از صبح که با ابرا پاشدیم صبحانه بهش دادم .یه کم باهاش بازی کردم .داروهاشو خورد خوابید .منم تو همین حین تند تند اتاقا ها رو جارو زدم و اسباب بازیاش جمع کردم و یه مقداری ظرف شستم دیدم بیدار شد .دوباره بهش میوه دادم و بازی می‌کرد و منم نمیتونستم ولش کنم بعد قطره هاشو دادم و شیر .به زور تونستم بزارمش تو رورئوک برنج بزارم فقط .حالا ۱۰ کیلو سیر هم بیرون دارم که هنوز تمیز نکردم .الانم منتظرم باباش بیاد حمومش کنیم و این چرخه تا آخر شب ادامه داره ..
موندم بعضیا چطوری وقت میکنن .به خودشون .آرایشگاه .بیرون .مهمانی برسن ؟
تو رو خدا کسی میدونه منو راهنمایی کنه .من همش باید درگیر این بچه باشم

من زیاد خودمو درگیر نظافت خونه نمیکنم
قبل از بچه خونمون خیلی مرتب بودم همیشه جارو کشیده سرامیک ها شسته همه چی مرتب ولی الان رها کردم البته اینطوری نیست خونمون نامرتب و افتضاح باشه ولی تمیزی سابق رو نداره
الان مثلا دیروز خونمون خیلی ریختو پاش بود بچم خواب بود شوهرم اومد پیشش موند من رفتم پاهامو لاک ژل کردم میتونستم این تایم رو بذارم برای نظافت خونه ولی گذاشتم واسه خودم

منم همینم تازه خونه رو هم نمیتونم تمیز کنم وقتی خوابه هیچ صدایی نباید باشه وقتی هم بیداره ک کلن بهم چسبیده☺️ولی خب میگذره سخت نمیگیرم

عزیزم بخدا من نمیرسم ختی این کارهای تو رو هم انجام بدم به زور ناهاری درست میکنم دستشویی هم نمیتونم برم خودت دیکه خسابش کن

عزیزم یه سری کارها رو حذف کن.
مثلا از نظر من چرا ده کیلو سیر تو این شرایط با بچه خریدی که پاک کنی.
من اینکارو نمیکنم اصلا.
مثلا ظهر که بچم خوابید میذارم پیش همسرم میرم آرایشگاه.
قرار نیست هر روز جارو برقی بکشی که.
بعد اینکه بستگی به این داره که صبح ساعت چند از خواب بیدار بشی.
هر چی زودتر بیدار بشی بهتر میرسی.
من فقط ناهار درست میکنم.شبا اصلا شام درست نمیکنم.هر چی از ناهار موند میخوریم یا حاضری.
به جاش عصرا میریم بیرون با ماشین یا خونه ی خانواده هامون

من ابن کاراروهم نمیکنم

من همه چی رو رها کردم
منم تنهام و بچه هام دوقلو
نه به غذا درست کردن میرسم نه به خونه تمیز کردن نه به آرایشگاه و ...
قبلا خیلی بیرون میرفتم و برای خودم وقت میزاشتم الان حتی یه دیقه هم نمیتونم برم بیرون یا برای خودم تنها باشم اما اینا موقتیه
بچه هام بزرگ میشن خونم دوباره تمیز میشه وقتم آزاد میشه آشپزی کردنم روال میشه‌ همه چی درست میشه فقط کودکی بچه هامه که برنمیگرده .این روزا دیگه برام تکرار نمیشه یه روزایی انقدر خستم که فقط میشینم به حال خودم گریه میکنم ولی همچنان سعی میکنم با حال خوب ادامه بدم.

اینم اضافه کن که من تا ظهر هم سرکارم 🥲

باید رها کنی تا اینکه ب خودت برسی

منم همینم تازه ناهار ک وقت نمیکنم بخورم شامم هول هولکی یچیزی باید بزارم دیشب ک اصن شامم نداشتیم نون پنیر گوجه خیار چون همش با شاهانم دوس ندارم گریه اش در بیاد همش یا بازی یا بغل راه میبرم یا رو پام میخوابونم الانم گشنه ترین حالت ممکنم ک ناهار ندارم شاهانم رو پاهامه سینک پر ظرفه ب فکر شامم اگ امشب شام نزارم دیگ رسما صدای شوهره در میاد

من اینقد امروز حرص خوردم از دستش سرم یجوریه حالم بدشده هرروز حرص فشار عصبی بخدا اخر من یکی ام اسی سکته ای چیزی میکنم

ی وقتایی وقت سر شونه زدن هم ندارم انشالله تنشون سالم بزرگ میشن وقتم اضاف میاد

حتما باید باباش باشه حمام کنی؟

منم همینم کلافم کلافـــــــــه😐