سلام خانوما خسته نباشین
دیشب رایان نمی‌دونم چش بود نصفی شبی چندبار گریه کرد ،
منم از سر شب سر درد شدید داشتم قرص هم نداشتم بخورم با شال سرمو بسته بودم ، رایان با گریه بیدار شد بغلش کردم دیدم شوهرم بیداره میگه معده ام وچشمم درد می‌کنه نمیتونم بخوابم رایان رو گرفت ارومش کرد ، یکم بهش کولیف دادم ، خوابید نیم ساعت دیگه بازم با گریه بیدار شد فهمیدم دماغشم پر شده نمیتونه نفس بکشه اسپری زدم ک بدتر گریه کرد نذاشت تمیز کنم
شوهرم از اونور یکم بلندتر کن وای خدا دیگه مغزم نمی‌کشه بچه داری چقدر سخته 😅😅 (ساعت 4نیم صبح بود ک بیچاره قرار بود ۵نیم بره سرکار)
گفتم آرومتر بچه می‌ترسه چه خبره؟ تو داری میگی معده و چشمت درد می‌کنه این طفلی زبون ندارد بگه کجاش درد می‌کنه پس با گریه داره ابراز ناراحتی می‌کنه منم سرم داره میترکه ولی چاره چیه بچه اس 😑😑😑 برو بخواب خودم میخوابونم گذاشتمش رو تاب ، پسرم آروم شده بود با چشماش زل زده بود تو چشمام ی جوری دقیق نگاه میکرد با ناراحتی ، سرزنش ، احساس کردم تو چشماش کلی حرف هست ، کلی قربونت صدقه اش رفتم تا خوابید ساعت ۵نیم صبح
ولی واقعا بچه ها خیلی مظلومن واقعا ماها حق نداریم سرشون داد بزنیم خستگی و درد خودمون رو رو سرشون خالی کنیم ،
الان من شب اگه به جای صبوری داد میزدم چی میشد طفلی با ترس و ناراحتی می‌خوابید و ازم فاصله میگرفت دیگه نمیتونست به مامانش اعتماد کنه ، ولی سردردمو بی خیال شدم گفتم پسرم مهمه ،
داد زدن هیچی رو درست نمیکنه نه تربیت رو ن اینکه بچه آروم بشه فقط با بچه ارتباط برقرار کردن بچه رو آروم می‌کنه و تربیت می‌کنه ،
واقعا بچه داری سخته خیلی ولی خب باید تو این راه صبوری کنیم چون ما خواستیم که پدر و مادر بشیم انتخاب خودمون بود

تصویر
۱۲ پاسخ

بهت افتخار میکنم👏👏👏👏

منم چند شب پیش خونه مامانم بودم
آدرین یکساعت تموم جیغ زد گریه کرد
ساعت ۱۲ شب بود هر راهی امتحان کردیم اروم نمیشد واقعا دیگه مغزم نمیکشید چیکارش کنم
دیگه زنگ زدم با باباش تصویری قصه و شعر خوند ۱۵ دقیقه باباش نگاه کرد خوابید 😐
مامانمم گفت دلش تنگ شده بود

مامان مهربون

خدارو شکر کن که اینقدر صبوری
من سه تا بچه دارم واتفاقا دیشب نوزادماز ساعت چهار بیدار شد وگریه کرد منم اولش آروم بودما ولی رفته رفته اعصابم بهم ریخت تا میذاشتمش زمین گریه میکرد دیگه ساعت6 صبح آمپر چسبوندم
شروع کردم داد بیداد سربچه وبابای بچه جو خونه رو ترکوندم
وهیچی دیگه منم موندم یه حال روحیه داغون مدل پر از اشک
که بچه هام گناه دارن
توی شهر غریبم ویکی نیس کمکم کنه
شوهرم اصلا همکاری نمیکنه و خونه ای که همیشه ترکیده
خدا شاهده اصلا دلم نمی‌خواد اینطوری باشم
ولی انگار مغزم قفل میکنه ودهنم باز میشه

کاملا درکت میکنم واقعا بچه ها تا وقتی زبون باز کنن خیلی مظلومن باز وقتی زبون باز میکنن میگن چشونه!دختر من از وقتی زبون باز کرده راحت تر شدم!مثلا یه ماه پیش دوسه روز میگفت گوشم درد میکنه بردمش دکتر دکتر گفت بچه راس میگه گوشش عفونت شدید کرده ولی اگه زبون باز نکرده بود فقط گریه میکرد و من مینشستم میگفتم چشه و تا تب نمیکرد شاید نمیبردمش دکترو عفونتش شدیدتر میشد!!

من یادم نمیاد سردخترم دادبزنم هیچ وقت این کار ونمیکنم

چه مامان خوبی دخترم چند شب پیش گریه میکرد دو بار بلند شدم آبجوش نبات دادم بعد باز ناله میکرد یه قرص گیاهی خورده بود گفتم نخوره گوش نداد بعد دیگه بلند نشدم گفتم چرادخوردی بعد ناله کرد بلند نشدم خودش خوابید یعنی این اولین بار بود این طور شد و الان به شدت میگم من دیگه چه آدمی هستم 😭

افرین ب شما مادرنمونه👌

اوخی کی دلش میاد واقعا؟منم دیشب از پنج تا هفت و نیم بیدار بودم پا به پاش

منم خیلی سعی میکنم با ارامش با پسرم رفتار کنم. شاید از ۱۰۰ بار یک بار عصبی شم صدام بره بالا. واسه همونم یبار تا چند روز اعصابم خورده

دقیقاً با حرفت موافقم
یه هفته پیش پسر منم اینجوری بود هر نیم ساعت با جیغ و گریه بلند میشد منم نوازشش می کردم
دیشب هم همین نصفه شب چنان با جیغ و گریه از خواب بلند شد رفتم آب بیارم نخورد بدتر جیغ میکشید همسرم گفت بغلش کن راهش ببر شاید آروم شد دیدم بدتر شد نبات درست کردم یکم دادم خورد دیدم کم کم داره آروم میشه و خوابش میبره
منم هیچوقت تو این وضعیت داد. نمی‌زنم خیلی هم نوازشش میکنم بغلش میکنم بوسش میکنم ماساژ میدم

بارکلا واقعاااا من حس میکنم عصبی ام اگه پسرم نصف شب با گریه بلند شه همسرم با صبرو حوصله ساکتش میکنه ولی من غر میزنم اون تا میبینه من غر میزنم میگه بچه گناهه حتما جاییش درد میکنه تو بخواب خودم حواسم هست بعد بخودم میام میگم حق با اونه من چقد دل سنگینم😢

سوال های مرتبط

مامان رایان مامان رایان ۱ سالگی
سلام ظهر بخیر
مادر و پسر تازه از خواب بیدار شدیم و باورم نمیشه آنقدر خوابیدم ، رایان شب ها عادت کرده ۱۲میخوابه اونم با کلی مصیبت و صبح هم دیر بیدار میشه دلیل دیر بیدار شدن منم اینکه👇
پروسه ی رو تخت خوابیدن رایان با شکست مواجه شد 😑😑
بعد عید ک برگشتیم گفتم بذارمش رو تختش بخوابه منم پایین تختش رو زمین می‌خوابم ولی هی نق میزد من باید از سرجام پا میشدم ، آب میخواست ، پستونک میخواست ، یا چرخیدنی جاش کم بود گریه میکرد ، خلاصه عین زمان نوزادی من هر ساعت پا میشدم ، همسرم نمیتونست بخوابه دیگه گفتیم بذاریم رو زمین بخوابه و الان دو شبه رو زمین می‌خوابه دیگه گریه نمیکنه خداروشکر
و منم میتونم کمی بخوابم برا همون خسته ام و خوابیدنی بی هوش میشم دیگه 🙄🙄🙄
نمی‌دونم پس چرا این تخت رو خریدیم اتاق هم جا گرفته الکی 😬😬😬
کیا بچه هامون تو تخت می‌خوابن ، آیا مثل رایان مشکل درست میکنم یا نه قشنگ می‌خوابن ؟؟؟
دیگه اینم صبحونه ی دیر هنگام شازده که بخوره تا یکم دیگه نهار میدم بهش
مامان رایان مامان رایان ۱ سالگی
سلام شب همگی بخیر
خب بازم سکوت شب و دم نوش برای مادران خسته 🍵🍵🍵
این دمنوش های آخری شبی خیلی خوبه قشنگ میخورم لذت میبرم 💆💆
امروز رایان با باباش رفته بودن خانه بازی منم تو بازار چرخ میزدم یکم خرید کردم رفتم پیششون ، یه چیزی توجهمو جلب کرد پسر بچه ای که تپل تپل بود ولی مامان باباش لاغر بودن گفتم اگه به ژنتیکه ماشاالله ببین چقدر بچه شون خوب وزن گرفته ، بعد دیدم مامانه شیر درست کرد پسر بچه خوردش (بازم تو ذهنم گفتم پسر من تو این یک ساعت حتی آب نمیخوره چه برسه چیزی بخوره 🤣😅)
به مامانه گفتم خدا حفظش کنه چند ماهشه؟؟( از رفتار بچه احساس میکردم ۱۵ماهه باشه )
گفت ۲نیم سالشه ،😶 گفتم چه جالب شیر میخوره ؟؟
گفت آره ، اصلا غذا نمیخوره منم شیر میدم کلا بهش ،☺️
گفتم وزنش خوبه ، خب حتما با شیر سیر میشه که غذا نمیخوره من با اینکه پسرم بد غذای بازم روزی ی وعده شیر میدم
گفت نه پسر من غذا نخورد منم شیرشو زیاد کردم وزن گرفت 😊
دیگه مکالمه نکردیم و من فک کردم ، درسته حالا بچه با شیر وزن گرفته من به پسر کم شیر میدم که غذا بخوره ولی به نظرم عادت غذایی چیزیه ک از بچگی باید به بچه ها یاد داد ، حالا بچه غذا نمیخوره قرار نیست بی خیال بشیم و ساده ترین چیز که شیر هست رو بدیم بهش ، الان این بچه تا کی باید شیر بخوره ؟
قرار نیست غذا خوردن یاد بگیره؟؟ باید از بچگی عادت سالم رو بهشون یاد بدین ، درسته پسر من لاغره کم وزن میگیره ولی خب بخاطر اینکه فعالیتش زیاده هر چیزی رو ک میخوره سوخت می‌کنه هیچی جذب نمیشه 😅😅
ولی مهم اینه یاد گرفته خودش غذاشو میخوره حتی کم باشه خودش با دست یا قاشق مستقل میخوره ☺️☺️
مامان ایهان مامان ایهان ۱ سالگی
سلام خانم ها تورو خدا اگه کسی چیزی میدونه بگه ازصبح ازشدت استرس مدام بدنم میلرزه میگم من ۵روز پسرم ازشیر گرفتم شب اول راحت خوابید شب دوم خواستم بخوابونمش دوبار دست زد به سرش گفت درد منم درحد چندثانیه ماساژ دادم خوابید دیگه زیاد بهش فکر نکردم روز سوم باز یه لحظه گفت دردبازم واسم مهم نبود روز ۴مشکلی نداشت ولی امروز صبح از خواب با گریه بیدار شد بهش آب دادم بهانه سینه م گرفت منم دادم دستش گفتم بده خوابوندم رو دستم یهو شروع کرد گریه دست زد به سرش گفت درد شروع کرد گریه واقعا ترسیدم خواستم سینه م بزارم دهنش نذاشت گذاشتم سر شونم چند دقیقه زدم رو شونش آروم شد خوابید ولی تو خواب همش ناله می‌کرد بعد ۱۰دقیقه بیدار شد چیزی نگفت مشغول بازی شد الان ازچندساعت پیش استرس فکرای بد تمام وجودم گرفته ازاسترس نمیتونم هیچکاری کنم آخه بچه ۲۲ماهه چرا باید سردردداشته باشه به نظرتون دکترای گهواره خوبن مشورت بگیرم چون میدونم به شوهرم بگم دکتر نمیبره چکار کنم به نظرتون؟؟
مامان رایان مامان رایان ۱ سالگی
سلام خانوما خسته نباشین
بعد یه هفته اومدم و خواستم اینسری تجربه شمال رفتن با بچه ی ۲۱ماهه رو بگم
پارسال که رفته بودیم رایان یکسالش بود خیلی سخت بود چون تازه میخواست راه بیوفته هی باید مواظب می‌شدی که نیوفته ولی امسال راحت بود خودش همه جا میرفت رو تخت رو مبل دیگه مشکلی نبود ,
حتی از لحاظ غذا خوردن پارسال به جز شیر چیزی نمی‌خورد ولی اینسری غذاش هم بهتر بود آب و هوای شمال بهش ساخته بود قشنگ میخورد صبحونه و نهار کامل میخورد و من خیلی خوشحال بودم میگفتم بمونیم اینجا تا رایان همش غذا بخوره 🤣🤣🤣
فقط تنها اشتباهی که کردم برگشتنی تو راه جاده چالوس بهش شیر دادم و بخاطر پیچ در پیچ وسط شیر خوردن همشو بالا آورد حتی صبحونه هم ک خورده بود رو 😑😑😑(گلاب به روتون)
که شوهرم هل شد ی جوری ماشین رو کشید کنار ک سنگ لاستیک ماشین رو ترکوند 🥴🥴🥴🥴
خلاصه که تصمیم گرفتم از این به بعد تو راه دیگه هیچی بهش ندم البته تو راه شهرستان شیر میخورد همیشه ولی اینجوری نشده بود ولی دیگه از این به بعد تو جاده چالوس چیزی ندم این ۴ساعت رو تا اینجوری نشه ، شما هم تو راه سعی کنین چیزی نگین شکم بچه تو ماشین خالی باشه بهتره 🥹
امشبم مامانم برگشت شهرستان و شوهرم شب کاره ، یهویی خونه خلوت شد تنها شدم ، پسرو هم خوابیده 🥲🥲🥲