۳۱ پاسخ

الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

الهی بگردم😭 خدا دلتو شاد کنه عزیزم به حق علی

وای الهی،چطوری افتاد

خدا خودش به نی نی نگا کنه انشاالله سالم باشه

آخ الهی عزیزمممم . انشاللع خدا نظری کنه نذر کن از امام رضا بخواه ضامن بچت باشه حالش خوب بشه ببریش با دل خوش مشهد . عزیزم یه قربونی بکش یه صدقه ای چیزی بده بلا دور باشع

الهی بگردمت دختر
ناراحت نباش، برای هر کسی امکان داره پیش بیاد، اینقدر خودت رو سرزنش نکن
همه‌ی اینا یه روزی خاطره میشه و با خنده برا خودش و زن و بچه‌ش تعریف میکنی
از من میشنوی، عقیقه ش کن، یه سرچ کن در موردش ، خودت متوجه میشی چیه
انشالله صحیح و سلامت زیر سایه خودت و باباش بزرگ بشه
قوی باش، بچه اول از همه به مادر قوی و سالم و بانشاط نیاز داره
اگر کسی دور و برت هست بگو کمکت کنم که یه کم جون بگیری

الهم صل علی محمد و آل محمد ❤️❤️

بحق جواد امام رضا در پناه خدا همیشه سلامت باشه عزیزم آدم سنگ باشه ولی مادر نباشه چیه این مادر بودن با اینکه همه جونتو سلامتیت رو براش میذاری بازم همیشه در حال سرزنش کردن خودتی عزیزم قوی باش خودتو باختی به خودت بگو که از پس همه چیش برمیایی همونطوری که 9 ماه تموم تو شکمت ازش مراقبت کردی از خدا برات قدرت و توان چند برابر میخوام

قربونت برم بچه چقد تو نازی هزار ماشالله بهت
عزیزدلم کاملا با پوست و استخون میفهممت ولی سعی کن خودت قوی باشی ک به امید خدا مادر قوی ای باشی براش
سعی کن حتما مکملاتو بخوری چون نخوردنشون ادمو ب سمت افسردگی میبره
فقط بدون ک تو هیچ مقصر نیستی انقد بخودت بد نکن و بد نگو
اتفاق بوده قرار بوده بیفته انقد خودتو سرزنش نکن بچت الان ب حال خوب تو بیشترین احتیاج رو داره
پس اگر میدونی فردا روزی قراره عذاب وجدان اینم داشته باشی،تا دیر نشده بخاطر بچتم ک شده خودتو جمع و جور کن عزیز قشنگم مامانِ مهربون
قربون فسقلت بشم من عاشقش شدم

خدا برات حفظش کنه منم بعد بدنیااومدن پسرم فهمیدم مریضه سه ماهه کارم گریه اس

الهی عزیزم ماشاالله چه نازه بهش نگو بدشانس بدترت میشه همش انرژی مثبت‌ داشته باش خدا خودش کمکت میکنه

قلبممم نگاش کن چ نازه
انشالله بهترینها برات رقم بخوره برات

آخی عزیزم ان شاء الله بلا ازش دور باشه

عزیزم عقیقه دادین براش؟

عزیزم بلا دور باشه ازش، خب عکسشو نزار چشم میخوره 🫠

عزیزم انشاالله زود بهتر میشه چشم بد دور اش ناراحت شدم🥺

ای وای بمیرم خاله

وای عزیزم ماشالله چشم بد ازش دور باشه
جمجه جوش میخوره نگران نباش

عزیز دلم
الهی که دیگه رنم مریضی و ناراحتی رو نبینه فرشته ناز خدا
شب شهادتی امام جواد هس
واسش یا جواد الائمه ادرکنی خوندم

عزیزم انشالله که تنش سالم باشه

عزیزم خودتو سرزنش نکن فقط ببشتر حواستو جمع کن.برا خودت ارامش و برا نینی کوچولو از خدا سلامتی میخوام .نگران نباش این روزام میگذره

الهی سلامت باشه خدا نگهدارش باشه😥

قصه نخور گلم لطفا ب خودت برس از لحاظ تغذیه و ویتامین ک انرژی داشته باشی ب بچه برسی

قربونت برم من چقدر نازی تو خاله😍ایشالله بلا ازت دور باشه گل پسر

الهی.چ مظلومه‌.خدا برات حفظش کنه خواهر.غصه نخور .تو باید قوی باشی.این روزا هم میگذره عزیزم.ماشالا حالش خوبه الان.چی ازین بهتر

عزیزم اگه از لحاظ مالی اوکی هستین یه گوسفند عقیقه کنید
اگه در اون حد نمیتونید یه خروس قربونی کنید و بعنوان صدقه و رفع بلا بدین به یه نیازمند واقعی

جون دلم چقد ناراحت شدم الان جمجمش خوبه 🥺🥺🥺ایشالاک خدا سلامتی بده یه قربونی ببر گلم

الهی عزیزدلم انشالله که زود خوب بشی

ای خداااا رود قشنگم😭😭😭ای خدا چقدر ناراحت شدم عزیزدلم خدا نگهش داره برات
آروم باش هر مادری بهترین مادر واسه کوچولوش

چه اجباری بود زود ختنه کنید وقتی این ماجراها رو داشتین

فرستادم عزیزم

سوال های مرتبط

مامان ژیوان🩵 مامان ژیوان🩵 ۱ ماهگی
ژیوان از سمت خودم نوه پنجمه از سمت همسرم نوه سومه،یعنی اونموقع ای ک ما ازدواج کردیم هیچکدوم بچه نداشتن ولی ماعم خودمون بچه نخاستیم،دیگه بعد اون جاریم ک میترسید من حامله شم و نوه اولو بیارم سریع دست ب کار شد اول ی دختر اورد بعد ک بازم ترسید من پسر بیارم اون جا بمونه بازم حامله شد ی پسر اورد، از سمت خودمم ک دوتا داداش دارم یکیشون س قلو داره یکی دیگه م ی پسر داره،بعد حالا ک ژیوان ب دنیا اومده،اینا خیلییی اذیتش میکنن،بچه جاریم ک هی سروصدا میکنه محکم میزنه ب در ک ژیوان از خاب بپره هی بوسش میکنه دستشو میکشه،دوتا از برادرزاده های خودمم بوسش میکنن بعضی وقتام از رو حسودی میخان بزننش ک خودم سریع رسیدم،از اونطرفم این بچه ها هرسری اومدن خونمون همش با سیسمونیه ژیوان بازی کردن،منم حرصم میگیره ک بچم یبار از اینا استفاده نکرده اینا استفاده میکنن
واقعا عصابمو خورد کردن،دلم خیلی ب حال بچم میسوزه
اینارو ک دیدم پشیمونم ک چراازدواج کردم اول بچه دار نشدم ک الان انقد اذیتش نکنن
مامان نویان مامان نویان ۳ ماهگی
حالت تهوع ک شروع شد سریع گفتم برام امپول زدن و اوکی شدم و هی تمرار میکردن عب نداره اکر بیاری بالا
در جریانید ک باید از شب قبل هم ناشتا باشی بیشتر ب خاطر همین استفراغ
نویان گریه کرد اوردنش لمسش کردم باز هم خیلی سرمو‌تکون ندادم

یجا خیلی استرسی شدم پست سرهم گفتم دکتر بچم سالم
و دکتر کریمی گفتن احازه بده دخترم تمرکز کنم (ک ینی ساکت شو )
ب فاصله ی دو سه دقه بعد دکتر رفت و انکار بخیه هم زده بودن برام

ساعت ۸:۱۵ نویان اومد دنیا
و بعد ده پونزده دقه منو بردن ریکاوری نگه داشتن تا ۱ ونیم ظهر حالا چرا؟
چون بخش تخت خالی نداشت ریکاوری پر بود از ادمایی ک عمل شده بودن و منتظر ک برن بخش
کم کم خانوما صدای دادشون بلند میشد از درد و منم میترسیدم
اینم بگم ک من از اول دستامو کلا با ماژیک برام نوشتن پرستارا ک پمپ درد میخام
اما ی خانمی تو اتاق عمل گفت ن پمپ درد برا چیه از من اصرار از اون انکار
ب خود خانوم دکترم ک اومد گفتم
بهر حال وارد ریکاوری ک شدم التماس میکردم برای پمپ درد ک دوز کمی برام اوردن

من اصلا مثل بقیه لرز نکردم اما بعد مدتی درد دلم شروع شد و واقعا هم درد داشت ک پرستارمو صدا زدم برام امپول زد اما خیلی فایده ای نداشت