دخترم یکسال و پنج ماهش قبلا خیلی وابسته بود بهم شبا بغلم میکرد میخابید حتی شیشه شیرش نمی‌داد باباش شیر درست کنه میگفت من شیر درست کنم بدم غذا با دست من می‌خورد ولی الان از وقتی ک نی نی ب دنیا اومده ازم دور شده همش بغل باباش اونم میبره با ماشین دور دور کلا دیگ باباش ب من ترجیح میده امشب تو بغل باباش خابید بعدش باباش رفت بیرون از خواب پرید بغلش کردم ک بخابه گریه کرد فقط میگفت بابا بابا اصلا باهام آروم نشد انگار ک من مامانش نیستم مثل غریبه ها واسش اصلا آروم نشد تا باباش اومد سریع رفت بغلش اینقد بغضم گرفت بچم چطور اینقد باهام غریبه شده😭😭😭😭

آخه بچست وسنش کمه براش سخته مامانشو با یه بچه دیگه تقسیم کنه تا جای که میتونی بهش محبت کن پیشش زیاد به بچه دیگت محبت نکن

عزیزم شاید این کارش ربطی به بچه دوم نداشته باشه چون پسرمنم دقیقا تا همین سن دخترشما به شدت بهم وابسته بود اصلا سمت باباش نمیرفت ولی کاملا یهویی برگشت و یکماه کلا بابایی بود بجز وقت شیر اصلا سمتم نمیومد بعد یکماه کم کم یکم به تعادل رسید و الان خیلی بهتره ولی بازم باباش باشه بیشتر چشمش دنبال اونه

بهتر که یکم رفته سمت باباش
اکه به شما وابسته بودکه داغون میشدید تازه زایدید نوزادهم دارید یه بچه دیک هم بهتون وصل بشه

خوبه یکم باباش گردن بگیرتش
به مرور زمان کم‌کم‌زندگیتون به روال عادی برمیگرده دوتا بچه هارو باید خودتون کاراشونو کنید

نازی عزیزم ،پسر منم یک سال و پنج ماهشه و چون خیلی میخواست بغلم بشه دکتر گفت ممکنه کیسه آبت خدای نکرده پاره شه و باید کمتربغلش کنی براهمین یا دائما مامانم خونه ماست یا مامیایم خونه مامانم و پسرم نسبت ب مامانم اینجوری شده،جوریکه خ وقتا مامانمو ب من ترجیح میده منم دیروز بشدت دلم گرفته بود ازهمین موضوع . نمیدونم نی نی ک ایشالا بدنیا بیاد رابطمون چطور میشه ولی گاهی خ ناراحت میشم

حس میکنم خیلی زود بود واسه بچه دوم. بچه اول احساس امنیتشو از دست داده احساس تنهایی میکنه یه خلا واسش به وجود اومده و نمیتونه داده هارو پردازش کنه ذهنش آمادگی رو نداشته که تقسیم رو بفهمه .

طبیعیه الان شما با به دنیا یه بچه ی دیگه و توجه کردن بیشتر به اون کوچولو توجهتون به دخترتون کم رنگ تر شده بیشتر بهش توجه کنید تا بچه رو قبول کنه و کم کم شرایط براتون درست بشه

دختر منم اینجور بود ولی الان جونش ب جون منه دست ب گردنم میخوابه یسرررررر منو میبدسه مبگه مال منی.