیکار کنممممممممم😭😭😭😭😭😭

تصویر
۲۱ پاسخ

من ک سزارین هم شدم فامیل هم نبودیم فقط چون دو سه ساعت تو شکم تکون نخورد الان ن میتونه بشینه نه سینه خیز نه غلت نه هیچی
خودتو سرزنش نکن من خیلی خودخوری میکنم ولی این راهی هستش ک خدا جلو مون گذاشته
مجبوریم ادامه بدیم
من احمق و بعضی وقتا سر طفل معصومم داد میزنم میگم کاش من‌ میمردم این روزا رو نمیدیدم
ولی مجبوریم ادامه بدیم و قوی باشیم مگ راه حل دیگه ای هم هس؟؟
مامان رادمان هم فامیل نبودن فکر کنم سزارین هم شده
وقتی خدا بخواد امتحانت کنه تو هیچ کاره ای

بخدا بیهوشی سز اصلا ترسناک نیست خودم بیهوش شدم هیچی متوجه نشدم اگر مشکل از ژنتیک نباشه یعنی واسه بچه بعدی میتونی اقدام کنی اما اگر از ژنتیک باشه سخت میشه واسه بچه دار شدنت الهی ک محمد مهدی رو سالم و شاد ببینی اما دیگه سرزنش کردن خودت فایده نداره فقط داغون میشی

مامان ائلوین اگر پیامم پاک شده لطفا دوباره پیام بده

سزارین دیگه چرا دستگاه بکشن بیرون انقدر خودتو سرزنش نکن همه دنبال طبیعین میخوان طبیعی بدنیا بیارن از قدیم هنه طبیعی آوردن والا ما که سزارین انتخاب کردیم کنایه شنیدیم

حالم بد شد

خدا مرگشون بده
ی سری دکترای احمق و نفهم
ببین با سر بچه چکار کردن
قلبم درد گرفت بخدا
خداااااااا خودت ب طفل معصوممون رحم کن
یا ارحم الراحمین🤲🏻🤲🏻🤲🏻

چرا مگه راه نمبره ی مدت میبردی دکتر چطور شد پس گمت کرده بودم الان دیدم تاپیکتو

عزیزم انقد خودتو سرزنش نکن. صبر کن تا جواب ژنتیکش بیاد. می‌دونستی محمد مهدی الان حس میکنه تو ناراحتی. ب خاطره اون قوی باش. ان شاالله مشکلش حل میشه ♥️

از کجا متوجه شدی با دستگاه کشیدن بیرون قشنگم

عزیزم من مشگل ژنتیک داشتم منم سربچه اولم اعتقادی به ژنتیک نداشتم ولی لامصب دورجون بچه هامون جونشونومیگیره اصلانگران نباش من بچه اولموبردن طبیعی نشدبردن سزارین چن سال اینوراونورکشوندم نشدگلم گفتن اکسیژن به مغزش نرسیدن وچن حذف دیگه ولی کاش ای کاش ای کاش اگه فامیل بودی آزمایش ژنتیک میدادی

عزیزم تروخدا خودت رو سرزنش نکن نمیشه کاری کرد فقط خودتو داغون میکنی از کجا فهمیدی با دستگاه امده ؟

بعد از زایمان عکس و سونو نگرفتن چون پسر من هم با دستگاه کشیدن ولی بعدش رفت سونو وعکس گرفتن
عزیزم ان شالله که خدا زودتر به مهدی سلامتی کامل میده تا اون موقع هر دلیلی هم داشته نمیشه دیگه برگردی و درستش کنی پس خودتو اطرافیات ناراحت نکن با این فکرا الان میدونیم تمام تلاشت برای بهتر شدنش انجام میدی ولی از نظر روحی هم باید خوب وآرام باشی که بچت هم آرامشت حس کنه

عزیزم ربطی به زایمان تو نداره توکه قوی بودی زورتو زدی شوهرمنم بادستگاه کشیدن بیرون پس چراتشنج نکرده.توکم کاری نکردی دکترا باید بهش اکسیژن میزدن

عزیزه دلم تو مقصصصر نیستی تو همین الانم بهترین مادری واسه محمدمهدی و اون همه امیدش تویی پس خودتا نباز🙏

نگران نباش عزیزم خودتو اذیت نکن انشاالله به زودی خوب میشه لذتش این روزا رو یادت میره
منم سزارین کردم کیسه اب پاره شده بود و اکسيژن بهش نرسیده بود وقتی بدنیا امد کلی اکسیژن بهش دادن،من بی حسی بودم از ترسم حالم بد شد بیهوشم کردند.ولی خداروشکر زود به دادش رسیده بودند و بستری نشد
چیزای مقوی بهش بده تا جون بگیره زود خوب بشه

تورو خدا تا قبل از اومدن جواب آزمایشش اینقدر خودتو عذاب نده
تشنج میتونه موثر باشه ولی میتونه چندین عامل دیگه هم در کنارش باشه
تو مقصر نیستی سالانه هزاران مادر زایمان طبیعی انجام میدن و انتخاب خودشونم هست
تو فقط راهیو انتخاب کردی که فکر میکردی درسته

خوب عزیزم میگی مشکل ژنتیک بوده ربطی به زایمان طبیعی نداشته چرا خودت عذاب میدی قوی باش هر چند میدونم سخته... قسمت این بوده ربطی به تو نداره.... مادرا چرا همش در عذابن خدایا🥹🥹🥹

ناراحت نباشه عزیزم خواست خدا بوده
بعدش چه ژنتیکی

چه مشکلی داره عزیزم واضح میگید

خدا رو شکر که الان مشکلی نداره

چیشده عزیزدلم بچه چه مشکلی داره؟

سوال های مرتبط

مامان مهراب مامان مهراب ۱۵ ماهگی
سلام
در مورد یه مطلبی خیلی وقت بود میخواستم اینجا بگم وقت نمیشد خیلی از اطرافیان خانواده دوست همه هر سری من رو میبینن میگن چرا تو سره کار نمیری ولی یکی فکر نمیکنه اول اینکه من خودم شعور دارم برای این قضیه و فکر کردم در موردش و دیدم من اینجا تنهام و پسرمم نمیتونم به کسی بسپارم و خیلی برام مهمه تربیته مهراب و غذا خوردن و همه چیزش و مهدکودک و پرستار و همه چی هم تحقیق کردم و علاقه ای ندارم بهش اونم الان چون الان سن حساسه مهراب سنی که هر لحظه من رو میخواد کنارش باشم بغلش کنم درد داره من آرومش کنم اینکه من به فکر خودم باشم و بگم خب من وقتم رو بچم نگیره پس من چرا بچه آواردم؟با اینکه تمام همکارام میدونن چه تهران چه یزد من شدیدا عاشق کارم بودم و هستم در حدی که من علاقه ای به ازدواج نداشتم چون گفتم من با کارم ازدواج کردم ولی ازدواجم کردم شوهرم گفت مانع کارت نمیشم و اذیتت نمیکنم .من عاشق کمک کردن به مردم و خوب شدن مریض ها بودم .الانم از نظرم بزرگترین مسئولیت گردن منه بچه داری مسئولیت کمی نیست مسئولیت بچه .اینکه خوب تربیت بشه و درست بزرگ بشه.من برای تک تک کارهای مهراب مطالعه میکنم حرفای روانشناس و دکتر گوش میدم نظر میپرسم که کار اشتباهی انجام ندم چون من کسی نیست چیزی بهم یاد بده خودمم و خدای خودم .کاشکی اطرافیان دست برمی‌داشتند از حرفاشون و دخالت ها و چرت و پرت گفتناشون و یکم فکر میکردن.که آی تو خودت رو حروم میکنی و...من بهم خوش میگذره کتار مهراب با مهراب بازی می‌کنم بیرون میرم و همه جا میرم شهربازی میرم نمیزارم ذره ای مهراب اذیت بشه چون من کنارشم .چون من وقتی فکر مادر شدن کردن وقتی رابطه کامل با همسرم انجام دادم فکر تک تک اینجاها رو کردم دوری از کار دوری از تمام کارایی که قبلا میکردم
مامان کیان مامان کیان ۱۲ ماهگی
دو سال پیش همچین شبی من تو بیمارستان ام لیلا قسمت بلوک زایمان بودم🥺
اون شب چند نفر زایمان طبیعی داشتن
خیلیا هم اون شب اومدن بستری شدن برای سزارین
اون روز عصر من پاره ی تنم رو سقط کردم و برای همیشه باهاش خداحافظی کردم
هیچوقت فکرنمیکردم بچه ای که ندیده باشی و بدنیا نیومده باشه وقتی از دستش بدی انقد سخت باشه
خدا دوباره بهم کیان داد و الان یکسالشه اما غم از دست دادن اون کیان تا ابد روی قلبم میمونه
شاید باورنکردنی باشه ولی من هنوزم براش اشک میریزم وقتی یادش میافتم
موقع سقط با اصرار خودم به ماما گفتم نشونش بده بهم
دیدمش و دوباره خدا برد پیش خودش
وقتی از بیمارستان برگشتم خونه اوج غصه و ناراحتیم حرفای اطرافیان بود که هی میپرسیدن چیشد چرا سقط شد و در آخر بهم میگفتن اون بچه به بهشت نمیره مگراینکه شفاعت پدر مادرشو بکنه
خدا میدونه تو اون بارداری چقد استرس سلامت بچه رو کشیدم 21 روز خواب و خوراک نداشتم و مدام کابوس میدیدم تا جواب ژنتیک(ازمایش سلفری) اومد
گفتن بچه سالمه و پسره
چقد خوشحال بودم رفتیم چندتیکه وسیله براش خریدیم(صرفا بخاطر حفظ روحیه خودم چون روزای سخت ویار رو میگذروندم)
آخرشم از چیزی که میترسیدم سرم اومد و اونم سقط بود
نمیدونستم یکسال بعد یعنی اردیبهشت 1403 قراره خدا بهم یه کیان دیکه بده
خدایاشکرت امیدوارم هیچکسی درد ازدست دادن نکشه مخصوصا فرزند
مامان نور چشمام❤️‍🔥 مامان نور چشمام❤️‍🔥 ۱۳ ماهگی
یهو فکرم خیلی درگیر شد نمیتونم بخوابم بسکه پاهامو تکون دادم حالم بد شد، لطفا نظرتونو بگید در مورد چیزی که میخوام بگم
خانوما من یه پسر یه سالهو یک ماه دارم بعد از دو بار سقط خدا بهم داده حالا خیلی نگرانم که پسرم تنها نمونه و یه خواهر یا برادر داشته باشه خودم دوست دارم داداش داشته باشه حالا بگذریم، همسر من از من کوچیکتره شرایط زندگیمم اینکه مستاجر با یه درآمدی که همه چیم روبه راهه در حد معمول،دست تنهام هستم یعنی فقط فقط فقط شوهرم کمک حال منو زندگیمه اینجوری بگم که بعد سزارین خودم پسرمو بعد دوروز بردم حمام،از طرفیم افسردگی بعد زایمان گرفتم که تازه رفتم تحت درمان هی فکر میکنم میگم نکنه تو باردار شدن به مشکل بخورم نمیدونم که بچه دار بشم یا نه،شوهرم باز بچه میخواد ولی میگه حالا نه ولی من خودم به خاطر سنم میگم اگه قراره بیارم زودتر اقدام کنم، اصلا یه سر درگمی دارم نمیدونم چک شده این موقع شب 😔😔😔😔😔😔خانواده سوهرمم شهرستانی هستن الان که شکر خدا رفت آمد نداریم ولی میدونم بعدا هی میخوان گوه بخورن که یه بچه بیار یعنی واسه اونا بچه آوردن هیچ غمی نداره زرت زرت میزان بدون هیچ درک و فهمی از دوران زایمان بعد زایمانو بچه بزرگ کردن
مامان امیرمحمد مامان امیرمحمد ۱۴ ماهگی
یادآوری خاطرات
پارسال این موقع پسرم تازه 28 روزه بود
چقدر روزهای سختی بود .خستگی و کم توانی بدنی خودم یک طرف ،حجم زیاد رسیدگی به کارهای بچه یک طرف ،کلا همه چیز بهم ریخته بود انگار .
پسرم نسبتا آروم بود .اما دیر خوابیدن شب و کلا همه چیزهایی که تو بچه داری تایم آدم رو میگیره من رو حسابی شوکه کرده بود . تو خونه موندن و کارهای تکراری کردن از همه بدتر بود آخه من تا قبل دنیا آمدن بچه خیلی از تایمم با کارکردن و بیرون رفتن پر میشد .ده سال اینطور گذشته بود و حالا همه چیز تغییر کرده بود . تصور کن از بچه دار شدن فقط همین بود که بچه داشته باشی و مادر بشی ،هیچ تصوری از مادری کردن نداشتم .
که چقدر باید از خودم بگذزم
افسردگی بدی گرفته بودم . همه روزم با اضطراب می‌گذشت .پرخاشگر و غمگین بودم .
اصلا دوست ندارم به اون روزها برگردم . تعجب میکردم که چرا شاد نیستم . انگاری عذاب وجدان داشتم .بیش از سه ماه طول کشید تا کم کم شرایط بهتر شد . من کمکی هم داشتم مادرشوهر و همسرم و مامان خودم در حد امکان کمکم میکردن .اما انکار از اینکه با بچه کل روز تنها باشم و خودم کارهاش رو تنهایی کنم مضطرب میشدم .
تا اینکه شروع کردم لحظه به لحظه با خدا حرف زدن .تو تمام کارهای روزمره مثل یک همنشین باهاش حرف میزدم .خیلی آروم تر شدم .
الان پسرم عشق منه . درسته بازم خستگی هست کلافگی و چیزهای دیگه .اما با یک شیرین زبونی اش همه چیز فراموش میشه انگار شارژ مجدد میشه آدم .
ولی چرا همش تو فکر بچه دومم اما مضطربم .یعنی دوباره همه اون احساسات تکرار میشه
شماها چی ؟؟
مامان امیرحسین مامان امیرحسین ۱۵ ماهگی
خداوکیلی ی سریا چخبرتونه؟
قطعا منم سختی های بارداری و زایمان کشیدم و چشیدم🥲
قطعا پسر منم روزایی بود ک دهنم سرویس کرده از بی خوابی از غذا نخوردن
از مریض شدن و تب کردن از دندون دراوردن🙄
همه اینارو منم تو این ۱۴ ماه کشیدم و دیدم ولی الان کاری از دست من برمیاد
من خودم شک ندارم جواب آزمایش منفی چون کاری نکردیم
یک درصد احتمال مثبت میدم ک اونم شاید یهویی شده باشه ولی مطمئنم منفی هست🌤
گفتم اگه یه درصد مثبت شد نگفتم حتما مثبته
ی سریا گارد میگیرن من جای تو بودم سکته میکردم من فلان
کسی نمیتونه حای من باشه منم نمیتونم جای کسی باشممم🌿
کاری که شده من خودمم مطمئنم ولی همش میگم شاید ی درصد احتمال بدم یهویی رفته یا نمیدونم هرچی
الان بیام عصاب خودمو داغون کنم و با بچم بد رفتاری کنم که چرا حامله شدم
خب اگه شدم حتما خواست خدا بوده اگه هم نشدم بازم خواست خدا بوده
چرا انقد ب خودتون سخت میگیرین آخه
ما آستانه صبرمون بالاست🤣🤣🤣 خواهرم چهارتا پشت‌سر هم اورده🤌
یکم انرژی مثبت بفرستین یکم خوبی بخواین شده دیگ چیکار کنم