خلاصه یه دور راه رفتم و خوابیدم بعد اجازه دادن خوراکی بخورم
یه لیوان نسکافه و خرما خوردم
هم چنان درد قسمت بخیه رو داشتم
توصیه من به مامان‌های سزارینی اینه که تا میتونید خرما و خوراکی و مغزیجات بخورید وقتی اجازه دادن
میدونم عمل کردید درد دارید شاید اشتهاتون کم بشه
اما مثل من نکنید هی چیزای مقوی بخورید
کمپوت گلابی رو با یه قاشق عسل قاطی کنید بخورید خیلی خوبه
اینجوری تحمل دردتونم‌بیشتر میشه
شیفت شب یه پرستار دیگه ام اومد منو ماساژ رحمی داد و رفت
بعد شیاف گذاشتم تا دردم کمتر شه
دیگه آخر شب شد تا اومدم چشم روهم بزارم و بخوابم نوزادایی که تو اتاق بودن به نوبت شروع میکردن گریه کردن
و اصلا خواب از چشم ما رفت
پرستار بخش نوزادان رسیدگیش خیلی خوب بود مرتب میومدن و بچه ها رو میزاشتن رو سینه و به مامانا کمک میکردن بچه ها شیر بخورن
اونوقت من زیاد شیر نداشتم
یه مامانی رو به روم بود چون بچش سینه رو نمی‌گرفت به بچش آب قند میدادن😐
یکی از اقواممون فلوشیپ طب مادر جنین هست
و گفته بود روزای اولی که مادر شیر ندازه
مخصوصا مادرای سزارینی
به بچه شیر خشک بدید که هم زردی نگیره هم سیر شه
آب قند چی بود میدادن به بچه😐
بعد ما از همون روز اول وقتی پرستارا نبودن دزدکی به بچه شیر خشک می‌دادیم
یهو یکی از پرستارا در اتاق رو باز کرد و دید
و سه ساعت نشست به روضه خوندن...😐
آی این شیر خشک از آرد و نشاسته درست شده
بچت دلدردی میشه
بچت فلان دردی میگیره و...

۴ پاسخ

شیاف بزاریم توی مقعده یا واژن؟

همراه نداشتی خواهر یا مامان نیومدن همرات بیمارستان؟؟ لازم نبود؟

میگفتی ب تو چ شیر ندارم بچم از گشنگی گریه کنه خوبه ،من خودم شیر خشک خوردم ۳۰ سال پیش عوارضی داشت خودشو نشون میداد

بچه با شیر خشک سیر شد و خوابید یا نه دل درد و گریه کرد؟؟

سوال های مرتبط

مامان فسقل بچه👼🍭 مامان فسقل بچه👼🍭 ۳ ماهگی
تجربه زایمان سری چهارم:
توو اتاق که اوردنم پاهام کاااملا بی حس بود اصلا نمیتونستم تکونشون بدم. بچمو اوردن و گذاشتن زیر سینم. دو تا پرستار هم اومدن اموزش دادن که چطور شیر بدم. به زور سر بچه رو میگرفتن زیر سینه و از اونور نوک سینه رو فشااار میدادن توو دهن بچه!! به همین روش چندبار به کمک مامانم به بچه شیر دادیم. پمپ درد نخواسته بودم. پرستارا میومدن توو سرمم امپول مسکن میزدن هر از گاهی. ساعت ۲ شد و وقت ملاقات!! خانواده همسرم ریختن توو اتاق با کیک تولد!! مادرشوهرم همه رو با خودش اورده بود کیک تولد و فلاسک چایی هم اورده بود. جلوی منی که داشتم از گرسنگی هلاک میشدم نشستن کیک و چاییشونو خوردن یه ذره هم ملاحظه نکردن سر و صدا کردن، سرشون رو اورده بودن توو نوکِ سینه‌ی من که ببینن بچم داره شیر میخوره. اخر سر هم بدون اینکه از همسرم درباره مخارج بیمارستان سوال کنن گذاشتن رفتن‌. اخه پولدارن ولی ما وضعمون اونقدر مناسب نیست‌. با اینکه اولین نوه‌ی کل خاندانشونه بچه‌ی من. خلاصه رفتن و من موندم با سردرد و خستگی. دکترم سپرده بود تا فردا صبح ساعت ۴ هیچی بهم ندن حتی اب! همونطور درازکش مونده بودم. بچه تا صبح جیغ میزد گشنش بود. به پرستارا میگفتیم اجازه نمیدادن شیرخشک بدیم. من گشتم بود درد داشتم. ب زور خودمو روو تخت میکشوندم که با کمک مادرم به بچه شیر بدیم. اخرسر مامانم رفت با پرستارا دعوا کرد اومدن یه کم با سرنگ به بچه شیر دادن...
مامان سادات کوچولو 💕 مامان سادات کوچولو 💕 روزهای ابتدایی تولد
سلام مامان گلی ها، خواستم تجربه ام رو در مورد شیردهی بگم، زود نگران یا نامید نشید
سعی کنید از همون لحظات اول زایمان شیر بدید بچه رو، هر چی بیشتر شیر بخوره سینه بیشتر تحریک میشه، شب اول که بچه به دنیا میاد همش خوابه، اما هر طور شده دو ساعت یکبار بیدارش کنید و شیر بدید، ندید خیلی کم میشه
اومدید خونه تا میتونید با شیردوش بدوشید
هیچی مثل شیردوش تحریک نمیکنه سینه رو
بعد تا ده روز اول هر روز سوپ جو و ماهیچه بخورید، هم جون میده به خودتون هم شیر رو زیاد میکنه
در کنارش ترکیبِ رازیانه و زیره آسیاب شده با دانه سیاهدانه رو مخلوط کنید هر روز یه قاشق مرباخوری بخورید، در کنارش میتونید کمی عرق کاسنی یا خاکشیر یا دمنوش عناب بخورید که بچه گرمیش نشه
هیچی مثل شیر دادن از زردی جلوگیری نمیکنه
هر چقدر دفع بچه بیشتر باشه سریع تر بیلی روبین خارج میشه
من البته به دخترم چند بار ترنجبین هم دادم،
ولی اگه نمیدید هم خودتون بخورید تاثیر داره
داشت زرد میشد که با همین شیردادن مکرر و ترنجبین الحمدالله ردش کردیم
خواستم بگم زود نرید سراغ شیر خشک ، هیچی شیر مادر نمیشه، اول همه تلاش ها رو بکنید اونو بذارید گزینه آخر
مامان نور✨ مامان نور✨ ۴ ماهگی
قسمت دوم
حال همین حسن که درگیر زردی دخترم بودم سینه های خودم متورمممم شده بود ی جورایی بی حس شده بودن انقد دیگه سفت بودن
من هر روشی بگید امتحان کردم انقددددد گریه میکردم میدیدم شیر خشک میخوره دخترم بعد همه میگفتن اگه عادت کنه به شیر خشک دیگه شیر مادر نمیخوره

بماند که خیلی از این ماما ها و پرستارا اولش منو سرزنش میکردن که چرا شیر خشک دادی بچه ولی وقتی وضعیتم و چک میکردن حق و میدادن بهم

خلاصه من این چند روز به جای اینکه استراحت میکردم
یکسره در حال ماساژ دادن سینه بودم و دکترم بهم ازیترو و مترونیدازول داد گفت سینه ات ماستیت شده. باید جلوگیری کنیم که ابسه نکنه
شب ۶ام دیگه سینه ام واقعاااا جایی نداشت انقد بزرگ شده بود و من چندین بار رفتم بیمارستان شیرمو بدوشم سینه چپم خوب شده بود ولی راست نه
دیگه دکترم ارجاع داد منو به جراح
ولی من همچنان میرفتم بیمارستان و شیرمو میدوشیدم و اونجا پرستار و ماما ها خیلی کمکم کردن با ماساژ هایی که انجام دادن (هرچند واقعااااا عذاب کشیدممممم)ولی مجاری شیر دهیم باز شدن و تقریبا ۳.۴روز من صبح و شب میرفتم شیرمو میدوشیدم
تو خونه هم با بخار گندم و ماساژ میدادم
تا اینکه مشکلم حل شد حالا مونده بود دخترم که ترم شیر خشک بدم
چون عادت کرده بود اونم با سختی انجام شد و بخیر گذشت واقعا روزای اول با چالش زیادی روبرو شدم
همش گریه میکردم حالم اصلا خوب نبود
این تجربه امو گفتم اگه مامانی مثل من هست بدونه تنها نیست و صبوری کنها
مامان هیراد مامان هیراد ۴ ماهگی
تجربه خودمو در مورد شیر دادن به بچه میخوام بگم
من تحت تاثیر حرفای دیگران اصلا دلم نمیخواست به بچم شیر خشک بدم
تو این ۲۰ روز هم فقط شیر خودمو دادم
شیرمم خیلی زیاد بود اما حس میکردم بچم سیر نمیشد
گاهی اوقات تا دو ساعت شیر می‌خورد اما ول نمی‌کرد
هم منو خسته و داغون کرده بود هم خودش بخاطر پرخوری دل‌درد داشت اما بازم شیر میخواست و سیر نمیشد
خوابش زیاد خوب نبود و دائم بیدار میشد
از نظر جسمی واقعا کم آورده بودم
دیگه دیشب با کلی عذاب وجدان و گریه و ناراحتی مجبور شدم بهش شیر خشک بدم
و بچم با خوردن شیر خشک کاملا آروم شد و دیشب اولین شبی بود که راحت خوابید.
خواستم بگم اگه شما هم چنین مشکلی دارید اصلا برای دادن شیر خشک مقاومت نکنید و خودتون و بچه رو عذاب ندید
من کاملا افسرده شده بودم نه خواب داشتم نه خوراک از خستگی جنون بهم دست داده بود
بچتون بیشتر از شیر مادر به یه مادر شاد و سالم احتیاج داره
البته من شیر خشک رو بصورت کمکی و فقط تو وعده شب دارم میدم ولی اگه کسی توان جسمی و روحیشو نداره که شیر بده هیچ اشکالی نداره‌ که به بچه شیر خشک بدید.به حرفای بقیه هم توجه نکنید چون سختی هاش همه برای شماست.
مامان جوجه طلایی🐣🩵 مامان جوجه طلایی🐣🩵 ۹ ماهگی
پارت ۳
من با خودم شیاف دیکلوفناک برده بودم ولی اصلا به کارم نیومد چون پمپ درد داشتم
من از بعد عمل شیر داشتم همون آغوز رو ولی بچه رو سیر نمیکرد و خودمم بلد نبودم درست شیر بدم بخاطر همین اون شب به بچه خیلی سخت گذشت و تا ساعت ۳ کلی گریه کرد و بیمارستان اصرار شدید داشتن که فقط شیر خودمو بخوره اخر عصبی شدم گفتم بهش شیر خشک دادن تا اروم بگیره و تخت خوابید تا صبح
منم راحت خوابیدم
توصیه م اینه که رو خودتون حتی اگه گرمتونه حتماااا پتو بندازین و گرم نگه دارید پا و کمرتونو .خیلی حساسه بعد عمل سرما بزنه دردتون چند برابر میشه
خلاصه فردا صبح دکتر خودم اومد و ویزیت کرد و ترخیص خودمو داد و بعد از شنوایی سنجی اومدن واسه بچه چکش کردن و بعد دکتر اطفال اومد نامه ترخیص داد و واکسن خوراکی بچه رو بهش دادن و ما مرخص شدیم و اومدیم خونه و واسه خونه به عنوان کمکی شیرخشک اپتانیل گرفتم و با خطره چکون میدادم به بچه ولی دفع ادرارش خیلی کم بود .
روز ۴ به دستور دکتر اطفال ما بردیمش بیمارستان برای غربالگری (چون تایم تولد پسرم یجور بود که بهداشت تعطیل بود مجبور شدم ببرم بیمارستان ولی خداروشکر میکنم بابت این قضیه چون) تو جواب آزمایش زردیش مشخص شد ۱۸ و همونجا تو بیمارستان دوشب بستری شد و اگه ما میبریم بهداشت خدا میدونه چقدر سردر گم می‌شدیم و چه بلایی سر بچم میومد ...