امشب خونه مادرشوهرم بودیم براشون مهمون اومد
پسرشون از شاهان ۵۰روز کوچیکتره. اومد تو غریبی میکرد بغض کرده بود چشماش پر اشک بود . شاهان فقط نگاهشون میکرد زل زده بود بهشون نه بغضی نه چیزی.
بعد بچشونو بغل کردم گفتم شاهان ببین چقد خوشگله ، شاهان میخندید .
ولی بابای اون شاهانو بغل کرد بچشون جیغ میزد دست و پا میزد که بره بغل باباش
نیم ساعت شاهان فقط به مهمونا نگاه میکرد بعد خودش رفت بغلشون
چرا غریبی خاصی نمیکنه حسادتم نمیکنه؟!
بچه ها شما چجوری ان

دخترمنم اینجوریه بنظرم بخاطرارامشی بودک توبارداری داشتم دورازاسترس وجنگ دعوا

عزیزم یه‌کپم‌که بزرگتر بشه نمیره بغل غریبه ها پسر من تا ۱۱ ماهگی بغل همه میرفت الان فقط بغل کسایی که میشناسه میره

پسرمنم برا همه میخنده وبغلشون میره اصلا غریبی نمیکنه خونه خودمونم به باباش بیشتر میچسبه وقتی تنهاباشیم همش پیش خودمه

دقیقا دختر منم خیییلی مهربونه و زودی میخنده غریبه ببینه فقط ده دقیقه ی رب زل میزنه بهش نگا میکنه بعد طرف حرف بزنه باهاش زودی لبخند میزنه هرجا میریم میگن ای خدا دخترت چقد مهربونه
تو بیمارستان بستری بودیم پرستارا اسمشو گذاشته بودن خوش اخلاق😂

بچه منم حسادت نداره باهمه زودآشنامیشه میره بغلشون

بچه منم غریبه ببینه فقط نگاه میکنه

خخ پسر منم کسی غریبه میبینه سریع اخم میکنه تا اشنا نشهاخماش توهمه

من دوست دارم همینجوری باشه پسرم مهربون و اجتماعی
وابسته هم دوست ندارم ازونا که میچسبن و جیغو داد میکنن که بغل مامان باباشون باشن

حالا من عروسکشم بغل میگیرم گریه میکنه خودشو میندازه بغلم🤦‍♀️

بعضی بچه ها مهربونن
پسر منم همینجوری بود و هست

پسرم من اینجوری حسادت نداره ولی پسر عموش دوماه بزرگتراز پسرم حسادت میکنه

بچه ی منکه جدیدا وقتی جایی میریم میخایم برگردیم بغل من نمیاد
خیلی حس بدی گرفتم حالم از این‌موضوع گرفته واقعن
چرا اینجوری میکنه دوست دارم به من وابسته باشه😭