۱۴ پاسخ

به این فکر کن که بعدش که مستقل تر شن دیگه خیلی زیاد میتونی واسه خودت وقت بزاری. نه ک تا میای ب خودت بیای تااازه دوباره بعدیو بیاری . روز از نو روزی از نو... بچه ها هم با هم همبازی میشن و تو دوران بچگی خیلی از نظر روحی به درد هن میخورن. دو سال سه سال اول سختی داری فقط . بعدش خییییلیییی عالی میشه

من دوتا پسرام پشت سر همن
اوایل واقعا اذیت بودم ولی الان ک همبازی شدن خیلی خوبه
بدون هم اصلا ی ساعتم طاقت نمیارن

اگه ازهمه لحاظ امادگیشو داری بیار منکه عمرا دیگه بچه بیارم

خیلیم عالیه
من فعلا راضیم
اگه شرایطشو داشتم دوست داشتم زودتر هم میشد.
برای الانم الحمدلله

من آریا ۹ماهش بود باردار شدم ب اصرار همسرم ک باهم بزرگ میشن ی دفعه سختی میکشی با این ک اریا بشدت بیقرار بود شب تا صبح نمیخوابید گریه میکرد صبح تا شبم گریه میکرد اصلا من تو عمرم بچه ای ب بیقراری و بدقلقی اریا ندیدم همسرم راضیم کرد باردار شدم بارداربم سخت نبود زایمانمم راحت بود ولی امان از بعدش ببین کامل روندت فرسایشیه الان دخترم ۴ ماهشه من لطفی ک خدا بهم کرد دخترم اروم بود خداروشکر ولی با همه اینا ب شدت سخته نگهداری از دوتا بچه کوچیک همزمان تمام انرژیتو میگیره دیگه خودتو باید فراموش کنی کامل

ب هیچ عنوان ب دومی فکر نکن .آرامش تو بهم نزن .

من دوتا دارم واسه هفت پشتم بسه دیگه

من غلط رو غلط بکنم بچه بخوام دیگه

منم میخااااام
ولی از درد زایمان میترسم خیلی وحشتناک بود
حاملگی بدی داشتم تا ماه ۹ فقط بالا میاوردم زایمان زود رس دارم هر دو بچم تو ۳۶ و ۳۷ هفته بدنیا اومد با وزن پایین بچه ریز تنها تو غربت خیلی سختم بود
ولی دلم میخاد حامله شم جلوگیری ندارم ولی حامله نمیشم فک کنم بخاطر تیروئیدم هس کم خونی تالاسمی هم دارم کلا بارداری پر خطری داشتم با تیروئید و کم خونیم

چقدر شجاعین شما
اگه توانشو داری بیار حتما

من برعکس تشویقت میکنم. داری بهترین تصمیم رو میگیری

اگه شرایطش رو داری. کسی هست کمکت کنه چرا که نه.بزار بیار باهم بزرگ میشن

خیلی کار خوبی می‌کنی حتما بیار😂🤗

.منصرف نمیکنم چون خودمم به فکرشم

سوال های مرتبط

مامان كــیــاراد💙 مامان كــیــاراد💙 ۲ سالگی
چقدر دلم گرفته
شب که میشه یه دلهره و استرسی میوفته تو جونم
فکر و خیال هجوم میاره تو مغزم
فکر آینده
فکر بی مسئولیتی پدری که فکر میکنه چون بیرون کار میکنه پول میاره دیگه همین بسه
من موندمو بچه و مسئولیش
خودم تک فرزند بودم نمیخوام به هیچ عنوان بچم تنها بمونه
از یه طرف باید دوباره ای وی اف کنم که ایا بشه ایا نشه
اون تایم استراحتمو چیکار کنم؟؟ بچم وابسته منه
از یه طرف دومی رو بیارم من پاره تر از الانم میشم
همین الانش کلا خودمو یادمه رفته بس که تماممو گذاشتم برای پسرم
هیچ کمکی ندارم
هییییچ همراهی ندارم
مامانم هست که ازم دوره نمیتونم توقع داشته باشم از پس بچمم برنمیاد
انقدر همیشه و همیشه خودم تنها بودم عادت کردم به مستقلی
۱۵ ساله ازواج کردم یه بار حتی واسه سبزی پاک کردن قرمه سبزی هامم یکی برای تفریحم نیومده کمکم
اساس کشی تنها خونه تکونی تنها بچه داری تنها
مریضی تنهاا
خلاصه فقط منم و من
نمیدونم چه زمانی رو برای دومی انتخاب کنم
خودم تصمیمم بود بعد از دو سالگی پیگیر بشم بیوفتم دنبالش زمانی که پسرمو از پوشک بگیرم و بتونم از خودم جدا بخوابونمش
نمیخوام پسرم اسیب ببینه با بچه دوم
همه چی مثل خوره داره مغزمو میخوره
یکممم ارومم کنید🫩🫩