۸ پاسخ

آره عزیزم خیلی کارت اشتباهه. ترسوندن بچه کار غلطیه و تا آخر این ترس تو سرش می مونه. خب دیرتر بخوابه فکر نمیکنی بهتر از اینه که با ترس و اضطراب بخوابه؟

ترس خوب نیست راه های دیگه رو انتخاب کن

من میگم اقاهه میگه نباید اینکارو بکنیم🫠🫠مثلا تو صندلی ماشین نمیشینه میگم اقا میگه باید بشینی😐چقدم گوش میدن،به نظر من که در نهایت اینا کار خودشونو میکنن

منم همینطوریم
همش میگم ببین هاپو اومد چیکارکنیم دیگه هرکار کردم نشد،حواسش پرت میکنم نمیشه قصه و شعر و این‌هم نمیشه فقط هاپو

والا من یه بار این کارو کردم . پشیمون شدم . حس کردم با ترس خوابید
دیگه نگفتم

من میترسوندم جز موقع خواب ولی الان اون با همون چیزا مارو میترسونه،قشنگ نیس؟؟😂

تا یکمش مشکلی نداره آخرم نمیشه نترس و پرو بار بیان

من ترجیح میدم حواسشو پرت کنم تا ترس رو بندازم توی وجودش..

سوال های مرتبط

مامان رادین مامان رادین ۲ سالگی
سلام. خواستم تجربه ی از شیر گرفتن پسرم رو بگم براتون
اول اینکه در سوره ی احقاق آیه 15اومده که کل دوران بارداری و شیردهی با هم 30ماه میشه یعنی یک بچه 30ماه از مادر تغذیه می‌کنه پس از 21ماهگس میشه بچه رو از شیر گرفت.
دوم اینکه نمی‌دونم کدوم خانوم توی گهواره روش 4در 4رو پیشنهاد داده بود که من دیدم و رفتم در موردش سرچ کردم ولی خیلی ازش ممنونم.
سوم اینکه طبق روش 4در 4 ما طی 16 روز بچه رو از شیر میگیریم.
الان من روز 10 هستم. تا اینجای کار نه سفتی سینه پیش اومده نه اذیت داشتیم. با اینکه همزمان پسرم داره دو تا دندون هم در میاره ولی این به تدریجی گرفتن و این دید و بازدید عید کمک کرده تا سراغی از شیر نگیره مگر روزی 1بار که اونم سرگرمش میکنیم. فقط مسیله خواب روزش هست که فعلا توی ننو میخوابونیمش اما احتمالا تا چند ماه دیگه خواب ظهرش قطع بشه. بازم بستگی به خستگی و عادت خودش داره.
خوراکش کمی بهتر بشه. با اینکه شب ها فعلا مجاز به شیردهی ام اما همونم کمتر بیدار میشه. یعنی اگه قبلاً 3بار یا بیشتر بیدار می‌شد توی خواب شیر میخواست الان 1بار شده. در کل روش خوبیه. امیدوارم مرحله ی آخرشم به همین خوبی طی بشه. و امیدوارم شما هم راحت بتونین با فرشته هاتون این مرحله رو طی کنین.😘
مامان جوجه ها مامان جوجه ها ۱ سالگی
خدایا این استرس روزانه خودمون کمه
این ویروسا و اخبار و حال بدیا رو کجای دلمون بزاریم
بخدا یعنی استرس روزانه پیرمون کرده
دخترم رو ۱۸ ماهگی از شیر گرفتم شیر مادر میخورد
خیلی راحت گرفته شد ولیییی
عادت داشت سینع رو بغل کنه بخوابه منم گفتم این که چیزی نیست تا الان با سینه میخوابید فقط میذاشت رو صورتش و میخوابید درجا
فقطم موقع خواب
بارداریم که هفته بالا شدم سینه هام حساس شدن یعنی دست میخورد بهشون مرگمو میدیدم حالم بد میشد
هر روشی رفتم بچم ول کن نبود فقط باید با سینه میخوابید
حالا اومدم دو روزه دیگه واقعا گرفتمش انقدر بهانه گیر شده و حساس
دردش تو جونم گریه میکنه میگه میمی
یعنی این بچه برای شیر اینکارا رو نکرد که برای سینه میکنه
بعد من همش حس میکنم نکنه مریضه نکنه خطرناکه
نمیدونم باید چکار کنم
واقعا مادررر شدن بزرگترین انتخاب و فداکاری یک زنه
چون تا قبل بچه هیچ چیزی معنا نداشت به این صورت
الان اسم ویروس میاد میلرزم
یا حتی خودم مریض میشم فکر خودم نیستم میگم بچم نگیره
خدایا آرامشی بهم بده
و اینکه به نظرتون بچم خیلی زجر میکشه الان که از سینه گرفتمش؟؟ و ممکنه بی قراریش از این باشه؟؟