۱۵ پاسخ

عزیزم بچه تو این سن چرا راه میدی بیا خونتون مگه همسن بچت هستند

هیچ وقت نباید با بچهای بزرگتر تنهاش بزاری ،

هیچوقت نباید بچه هارو باهم تنها گذاشت یه بزرگتر باید همیشه با بچه ها باشه

والا من اصلا اجازه نمی‌دم همسایه وارد خونم بشه چه برسه بچه اش بخواد بچمو بترسونه عزیز قرار نیست که به حکم فامیل بودن همسایه بودن به روح جسم بچه لطمه بزنه اونم با این سن که خرس گنده هم هستن

ممد قلی چیه؟

حتما برو بهشون بگو .چی نفهمن که بچه ۳ ساله رو میترسونن .😤😤😤😤
اعصابم خورد شد واسه طفله معصوم 🤕

چی هست این ممدقلی!!؟؟

بچه های این سن مناسب همبازی بودن با بچه سه ساله نیستن بچه های ما الان تو این سن هرچی ببینن یا بشنون تو ذهنشون میمونه و راجع بهش سوال میکنن صحبت میکنن امشب پیش دخترتون بخوابید اگر احساس ناراحتی داشت نزدیکش باشید

سه متر گوشی دارن😂😂

تورو جان عزیزت سعی کن اینارو اولا راه ندی بعد اصلا ن مهربون ن غیر مهربون براش دانلود کنی پسر من نکلت گرفته از این جا مونده ممد قلقلی

پسر من بخاطر ممد قلی لکنت زبان گرفت.خدا لعنت کنه کسی که این ممد قلی رو درست کرده

نباید راهشون بدی چون هم سن و سال بچت نیستن.مادرشونم از این به بعد بپیچون که روان بچه بهم نریزه

منم رفتم خونه ی دختر خالم دخترش به دخترم نشون داد اومد پیش من عین کنه چسبیده بود به من سرشم با چادر کشیده بود دیگه تاوقتی بیایم نرفت بازی کنه بعضی از بچه ها خیلی بیشعورن حسابشون رو برس

نزار خونت دختر ۱۲ ساله با بچه ۳ ساله چه بازی میتونه بکنه نزار خونت

باهاش فردا حرف بزن بگو الکیه
بعد بگو ببین میگم بیاد منو ببره اما نمیاد
بعد بگو ممد قلی بیا منو ببر
بگو ببین نمیاد

سوال های مرتبط

مامان جوجه طلایی🐥 مامان جوجه طلایی🐥 ۳ سالگی
سلام خانما
من چیکار کنم که بتونم از حق خودمو بچم دفاع کنم یعنی هروقت یادش میوفتم میخوام سرمو بزنم به دیوار
دیروز با دوستم و بچش رفتیم پارک دختر اون بزرگتره من و دوستم یه نیمکت خیلی نزدیک به زمین بازی نشستیم بچه ها برن بازی کنن چشمم به بچم بود دیدم وایستادن تو صف تاب تا نوبتشون بشه یهو دیدم یه خانمه دوقلو داشت با رفتار بد نه ها با مهربونی به بچه ها گفت بچه های من باید باهم سوار بشن بزارید اینا باهم سوار بشن زود پیادشون میکنم یهو دیدم دخترم همینجوری داره با حالت قهر تاز پارک میره بیرون بلندشدم بغلش کردم بغضش ترکید همینجوری آروم اشک میریخت بردمش کنار تاب ولی روم نشد به اون خانمه بگم نوبت بچه من بود فقط داشتم به دختر خودم میگفتم نی نی ها دوقلو هستن و دوست دارن باهم سوار شن مرسی انقدر مهربونی اجازه دادی ولی دخترم گریه میکرد همینجوری بابای بچه ها دید مارو به بچه هاش گفت بسه دیگه پیاده بشین نوبت خانم کوچولوئه ولی مامان بچه ها با اعتماد بنفس گفت نه بچه ها باید ۵ دقیقه بازی کنن الان ۳ دقیقه ازش مونده باز باباشون گفت خوبه دیگه خانمه گفت نه هنوز ۱ دقیقش مونده 😳 من چرا مثل مادر اون بچه ها نیستم اخه دلم برای بچم میسوزه که مادری مثل من داره
مامان آیدا کوچولوو🤱 مامان آیدا کوچولوو🤱 ۳ سالگی
طبق تاپیکای قبلیم که گفتم آیدا دکتر گف سینوزیت شدید داره
خب امروز خواهر شوهرم زنگ زد که چیشد بچه رو بردی شنوایی سنجی
گفتم بله
گف خبگفتیم که نبر الکی می‌بری مشکلی ندارن بچه می‌شنوه
گفتم شما گفتید ولی من بردم وگوشاش عفونت داره گف ههه پس میخاستی چی بگم گفتیم دیگه نبر چون اینام میخان فقط بری بیای پول بدی بهشون
گفتم خب باشه شما راسمیگید ولی الان مادر آیدا منم و من صلاح دیدم ببرمش
گف خبر چیشد که بردی!؟ الان میخای چیکار کنی
گفتی غریبه که نیستی عمه ای دیروز عوض اینکه باهام بیای با یه بچه افتادم تو یه شهر غریب دنبال دکتر تنهاییگف خب کهه
گفتم خب نداره چرا بلدید همش ایراد بگیرید می‌اومدی می‌دیدی دکتر چی گف
خب برگشت گف میخای چی بگه اونم دنبال پوله برا خودش
گفتم خواهر از خودش که نگفت عکس اینو نشون میده،برگشت گف عکس هم الکی یه ، گفتم یعنی چییی گفتم همش دنبال پولن
بعد گف همه ما عفونت داریم منو تو و پدرش. و دختره من چپسرم و شوهرموو... گفتم مقایسه نکن تو جای مادری آیدا فقط سه سالشه
آیدا بچه ی سه ساله سکه دکتر گف خداروشکر آوردی وگرنه سینوزیت شدید که زده به گوشاش میزد به مغزش
گف برات داستان بافته و تو قبول کردیی دیگهه
گفتم بکش خواهر بسه ،بکش کنار. هم سن مادری عوض اینکه دستم بگیری تو شهر غریب چرا ازپام می‌کشی
گف تو بیماری هر روز بچت ببر دکتر
منم گفتم خواهر خدا فقط تا بیشتر از این اعصابم خورد نشده
یعنی این خواهر سهراب عفریته ی من کی میخان بفهمن بچه با آدم کوچیک فرق داره،بچه ضعیفه بدنش،ظریفه🤕🤕🤕🤕🤕
مامان قندکوچولو🙆🏻 مامان قندکوچولو🙆🏻 ۳ سالگی
امروز یه اتفاق خیلی بد واسه پسرم افتاد حالم از اون موقع بده هی اون صحنه میاد جلوی چشمم و حالم دوباره بد میشه 😞😞
بردمش دسشویی بعد گلاب به روتون پیپی داشت وقتی پیپی کرد من داشتم میشستم اونجایی که پیپی ریخته بود رو بعد پسرم عادت داره هی پامیشه میره یه طرف دیگه میشینه پیپی میکنه ، امروز نذاشتم گفتم همینجا فقط پیپی کن بعدکه کارش تمام شد موقع شستوشو پاشد رفت یجا دیگه بشینه یهو پشتش خورد تو دیوار و با سر و صورت پرت شد تو سنگ دسشویی و یه صدای خیلییییی بدی داد سرش و جیغش رفت بالا و خون از دماغش شروع کرد چکه کردن جیییغ میزد و گریه میکرد پیشونیش اندازه یه گردو اومد بالا و سیاه شد
منم همون موقع که این اتفاق افتاد حالم بد شد سرم سنگین و سِر شد و از شدت ترس گلاب به روتون شروع کردم بالا آوردن و دستو پام می‌لرزید
دیگه سریع با مامانم بردیمش بیمارستان و عکس هم گرفت از سرش گفت چیزی نیست فقط اگر بالا آورد باید ببریدش اسکن بشه
خیلی استرس دارم خیلی دارم دق میکنم از این قضیه 😭😭😭😭
مامان جوجه مامان جوجه ۳ سالگی
✨ مامانا یه نکته مهم ✨
بارها روانشناس‌ها گفتن هیچ بچه‌ای اونقدر غرق بازی نیست که صدای شما رو نشنوه.
از حق بچه‌ها همیشه دفاع کنید و جواب بدید. برای بچه‌ها، مهم‌ترین صدا جواب مامانشه نه حرف غریبه.

ما دو روز پیش یه روز خیلی سخت داشتیم، لنا هرچیزی باعث گریه‌ش می‌شد.
بعد خودش گفت چرا:
توی ماشین، لنا انگشت می‌مکید. راننده گفت: «من برای نوه‌م فلفل زدم تا نخوره!»
من سریع جواب دادم: «من قصدم آسیب زدن به بچه نیست.» و جلوش به لنا گفتم: «کار آقا درست نبود.»

ولی لنا تو دلش ترسیده بود که نکنه منم بخوام این کارو بکنم. فرداش با نگرانی پرسید:
«مامان، تو هم فلفل می‌زنی به دستم؟»
گفتم: «نه عزیزم، اون کار اشتباهه. ما با حرف غریبه‌ها کاری انجام نمی‌دیم.»

از اون روز، این موضوع رو به شوخی و بازی درآوردیم تا ترسش کم بشه.

🌸 اصل ماجرا اینه:
هرجا کسی جلوی بچه‌تون چیزی گفت یا پیشنهادی داد که درست نبود، همون لحظه جلوی بچه واکنش نشون بدید.
کوتاه، قاطع، محترمانه.
چون برای بچه فقط یک چیز مهمه: صدای مطمئن مامان. ❤️