۵ پاسخ

من مغزم داره سوت می‌کشه از ۷ صبح بیدارم دخترم از ۹
دیروز مهمون داشتم
امروز خونه رو جارو گرد گیری کردم بماند که الان انگار بمب ترکیده
دخترم بعد از ظهر نخوابیده
حموم بردم خوابش بگیره
بیرون بردم
آخر ۸ خوابید ۹ پاشد
و خسته ترینم

بنام خدا واکسن هجده ماهگی در حال رو به موت شدن هستم از خستگی

مغزم هنگه امروز بچه خواهرم از صبح اومده خونمون مامانش زایمان کرده با دخترم انقدر شیطونی کردن دوتایی مغز برام نزاشتن الانم دخترم خوابید من موندم دختر خواهرم که خوابش نمیبره داره سذاغ بابا مامانشو میگیره توروخدا صلوات بفرستین خوابش ببره

هیچی طبق معمول بچه داری و مث کوزت کار کردن تو خونه😄😄

امروز قرار بود ناهار نپزم چون جاریم برا پسرش عقیقه درست کرده بود ناهار مهمون بودیم خوشحال و خندان چون کار نداشتم
شوهرم بردم فروشگاه کلیییی وسیله خوراکی و اینا خریدیم و مرغ و گوشت و لوبیا سبز و اینا تا غروب من دستم بند اینا بود جاگیر کنم و بشورم و خورد کنم😩🤦 یعنی اندازه ده تا ناهار ک بپزم راه رفتم تازه وسطش ۱/۵ ساعت رفتم باشگاه و اومدم
الان دیگه کمرمو گذاشتم زمین دارم میمیرم 😑😑

سوال های مرتبط

مامان گل پسر مامان گل پسر ۱۷ ماهگی
از دست یچم عاصیم
گاهی فکر میکنم بد ترین بچه ای که میشد داشته باشمو خدا داده بهم
غذا نمیخوره
درست نمیخوابه
برا لباس عوض کردن یا پوشک عوض کردن یا حتی شستنش یه قشقرقی به پا میکنه انگار دارم شکنجش میدم
یک دقیقه نه یک ثانیه حتی برا خودش نیست
صبحا چشماش که باز میشه دهنشم باهاش باز میشه
عذاب الهیه انگار برام
دیگه بریدم از دستش
نه داد زدم سرش ، نه کوچکترین بدرفتاری یا حتی کم صبری کردم، نه دعوا کردیم جلوش ، همه زورمو زدم محبت بدم بهش اعتماد به نفس بدم ، نمیفهمم چرا اینجوری شده و روز به روز داره بدتر میشه
هیییییچ بچه ای رو ندیدم به بدقلقی و نقنقو بودن بچه من
پیرم کرده
خسته شدم دیگه بریدم
نمیدونم دیگه چیکارش کنم ، نه خواب دارم نه زندگی دارم ، فقط نفس نفس میزنم از دستش ، شبا بالا میارم از خستگی و بی خوابی ، روزا دائم تهوع دارم دیگه، حتی نمیزاره یه چیزی کوفتم کنم ، اه اه اه
خستم ازش به معنای واقعی خستم
بعد به خاطر همه این حسا از خودم بدم میاد ، منی که تا الان همه تلاشمو کردم مامان خوبی باشم براش ، چون میدونستم بچه از من و آرامشم حالش خوب میشه ، ولی این انگار با همه بچه ها فرق داره ، بدترینه به قرآن ، یه ذره چیز مثبت نداره ادم دلش خوش باشه بگه من دارم تلاش میکنم پاره میشم ، صبوری میکنم ، شادم براش ، ایییین همه بازی جدید براش اختراع میکنم، کلی اسباب‌بازی ، پارک ، خانه بازی هممممه جا
انگار نه انگار
خستم به قران چرا این بچه همچینه اخه اه