۶ پاسخ

دقیقا منم همینجورم مثل تو ذره ذره دارم اب میشم و هیچکسم درکم نمیکنه همه ازم انتظار بیجا دارن شوهرمم ک اصلا نگم برات تمام حال بدیام تقصیر خودشه... حیفم میاد ک جوونیمون دیگه هیچوقت برنمیگرده و داره اینجوری میگذره همه ی دلخوشیم بچمه فقط واسه اون دارم ادامه میدم

دقیقا منم همین جوری ام خسته ام خیلی خسته ولی کسیوندارم درکم کنه حتی شوهرم باخودم گریه میکنم می ریزم تو دلم دوست دارم وقتی ناراحتم بغلم کنه و آرومم کنه وکجا از این کارا میکنن یا اصلا متوجه نمیشه که حال من بده😔

قوربونت بشم خاهری میدونم چی میگی شوهر منم ی بار سرشو از گوشی نمیکشه که بگه بچه چرا گریه میکنه انگار زنو بچش تو گوشین منم فقد گریه اروم میکنه خاهرم بهم میگه تو دیوانه شدی

الهی عزیزدلم میدونم خیلی سخته بچه داری و اقایون هم معمولا کمتر درک میکنن و فکر میکنن فقط کار خودشونه که سخته
حق داری که حال جسمی و روحیت خوب نباشه فکر میکنم همه‌ی مامانا حداقل یه بار اینو تجربه کردن
میگذره این روزام سعی کن اگه میتونی بعدا که حال بچت خوب شد برای خودت یکم برنامه بریزی و برای خودت باشی
بعدم حتما یه مشاوره برو

عزیز دلم والاه منم خیلی خسته شدم هشیکی جز خودم نمیفهمه چی میگم بع۱ی وقتا سرمو فرومیکنم تو بالشت جیغ میکشم 😢 احساس میکنم دیگه هیچ وقت مثل قبل نمیشم

کارایی رو بکن که حالتو بهتر میکنه.خودم وقتی دیدم دارم وارد فاز افسردگی میشم شروع کردم روزی یک ساعت بچه رو با کالسکه میبرم پارک خیابونا رو آدما رو میبینم هم بچه ساکت میشه هم خودم حالت عوض میشه

سوال های مرتبط

مامان پسرم مامان پسرم ۷ ماهگی
سلام. میخواستم یه درد ودلی کنم،منم مثه خیلی از مامانای دیگه دوست داشتم برای بچم بیشتر وقت بذارم باهاش بیشتر سروکله بزنم براش مادر پر انرژی باشم بهش برسم هر دفعه میخوابه به صورتش نگاه میکنم دلم براش کباب میشه میخوام خودمو تیکه پاره کنم یا هروقت گریه میکنه تو دلم میگم بمیرم تو اینجوری گریه نکنی ،یا دیشب شوهرم میگفت تو که خوشحال باشی زندگی خوبه انقدر دلم براش سوخت که نهایت نداشت میبینم اون آدم قبل براش نیستم بلاتکلیفم با خودم دلم برای همه میسوزه خانوادم شوهرم بچم ولی درمونده شدم که چه راهی باید برم یکی میگه قرص نخورین برا افسردگی یکی میگه بخورین یکی میگه روانشناس خوب نیس موندم برای حال خوبم برای اینکه بشم اون آدم قبل باید چیکارکنم روانشناس میگه تجسم مثبت کن وقتی هر دقیقه یه فکر منفی به سرم میزنه در حد مرگ اضطراب میگیرم چیکارکنم قلبم داره از جا برای عزیزای زندگیم کنده میشه و راه نجات رو پیدا نمیکنم یعنی نمیدونم راهی که میرم درسته یا نه روانشناسه که میگه نیاز به دارو نیس اگر باشه خودم ارجاع میدم