۸ پاسخ

من دولتی رفته بودم
درخواست اپیدورال کرده بودم ولی هی گفتن دکتر بیهوشی فلان دارو تموم شده کپسول اسپاینال خالیه 😐 آخرش هم نزدن
ولی من اخراشو دردشو بهتر تحمل کردم نسبت دردای اولش

منم آمپول اپیدورال گرفتم عالی بود واقعا

پیگیر شو هر بیمارستانی که داره برو اونجا ارزش داره

اسم دکترتان چی بود؟

هزینه امپول چقده بیمارستان دولتی

تجربه مامان های زایمان طبیعی رو که میخونم ناراحت میشم که چرا رفتم سزارین😓همش حس میکنم اشتباه انتخاب کردم

موافقم

آره منم همش ب امید اپیدورال موندم حالا دکترم میگه بیمارستان نداره

سوال های مرتبط

مامان آوا و ایلیا مامان آوا و ایلیا ۱ ماهگی
پارت دوم زایمان طبیعی
خلاصه اینکه توی پارت قبلی گفتم بین استرس طبیعی و سزارین گیر کرده بودم... دیگه بعد هزارتا نوار قلب و اینا گفتند الان همه چی اوکیه و میتونی طبیعی ورزش کنی... دردهایم خیلی کم شروع شده بود اما واقعا برام کم بود... معاینه کرد ۲ فینگر بودم اووووووو کو تا ده. قرص رو ساعت ۹داده بودند و حدود 12 و ۱ بود که داشت زیر دلم درد می‌گرفت... و من هنوز ۲ سانت..
تخت کناریم سرکلاژی بود و دهانه رحمش همون اول ۳بود و به ۴ رسید اومدن براش اپیدورال زدند... هی مسئول بیهوشی اومد گفت تو بی دردی چی میخوای؟ گفتم والا ماسک بی دردی که سر بچه اولم به دردم نخورد و اصلا تاثیر نداشت... اپیدورال هم نمی‌خوام میگن عوارض داره و اینا... از اون اصرار. که بیا اپیدورال بشو و از من انکار.... خلاصه هی تخت کناریم دهانه رحمش بازتر میشد و هی می‌گفت زیاد دردی حس نمیکنم... داشتم وسوسه میشدم منم بگم اپیدورال...
اون هفت سانت شد من تازه 4 تازه با دهانه رحم غیر نرم و سر بچه ک خوب نیومده و نچرخیده...
ماما همراهم گفتم بیاد... من هنوز درد زیادی حس نمی‌کردم و واقعا برام عجیب بود... البته بگم قبلش یک آمپول مسکن بهم زد. هیوسین بود...
خلاصه شروع کردیم ورزش با ماما..چون قبلا پکیج داشتم هر چی می‌گفت انجام میدادم و تنفس شکمی انجام می‌دادم. واقعا تنفس شکمی عالی بود بچه ها... خیلی کمک می‌کنه. خلاصه ساعت ۳دردام شدت گرفت که برام یکم سخت شده بود ورزش اما بازم انجام میدادم کنم ۵ الی ۶ بودم.... خدایی ماما همراهم عالی بود...
راستی قبل همه اینها دکترم اومد بهم سر زد و گفت بگید ماما همراه بیاد ورزش کنه من برم دو تا عمل بیان تا موقع اینو زایمان کنیم... منم خوشحال که زود میشه...
....بقیش پارت بعدی
مامان رونیسا🩷 مامان رونیسا🩷 ۱ ماهگی
سلام مامانا من هم اومدم از تجربه ی زایمانم بگم من بعد عید رفتم مطب که دکتر برام سونوگرافی نوشت برای وزن تو سونو زده بود که آب دور جنین کم شد رفتم پیش دکتر گفت هر روز باید بری nstبدی تا بتونیم بورو تا سی و هشت هفته نگه داریم چون سی هفت هفته بودم بهم گفت اگر nstخوب نباشه باید فورا زایمان کنی من چون میخواستم طبیعی زایمان کنم معاینه هم کرد و گفت دو و نیم سانت بازی من اون روز رفتم nstدادم که خوب بود برای فرداش هم دوباره صبح رفتم دو بار گرفت که خوب نبود گفت برو آبمیوه بخور و راه برو دوباره بگیریم دوباره گرفتن که باز هم خوب نبود و به دکترم زنگ زدن که دکتر گفت اورژانسی ببرید اتاق عمل من سریع خودمو میرسونم از اون لحظه ی تماس تا اتاق عمل کلا ده دقیقه نکشید و بیهوشم کردن و رونیسا خانوم دنیا اومد من خیلی استرس داشتم و وقتی اتاق عمل و دیدم بیشتر شد واقعا خوشحالم که بیخوشم کردن و چیزی نفهمیدم چون واقعا اگر متوجه اتفاقات دورم میشدم استرسم خیلی بیشتر میشد واقعا از سزارین هم رازی بودم و خدا رو شکر میکنم که هم خودم سالمم هم بچه و هم اینکه زایمانم سزارین شد چون درد معاینه کردن طبیعی از درد بخیه بیشتر بود و کلا درد زیادی نکشیدم برای زایمان فقط برای ماساژ رحمی درد داشتم حالا نمی‌دونم به خاطر رسیدگی عالی بیمارستان و ورسنلش بود یا کلا این بود ولی عمم بیمارستان دیگه ای زایمان کرد خیلی درد داشت پس حتما تو انتخاب بیمارستان دقت کنید
مامان آرش و آیدا🤰 مامان آرش و آیدا🤰 ۲ ماهگی
پارت 4..

ورزش اسکات میرفتم.. راه میرفتم. دردا داشت فاصله شون کمتر میشد.. بهم میگفت فقط موقع درد نفس عمیق بکش. از دماغ بگین با فوت از دهنت بده بیرون. واقعا تاثیر داشت. می‌گفت اصلا جیغ نزنی. وقتی درد می‌گرفت کمرمو تندتند ماساژ میداد داغ میشد دردم ول می‌کرد. یه اسپری داشت نمیدونم چی بود عصاره یه گل بود میزد به پنبه میگرفتم جلو دماغم. آروم میشدم.. خلاصه دردا داشت تندتر میشد و غیر قابل تحمل منم فقط نفس عمیق میکشیم.. اومدن معاینه کردن گفت 9سانتی ویلچر بیارین ببرین تو اتاق زایمان بردنم رو تخت من باورم نمیشد داره بچه میاد فکر میکردم عین موقع پسرم باید ساعتها درد بکشم.. بعد ک رفتم رو تخت خدا خیرش بده ماما هم کنارم بود بهم یاد داده بود چطور زور بزنم. گفت اصلا جیغ نکش. با دماغ نفس تو بگیر. دهن تو ببند چانه تو بچسبون به گردنت. پاهاتو بادستات بالا بگیر زور بزن.. باور کنین سه تا زور همینجوری زدم بچه اومد.. همه میگفتن آفرین خیلی خوب بود.. اون موقع ک بچه رو گذاشتن رو شکمم بهترین حس دنیا بود. اون موقع گریه گرفته بود و از ته دل امام رضا رو صدا کردم.. و خدارو شکر گفتم.. خدایا شکرت..
این تجربه رو به خوبی پشت سر گذاشتم.
انشالله همه مادرا به سلامتی و دل خوش بچه شون بغل بگیرن💖💖
مامان محمد امین مامان محمد امین ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت 3
خلاصه همینجوری گذشت ساعت 2 شد.واقعا دردام قابل تحمل بود تا اون موقع.ولی یهو زیاد شد.دکتر چک کرد 8 سانت بودم ولی گفت بیاین آماده ش کنید برای زایمان.خلاصه پرستارا منو بردن اتاق زایمان و دردای شدیدم اونجا شروع شده بود فهمیدم فول شدم.دکترم میگفت درد اومد زور بده اولش چون دردم وحشتناک بود همش کش و قوس می‌دادم خودمو که اشتباهترین کاره.وسطاش دکترم گفت اینجوری کنی نمیتونی.من یهو یاد ذهنم همه مطالب افتادم که خوندم.تخت زایمان دوتا جای پاداره. حتما باید پاها و ذونجا بذاریم تا لگن کامل باز بشه.که من نذاشته بودم.وسط دردا که دردا میرن پاها و درست کردم.بعدم موقع زور دادن باید کمر رو تخت باشه و چونه رو بچسبانیم به قفسه سینه و زور بدیم به لگن.اصلا به هنجره فشار نیاریم چون انرژی الکی هدر میره.خلاصه وقتی اینارو درست کردم بعد دوتا زور حسابی ساعت 2/5 پسر قشنگم دنیا اومد.بعدش یهو دردارفت. البته من دکترم دکت. خیلی خوبیه و موقع زایمان گفتم میخوام بخیه نخورم.ایشونم تمام تلاشونو کردن و فرتی برش ندادن.خلاصه بدون بخیه زایمانم انجام شد و خدارو هزار مرتبه شکر میکنم که اون کارارو کردم قبل زایمان که انقد راحت زایمان کنم.تو تاپیک بعدی میگم چیکارا کردم
مامان عشق مامان عشق ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی(قسمت دوم)

شب دکتر چک کرد و گفت حدود ۴ سانت باز شدم و منو به بخش زایمان انتقال دادن که اونجا اتاق تک نفره بود و میتونستم با همسرم تنها باشم. دکتر شیفت شب بهم گفت چون پیشرفت زایمانم خیلی طول کشیده و هنوزم انقباضاتم شروع نشده، اگه موافقم کیسه آب رو پاره کنند تا روند سریعتر اتفاق بیفته. من ترسیده بودم و از طرفی هم چون ساعت حدود ۱۲ شب بود خسته بودم و فکر میکردم اگه الان با پاره شدن کیسه آب دردام شروع بشه، خب خیلی خسته هستم وتوان زایمان ندارم. فکرامو بهشون گفتم و اونا هم گفتن هر طور که من میخوام و میتونن فردا اینکارو بکنن تا منم کمی استراحت کنم.
روز پنجشنبه (روز سال تحویل) صبح باز دکتر منو معاینه کرد ولی خبر جدیدی نبود، خلاصه کیسه آب رو پاره کردن، هیچ دردی نداشت و فقط حس کردم که آب گرمی داره ازم خارج میشه، البته نه با شدت. سال تحویل شد و ما تو بیمارستان بودیم و در انتظار اومدن پسر قشنگمون. حدود ۵ ساعت از پاره کردن کیسه آب گذشته بود ولی انقباضات من منظم نشد، کمی درد داشتم ولی درد زایمان نبودن چون نظم نداشتن و شدتشون هم کم بود. در این بین من ورزش میکردم، روغن تراپی کردم و یک سری کارهای دیگه که ماما پیشنهاد میداد ولی خبری از درد زایمان نبود.
طرفای ساعت ۳ ظهر به پیشنهاد دکتر، القای زایمان از طریق تزریق هورمون اوکسی توسین رو شروع کردن، از دوز پایین شروع کردن و هر نیم ساعت دوزش رو بیشتر کردن. یک ربع از تزریق نگذشته بود که انقباضات من شروع شد. به طور منظم هر ۶ دقیقه یکبار، درد خیلی شدیدی زیر دلم و بالای شکمم شروع می‌شد که توی کل شکمم میپیچید. حدود ۳۰ تا ۴۰ ثانیه طول می‌کشید و ول میکرد و دوباره ۶ دقیقه بعد باز شروع می‌شد.