امروز رفته بودم دکتر شاهان، با دکترش یاد یه خاطره جالب افتادیم کلی خندیدیم اومدم براتون تعریف کنم شاد بشین 😁
یک هفته مونده بود به زایمانم ، کلی سرچ زدم یه دکتر خوب پیدا کردم تو منطقه مامانمینا و گفتم برم پیشش اگه خوب بود دیگه بعنوان دکتر شاهان انتخابش کنم.
رفتم اونجا نوبت بگیرم منشی گفت اسم بچه چیه گفتم شاهان .... . بنده خدا اول فکر کرد یه بچه دیگه دارم الانم باردارم. گفت تو این گرما اومدی برو بشین اونجا جلو کولر تا نوبتت بشه. خلاصه نوبتم شد اومدم برم تو گفت پس بچه کو ؟ گفتم تو شکممه . گفت نه شاهانو میگم. گفتم منم شاهانو میگم. با تعجب همراهم اومد تو اتاق دکتر.
به دکتر گفتم من مادر اولی ام و کلی سوال دارم که نمیخوام از بزرگترا طبق تحربیات گذشته بپرسم دوست دارم با علم جدید اگاه بشم‌ . دکتر و منشی انقد خندیدن اشک از چشمشون میومد. بعد ازم معذرت خواهی کرد و گفت خیلی عجیب بوده برام برای همین خندیدیم. خلاصه سوالایی پرسیدم که الان بهشون فکر میکنم میگم واقعا چرا من انقد تباه بودم؟؟؟؟؟؟؟ البته تو این ۹ماه کلی تحربه کسب کردم و خیلی چیزا متوجه شدم شاید برای همین الان اون سوالا برام خنده داره
ولی همون شد باب اشنایی و دوستی من و دکتر شاهان.
اولین روز زایمانم اومد خونمون و بعد از اون دایما با مهربونیاش منو شرمنده خودش کرد.
یه اتفاق خنده دار بود و سبب یه دوستی عمیق شد .
انقدر دوست شدیم که الان ده روز همدیگرو نبینیم اروم نمیگیگیریم😂

۴ پاسخ

الهی😂😂

واااایی 😂😂

فقط اروم نگگرفتنت😂😂😂

😄😄گاهی همین اتفاقات میتونن برامون یک دوست جدید بیارن

سوال های مرتبط

مامان ❤️زندگی مادر❤️ مامان ❤️زندگی مادر❤️ ۱۱ ماهگی
خانما شما بیاید قضاوت کنید
پسر من پنج ماهش که بود تشنج کردم ما بردیم بیمارستان اونجا بستری شد بدون تب تشنج کرد یهو
بعد از اون دارو بهش تجویز کردن دکترا
مرخص که شد از بیمارستان سرما خورد چون تو بیمارستان ویروس بود پسر منم گرفت مت گفتم می خوام ببرم مطب خصوصی
شوهرم گفت می بریم دولتی رایگان خوبش می کنیم
مادرم گفت خودم پولشو میدم
بزار بچه رو ببریم دکتر
بماند چقدر من دلم خون شد تو این مدت بااین بچه
بماند
الانم پسرم دوباره سرماخورده از صبح آبریزش و سرفه داره
به شوهرم که گفتم می خوام ببرمش دکتر چون خونه بود شوهرم
گفت نمی خواد ببری گرونه مطب خصوصی
بعد زنگ زدم به مادرشوهرم
اونم برگشته می گه ببرنش بیمارستان دولتی
خصوصیا گرونه
من که ۳۰ سال پیش بچه هامو می بردم مطب خصوصی ارزون روده قدیم
الان گرونه ببرمش دولتی

منم به شوهرم گفتم شما خانوادگی گدا گدولین
یعنی انقدر بدم اومده از خودشو خانوادش که یعنی داد می خوام بکشم
خودم مریضم پاهام واریس داره خیلی ببخشید
تو خونه مثل سگ دارم کار می کنم خیلی اذیتم می کنه
تیکه زیاد می ندازه
دیگه امروز گفتم طلاقم بده نمی تونم
مامان نخود مامان نخود ۹ ماهگی
💔پارت یازدهم 💔 بعد ی مدت خانواده پسره خواستن بیان خواستگاری فاطمه خواهرشوهرم اومدن پسند نکردن کلی ام گریه زاری کرد تا نمیدونم چیشد ک قبول کردن اومدن بالاخره عقد کردن کلی طلا براش خریدن مراسم گرفتن مامانش ب من میگفت تو خونه باش جمع کن بشور تا ما بریم خرید حتی یبار تعارف نکردن برای خرید چمدون و طلا یا ازمایش خون من برم گفتن بچه اید باید بزرگتر باشه گفتیم باشه نامزدمم دردش خوب نشده بود کلا تا اینکه بردیمش سونو از بیضه دکتر گفت مشکلی نیست و اصلا ضربه نخورده سونو از کلیه انجام داد گفتن سنگ کلیه هست ی مدت مداوم دارو خورد تا ۴۰ روز دید خوب نمیشه اصلا تا با باباش رفته بود شیراز دکتر از صبح ک رفته بود گفت تا غروب میایم خونه منم عصرش رفتم خونشون تا بیاد با مامانم بودم یهو دیدیم مامانش خیلی داره گریه میکنه مامانم گفت چیشده چرا گریه میکنی گفت حالا میگم وقتی سونو انجام داده دکتر بهش گفته یکی از کلیه هاش مادرزادی ۱۴ درصد کار میکنه کوچیکه سایزش نسبت ب سمت راستی خیلی داغون شدیم بعد کلی گریه زاری دیگ مامانم گفت اشکالی نداره خیلیا هستن ی کلیه دارن یا اصلا اهدا کردن خداروشکر ک دیالیزی نیست و ..حالا کار کنه همون ۱۴ درصد باشه تا اومدن و کلی دلداریش دادم گفتم درست میشه ی مدتم باز تحمل کرد دردش کم تر شده بود دارو میخورد ولی قطع نشده بود ک دردی نباشه باز گفت باید برم سونو انجام بدم و برم پیش همون دکتر شیراز منم اول دبیرستان بودم تا ساعت دو میرفتم مدرسه نمیتونستم باهاش برم باباش میبردش خلاصه بعد ک اومد گفت دکتر گفته اون کلیه ک ۱۴ درصد کار میکرده کلا از کار افتاده باید برداشته بشه داغون بودیم ولی برای حفظ روحیه اش گفتیم حالا چ عیب داره فک کن اهدا کردی یا اصلا نمیدونستی