۱۴ پاسخ

عزیزم سختی نداره بچه که روزا اول فقط میخوره و میخوابه فک میکنی سخته ولی نیست به خودت میایی میبینی بچت 2 سالشه و از شیر گرفتی از پوشک گرفتی اصلا بهش فک نکن

اخ گل گفتی دختر منم استرس اینو دارم ترس اینو دارم نمیدونم قراره چی بشه دوتا بچه همزمان بزرگ کردم چجوریه اصلا میتونم از پسش بر بیام یا نه قراره 3 ماهه دیگه من چکار کنم 🥲🥲🥲

وایییی منم این استرس و دارم 😥😔
یعنی باید تا کی شبی هر ۲ ساعت ی یار بهش شیر بدی
اصلا از کجا باید بفهمی دلدرد یا یوبسه
از کجا بفهمی سردشه یا گرم ک چ لباسی بپوشونیش
اصلا مینوتیم لباس نوزاد ۲ روزه یا ۳ روزه رو عوض کنیم چطوری اون ک استخوناش همش نرمن چکار کنیم 😥😥😥

حق داری منم بچه اولم اینطور بودم تا 7روز کامل بالا سرش نشسته بودم هی میگفتم من چطور این رو بزرگ کنم تا وقتی هم که دورم شلوغ بود اعتماد بنفس نداشتم ولی وقتی باهم تنها شدیم دیگه راحت تر بودم نمی‌ترسید از چیزی

عزیزم‌ همه مثل همیم نگران نباش
کم کم یاد میگیری
اصن شبا خوابت نمیگیره به خاطر حس مادر بودنت اون یه تکون بخور تو بیدار میشی
تا ۲ماه اول سخت تا عادت کنی بعدش اوکی میشی کم کم

اینا حرفاییه ک من هر شب بهش فک میکنم 😑

دخترم الان ۳ سالشه چند وقت پیش عکس های نوزادیش رو نگاه میکردم با خودم میگفتم این کی بزرگ شد 😂همون جوجه فسقلی که مدام خواب بود و فقط شیر می‌خورد الان اینقدر فضولی میکنه و حرف میزنه فقط میخوام از دستش فرار کنم 🤦‍♀️

آنقدر لذت بخشه خودت حض می‌کنی .‌‌میدونم بچه اول یکم استرس داره ولی وقتی مثل یه عروسک می‌بری میشوری میاری لباس عوض میکنی و شیر میدی میخوابونی وای نگم کیف دنیا رو میبری که یه نفر تو دنیا هست که فقط با توعه

این فکر ها طبیعیه چون تجربه ندارید ...منم میترسیدم به همه چیز فکر کردم ولی دخترم که بدنیا اومد از همون لحظه اول خودم جوری نگهش می‌داشتم و پوشک میکردم و لباس عوض میکردم براش شیرش میدادم بادگلو میگرفتم حتی قنداق میکردم مادرشوهرم دهنش باز مونده بود ...انگار خدا خودش کمک کرد اون حس مادرانه اینقدر قوی بود که من ناخودآگاه انجام می‌دادم

بچه تا دو سالگی انقد چالش و روزای شیرین داره ک چشم بهم بزنی تموم شده و ذیگ روزای کودکیش بر نمیگرده ازش لذت ببر تا وقتی تو یه مسیر نیوفتی نمیدونی ک چطور تا تهشو بری

اگر بچه اولته تمام این دلهره ها طبیعی هستش عزیزم بالاخره قراره تو موقعیتی قرار بگیری که تا حالا نبودی ولی تصورات ما با واقعیت کاملا متفاوته با اومدنش انقد متحول میشی وقتی شکل ماهشو ببینی دنیاست آنقدری تغییر می‌کنه که دیگه هیچ کدوم از این چیزا تو ذهنت نمیاد انقد دلچسبه و هر روز با بزرگ تر شدنش با رشد کردنش با دیدن ادا هاش یا کارهای جدیدی که می‌کنه به حدی لذت میبری که ی موقع به خودت میای میگی چقدر زندگی قبل بچم مسخره بوده من چطوری زندگی میکردم

طبیعیه عزیزم خدا تو غریزه ما دخترا مادری رو جا داده اصلا نیازی نیست که بلدش باشی تو ذاتته

عزیزم نگران نباش من اولین بچمو تو 16سالگی بدنیا آوردم یه ماه اول پیش مامانم بودم بعدش خودم تنهایی بدون هیچ کسی با توکل ب خدا بزرگش کردم

دقیقا منم استرس دارم🥹

سوال های مرتبط

مامان انگور مامان انگور هفته سی‌وهفتم بارداری
مامان îĺîà و Ēlvîñ😍 مامان îĺîà و Ēlvîñ😍 هفته سی‌وپنجم بارداری