۱۲ پاسخ

#پارت دوم
خلاصه حس سنگین شدن داشتم از کمر ب پایین تا اینکه عمل شروع شد تهوع منم شروع شد ب حدی بی حسی قوی بود ک حتی نمیتونستم سرفه کوچیک بزنم. نفسم سنگین شده بود با تهوع ک نمیتونستم عق بزنم.فرستادنم ریکاوری یک ساعت دوتا قرص بهم دادن زیر زبونی اونو ک خوردم بعد از ده دیقه بدنم تا دوساعت شروع کرد ب لرزیدن ..از بی حسی ک در اومدم دردا امونمو بریده بودن حتی نمیتونستم گریه کنم از درد ..ی ساعت ی بار میومدن ماساژ شکمی فقط دستاشونو میگرفتن ک ادامه ندن از دردش بهتره نگم .. از نه صبح دیروزش تا شب بعد از عمل ساعت ۱۱ اجازه ی قطره آب خوردنم نداشتم ..از ساعت یازده شب شروع کردم مایعات خوردن و شروع ب راه رفتن .. درد از جا بلندشدنش واسه اولین بار .از اون اولین هاییه ک هیچوقت یادت نمیره .. با مسکن و شیاف فقط میتونه درد و خفیف کنه وگرنه درد ب طور کامل قطع نمیشه حتی موقت ‌... یک روز بستری بودم و امروز مرخص شدم ..هنوز درد دارم با شیاف دارم کنترل میکنم فقط ..
سزارین سخت ترین عمله ‌... کاش میشد طبیعی میبودم .. . خدا کمک همه ی مامانای چ طبیعی چ سزارینی باشهه ..واسع همتون دعا کردم سر عمل ک ب اسونی بارتونو زمین بزارین💜

منم دوشنبه باید برم استرس دارم با شوهرم دعوام شده میگه الهی رفتی اتاق عمل خبر مرگت بیارن کاش واقعا همین بشه اگر بدونم این میشه استرس دیگ ندارم حداقل دیگ درد ک نمیکشم برا ی آدم نمک نشناس

پس چرا من اینجوری نبودم حکیم زایمان کردم🙁🙁

دقیقا وضعیتمون عین همدیگه بود😭 لرززز یا خدا،سگ لرز بود چقدم طولانیووو ادامه دار، هی میگفتم‌چرا آروم‌نمیشم

وای دقیقا قسمت بی حسی بدترین حس دنیاست،من از سوند هم میترسیدم ولی اصلا نفهمیدم، اما سوزم بی حسییی یا خدا،نمیدونم چرا به من‌گفتن اصلا نمیفهمی 🥲☹️ من از دردش فشارم رفت بالا تو اتاق عمل

بی زحمت سوال منو تو پارت ۲ت ج بده🥲🙏

عزیزم اخرش چند هفته زایمان کردی دخترت حالش خوب بود منم مثل شما احتمالا زودتر زایمان کنم خیلی استرس دارم راهنماییم کن بی زحمت

یه سوال تا حالا نشنیده بودم سزارین ماساژ شکمی انجام بدن بعد از عمل
چرا برای شما انجام دادن؟!
منم قراره سزارین بشم یکمم استرس دارم

من زایمان اولم سزاین بودم خاطرخوبی ندارم اونم بهترین وخصوصی ترین بیمارستان میگفتم دیگه حامله نمیشم ولی اونم خواست خدابودمن حامله شدم الانم همش استرس دارم به خدا

عزیزم بیمارستان دولتی بودین یا خصوصی ؟

چرا شب قبلش بستری کردنتون ؟.

کلا زایمان سخته چه سز چه طبیعی،من خدارو شکر سزارین شدم وراضیم ولی همونطور که گفتی سخترین قسمتش موقعه ای ک بعت میگن باید بلندشی راه بری

ممنون انشالله هرچ زودتر سرپا بشی منم طبیعی ام و بشدت ترس دارم

سوال های مرتبط

مامان دو جوجه🥺 مامان دو جوجه🥺 روزهای ابتدایی تولد
مامان جوجه مامان جوجه ۱ ماهگی
سلام مامانا شبتون بخیر بلاخره منم وقت کردم بعد هفت روز بیام از تجربه ام در مورد سزارین بگم

پارت یک



از اپل بگم ک من قرار بود ۲۹فرودین شب بستری بشم ک صبح عمل بشم ولی دیر رسیدم بیمارستان پذیرشم نکردن و این گونه شد ک ۳۰‌فرودین ساعت ۹ بستری بشم
اول ک میری پذیرش اطلاعاتت رو میگی با مدارک شناسایی رو میدی و بستری میشی بعد ی لباس بم‌دادن ک عوض کنم و ب دوتا دستام انژیوکت وصل کردم و ان اس تی گرفتن ی ساعت طول کشید ما بینش سرم زدن بم
بعدش گفتن ۱۲ب بعد نباید چیزی بخورم باید شام سنگین بخوری
دیگه تا ساعت ۶ صبح اومدن انتی بیوتیک و سرم اینا زدن بم یکم حس نفس تنگی داشتم و خفگی‌ ک گفتن طبیعی هست
خلاصه دیگه تا صب رو‌هم رفته ی ساعت دو‌ساعت خوابیدم اصلا استرس نداشتم فق فکر میکردم همین ک چ اتفاقایی قراره پیش بیاد
خلاصه بلند شدم ب خودم رسیدم هد زدم ک موهام اذیت نکنن
خلاصه ساعت ۸صدام زدن ک ببرنم اتاق عمل یکم ترسیدم
رفتم تو‌اتاق عمل همه اماده بودن منتظر دکتر بیهوشی شدیم دیگه وقتی اومد اینجا بد ترسیدم گف خم بشو و شل کن من اینجا خواستم گریه کنم ک وقتی سوزن رو وارد کردن حتی خجالت کشیدم گریه کنم بسمه هیچی حس نکردم و درد نداش فک کنید درد انژیوکت ۱۰۰بار بیشتر از سوزن بی حسی بود
خلاصه گفتد زود بخواب خوابیدم پرده رو زدن و گفتن دستات رو اصلا تکون نده هر وقت حالت بد شد بگو‌دارو تزریق کنیم اینم بگم از قبل عمل ب دوتا دستام سرم زدن
ی پنج دقیقه گذشت من فک میکردم دارن شکمم رو رنگ میکنن بعدش حس کردم میخام بالا بیارم و افت فشار شدید ک‌درجا بم دارو‌تزریق کردن درجا خوب شدم عادی عادی
ادامه اش پارت بعد بخونی
د