الهي عزيزم چي كشيدي 😞 فكر ميكردم فقط خودم اذيت شدم
کاملا درکتون میکنم منم حال شمارو دارم
منم حال شمارو دارم 😔😔😔
بمیرم واست ، همه همینقدر نگرانی و مشکلات دارن منم هم بارداری سختی داشتم هم زایمان سختی ،
تو دوران بارداری فهمیدم مشکل ژنتیک دارم هم من هم همسرم و هر روزم شد گریه که ایا بچم سالمه یا اس ام ای داره و باید سقطش کنم؟بعدش به خونریزی شدید افتادم و از ۴ ماهگی تا اخر بارداریم استراحت مطلق شدم و اواخر بارداریم خارش بارداری گرفتم و احساس میکردم بدنم داره اتیش میگیره تو سرمای زمستون در بالکن و باز میزاشتم و با ساحلی تو اتاق دراز میکشیدم که خارشم اروم بشه و بتونم کمی بخابم ، بعدشم تشخیص دادن امبولی ریه دارم و تو بیمارستان بستری شدم و تپش قلبم تا ۱۳۰ ۱۴۰ تا بالا میرفت و چند باری احیا شدم و اخر سرم که موقع زایمان سزارین ، وقتی بیحسی زدن من کامل بیحس نشدم و تمام برش های رحمم و دردشو میفهمیدم ک حس میکردم و از اول تا اخر عمل فقط جیغ میکشیدم و بخاطر تپش قلب بالا نمیتونستن بیهوشم کنن
الهی
عزیزم خدا رو شکر که هم خودت هم کوچولوت سالم و سلامت هستید
عزیزم تو همین که ۹ ماه با تمام سختی و آسونی بچه ات رو تیکه از وجودت رو توی بدنت نگه داشتی و رشد کرد با تمام سختی ها به دنیاش اوردی مادر خیلی قوی هست شاید قوی تر از خیلی از مادر های دیگه
درسته این که به بچه ات شیر خودت رو بدی حس خوبی داره ولی قسمت و حکمت خدا در این بوده که بهش شیر ندی خدا برای هیچ بنده ایش بد نمیخواد بهترین رو براش در نظر داره
الانم به خاطر سختی زایمان احتمالا افسرده شدی پیگیری کن و حال خودت رو خوب کن چون اول خودت و سلامتیت مهم
سلام عزیزم من از زایمانم وبارداریم برات بگم ...تو۳۱هفته یهو کیسه ابم پاره شد وبستری شدم ب مدت یک ماه کامل بیمارستان علامه کرمی اهواز البته شکرخدا خیلی بم میرسیدن یک ماه هرروز۸تا سرم بم وصل میکردن تا اب بیشترازاین کم نشه چون بچه ام ی کیلو بود و زنده موندنش کم بود تو بیمارستان بودم ک بابام فوت شد حتی نتونستم برم فاتحه ش حتی نشد براش عزاداری کنم چون توبیمارستان بودم و تحت مراقبت بودم ۳۴هفته و۵روز پسرم ب دنیا امد باوزن دوکیلو وخداروشکرنرفت تو دستگاه چون امپول ریه بهم زده بودن... الان بچه ام ۴ماهشه خواستم بت بگم توکلت ب خدا باشه هرموقعه کم اوردی منو ب یاد بیار که حتی نشد برم فاتحه خونی پدرم نشد حتی برا اخرین بار باش خداحافظی کنممم
وای خدایا چ بی رحم چرا هیچی نگفتی اعتراضی چیزی به شوهرت میگفتی اون حداقل اعتراض میکرد
عزیزم تو شرایطشو نداشتی ک شیرخودتو بدی از عمد ک محرومش نکردی، همه این سختیا رو بخاطر بچت کشیدی در حقش مادریو تمام کردی واقعا الانم طوری نشده ک ، بچه های شیرخشکی دیگ فرقی با بچه هایی ک شیر مادر میخورن ندارن
میتونم بگم خدا بهت رحم کرده
خدالعنتشون کنه😞😞😞
بله اینطور مواقع اورژانسی،سزارین میکنن آشنای ما اینطور شد اورژانسی سز شد
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.