زایمان طبیعی******
پارت سوم:
خلاصه دردم پرسودی و قابل تحمل تحمل یه ربع به هفت دردم شدید بودا با نفسو داد کنترل کردم دکترم گفت زور نزن تا لباس پوشید و دستگاه ساکشن آورد آب کیسه کشید و پاره کرد و چندتا زور زدم دیدم دکتر داد زد خانم انیرنیا بیا بشین رو شکمش داره لیز میخوره بچه گفت شیدا زور محکم بزن یه دونه زدم به دنیا اومد
خلاصه درد زایمان خوب بود ولی درد بخیه صد برابر زایمانم بود
دیگه دکتر گفت یه کیست دهانه رحمته ۵تومان دیگه باید بدی قیچی کنم گفتم چشم خودش بخیه ها زد و ترمیم کردو ولی خیلی طول کشید خیلی خونریزی داشتم گفتم دکتر آمپول بزن برام رحمم جمع بشه ماما صدا زد سه تا آمپول برام زد و مسکن زدو دو تا شیافت من خداروشکر درد بخیه ندارم تو بیمارستان راحت سر پا بودم درد نداشتم هر ۸ساعت دیکلوفناک میزاشتم و هموروئید
بیزاکودیل هم گذاشتم راحت رفتم دسشویی
من الان درد مقعدم کمه ولی لگن درد دارم استخون واژن درد میکنه وگرنه درد بخیه ندارم چون بهش میرسم

۹ پاسخ

من کلا ده دقیقه اخر درد کشیدم
یه آمپول زدن برام تو ده دقیقه فول میشی نمیدونم چی بود ولی دکتر گفت ببین چجوری با یه آمپول فوول شدی

ینی بای زور زایمان کردی

بخیه اول میرم دسشویی با آب گرم بعدش یه سروم شستشو با یه دونه بتادین قاطی کردم سوراخش کردم میشورم بعدش باز آب گرم
میام بیرون با سشوار خشک و پماد موپیروسین با دستکش میزنم البته من با هر بار دسشویی رفتن پوشک عوض میکنم
بعضی وقتا هم با سرنگ از سروم پر میکنم آیینه میزارم میریزم تو واژن که جرک نکنن

چیو.؟

منظورش اینه دست محکم بزاره بچه برنگرده چون کیسه آب و بچم با هم بود وقتی کیسه آب همون لحطه پاره میشه بچه بدنیا میاد لیزه لیزه بچه سخته دکتر بشه بیرون

پررستار نشست رو شکمت😳

چکارش میکنی

نه باید یه ساعت فاصله بدی هر کدوم

میگم ۳ تا شیاف رو باهم میذاشتی؟

سوال های مرتبط

مامان فسقلی مامان فسقلی ۴ ماهگی
دیگه شروع کردم و تا ساعت یک ربع ب پنج ک. نیم ساعت یکسره ورزش کردم و دیدم درد داره میگیره ب ماما گفتم گفت ن هنوز کمه دیگه درد فقط سمت راست پایین تیر می‌کشید و من ب هر بدبختی تا ساعت ۵ ورزش کردم وحس میکردم رو مقعدم فشاره دوباره ماما گفت بیا بخواب برا ضربات قلب و معاینه و چون درد داشتم دوباره اپیدورال و شارژ میکردن برام و آروم تر شدم که ماما معاینه کرد و یکدفعه گفت فول شدی و سر بچه اومده پایین قشنگ یکم زور بزن که زور زدم گفت سر بچه دیده میشه منم اصلا درد نداشتم اومد کیسه آب و زد و سوند وصل کرد ک من اپیدورال داشتم اصلا حس نکردم مثانه رو خالی کرد و می‌گفت قشنگ زور بزن تا بچه بیاد پایین تر بریم رو تخت زایمان منم جوری ک میگفت همکاری‌میکردم و نیگفت خیلی عالیه با دکتر هماهنگ کردن و بعد چند تا زور گفت نزن بریم رو تخت زایمان

من و با ویلچر بردن چون پاهام بی حس بود تقریبا رو تخت زایمان هم تا دکتر بیاد با پرستارا و ماما حرف میزدیم انگار نه انگار ماشالله ماما هم گفت زور بزن بعد قیچی برداشت فکر کردم داره پاره میکنه گفتم چی‌کار میکنی الکی‌برش نزنی گفت ن یکم از‌موها بچه رو زد گداشت رو لباسم ک‌ببینم 😂 خیلی بانمک بود دیگه دکتر ۶ اومد و گفت همه چی عالیه و و شروع کن زور زدن منم چند تا زدم و پرستار چند بار محکم شکممو فشار داد منم زور. زدم سر بچه اومد بقیه بچه سر خورد اومد بیرون و گذاشتن رو سینم و دیدم یک زور دیگه زدم و جفت هم اومد و دکتر بخیه زد و بردن تو خود زایشگاه تا دوساعت د بعد بردن بخش
مامان ایلماه مامان ایلماه ۲ ماهگی
تجربه زایمان
ولی خیلی کمرم درد میکرد جوری بودم که نمیتونستم بشینم نه راه برم داداشم اومد با ماشین دنبالمون رفتیم زایشگاه اونجا معاینه کرد گفت ۷سانت بازه دهانه رحمت😨تعجب کردم که چجوری ۷سانت شدم بعد کارای بستریم انجام دادم از کمر درد نمیتونستم تکون بخورم مامانم اومد لباس هامو ببره گفتم بهش من میخوام از آمپول اسپاینال بزنم نمیتونم دیگه تحمل کنم همش عرق میکردم بعد دکتر بیهوشی اومد باهاش مامانم حرف زد گفت دخترم ۱۶سالشه نمیتونه تحمل کنه آمپول اسپاینال بزنید بهش اوناهم آمپول زدن بهم کامل درهام قطع شد جوری که پاهام حس نداشت راحت شدم بعد یه جایی نفس بچه افت کرد اومدن دستگاه وصل کردن خداروشکر بهترشد
دوباره اومد معاینه کرد۱۰سانت شدم کیسه آبم پاره کرد فقط کیگفت زور بزن خداروشکر مامای خوبی بود خوب باهام رفتار میکرد
خلاصه بگم که زور زدم ولی سربچه نیومد بیرون رفتیم اتاق زایمان بعد هرچی زور میزم سرش بیرون نیومد🥺
برش زدن ولی قبلش بی حسی زد یکم حس کردم ولی زیاد نه بعد بچه رو کشید برون بعد بخیه زد 🥺خیلیییییییی الانم یکم تکون بخورم دردم میگیره ولی ارزششو داشت اینم از تجربه زایمان من
مامان فسقل💙 مامان فسقل💙 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی...چهارشنبه رفتم دکتر معاینم کرد گفت دو سانتی هنوز وقت داری دو هفته مونده درد داشتم ولی من فکر کردم درد معاینس این درد همینجور ادامه داشت تا شب جمعه هی زیر دلم میگرفت ول میکرد خیلی درد نداشتم ولی یکی دو لحظه گرفت صبح زنگ زدم خواهرم رفتم زایشگاه گفتم درد دارم معاینه کرد گفت۴سانتی بستریش کنید یه سرم و آمپول زدن کم کم دردم بیشتر شد رو تخت داشتم از درد میمردم کسیم دورم نمیومد تا اینکه دیدم جلو چشمم سفید فقط صدا میشنوم هرکاری کردم نفسم بالا نمیومد یه ماما اومد چک کنه یهو زنگ خطرو زد که این بیمار خودشو جنینش ضربان ندارن کل بیمارستان ریختن تو اتاق که منو پسرمو برگردونن به زور اکسیژن و ماساژ برگشتیم بردن زایشگاه هیچ آمپول سر کننده ای روم کار نکرد تمام درد بیرون اومدن تیغ زدن و بخیه کردنو حس کردم...همونجا توبه کردم یبار دیگه اسم بچه نیارم ...بدترین بدترین تجربم بود ...بنظرم هرکسی که هزینشو داره سزارین کنه طبیعی اصلا خوب نیست
مامان سنجاق ۱/۲ مامان سنجاق ۱/۲ ۳ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۲
تا صبح من درد تحمل کردم و توی درد ها خوابیدم
ماماخصوصی م از طریق تماس و پیامک بهم راهنمایی میداد و روحیه م رو کمک میکرد
دیگه بنده خدا ماما م ساعت۶صبح اومد بالا سرم گفت نه اینجوری نمیشه یه سرم جدید وصل کرد و درد های من بعد نیم ساعت شدت گرفتن ولی بازم با معاینه تحریکی نهایت دهانه رحمم ۲س آزاد بود
ماما یک دارو که مایع بود داخل رحمم ریخت دهانه رحمم نرم تر شد آمپول هیوسین زد درد ها منظم شدن و با ماساژ تحریکی و ورزش دهانه رحمم رو به ۳سانت رسوند بعد کیسه آبم رو زد و من توی نیم ساعت رسیدم به۶سانت دیگه خیلی درد داشتم قبلش با تکنیک تنفس صدام در نیومد و ماما م باهام حرف میزد و نمیزاشت درد اذیتم کنه اما از ۶سانت بدنم می‌لرزید و هیچ کنترلی روی خودم که داد نزنم نداشتم رب ساعت داد و بیداد کردم که ماما م با پزشک بی هوشی اومد و اپیدرال برام وصل کردن و من دیگه هیچچچچ دردی نداشتم و فقط از روی سفت شدن شکمم میفهمیدم انقباض و درد هست اما من هیچ حسی نداشتم و حالم خیلی خوب شده بود راحت می‌تونستم خوراکی های مقوی بخورم که انرژی داشته باشم
دیگه خیلی سریع به ده سانت رسیدم و ماما م بهم می‌گفت هر موقع من میگم تو زور بزن تا سر بچه از استخوان لگن ت رد بشه و گفت وقت احساس مدفوع کردن داشتی بگو
من دیگه بعد چند دقیقه دیدم بدنم خود به خود احساس زور زدن داره و سریع رفتیم رو تخت زایمان و با راهنمایی ماما م زور میزدم اون لحظه فقط احساس یبوست شدید داشتم ولی تمام تمرکز م‌رو گذاشتم روی حرف ماما م‌زور زدم و بچه با سه تا زور محکم دنیا اومد
مامان میجان مامان میجان روزهای ابتدایی تولد
تاپیک چهارم …
واقعا قشنگ ترین درد دنیا بنظرم درد زایمان طبیعیه
من چهارتا زور زدم
دکتر گفت سرش و میبینم یه زور دیگه برن
آخرین زورم زدم بچه لیز خورد اومد بیرون دکتر گذاشت بغلم
این لحظه قشنگ ترین اتفاق زندگیه یه مادره
تمام دردا تو همین لحظه تموم شد ،انگار اصلا پنج ساعت هیچ دردی نداشتم موقع زور زدنم درد نداری فقط حس فشار خیلی زیاد داری
دوست داری فریاد بزنی
دیگه گفتن همسرم و خواهرم اومدن تو من و بچه رو دیدن
درمورد برش پرینه بهتون بگم
من اصلا اصلا چیزی نفهمیدم
حتی بعد اینکه بچه دنیا اومد گفتم برش خوردم ؟
گفت مگه بدون برشم میشه
هیچ دردی نداشت ،حتی بخیه زدنم درد نداشت ،من دوتا بخیه خوردم
دکترم گفت برات بخیه زیبایی میزنم ،واژنم هیچ تغییری نکرد شد مثل اولش ،فقط در آوردن جفت یه مقدار درد داشت ،دکترم فوق العاده با معرفت بود ،خیلی با وجدان بود خیلی همراهیم کرد خیلی هوامو داشت هم‌روز زایمان هم تو دوران بارداری (دستمزدم نگرفت)
بیمارستانم خیلی خوب بود
واقعا بیمارستان و دکتر و ماما خیلی تو زایمان تاثیر داره
دکترم از اول شروع زایمان گفت امشب فرق خودتو با سزارینیا میبینی تو دیگه درد نداری امشب راحتی
من رفتم بخش دقیقا چیزی شد که دکترم گفت
من راحت به بچم شیر میدادم کارامو خودم انجام داد
ولی اونایی ک سزارین کرده بود خیلی تا صبح درد کشیدن
البته بازم بستگی به بدن آدم داره خیلیا طبیعی زایمان میکنن ولی اصلا راضی نیستن یا برعکس
ولی من واقعا بعد زایمان یادم نمیومد چقدر درد داشتم دردام چه شکلی بود
اینقدر حالم با دخترم خوب بود
ادامه تو کامنت...
مامان اسنا مامان اسنا ۳ ماهگی
پارت ۲

ععی میومدن معاینه میکردن میگفتن رحمت آماده نیس و رفتند سه چهار ساعت من درد میکشیدم ولی نمیومدن معاینه کنن ععی دردام شدید تر میشد یهو جیغ کشیدم گفتم یکی ب دادم برسه چون یک چیز دایره شکل از رحم اومد بیرون منم فک کردم بچس و زدم زیر گریه فک کردم سر بچه اومده بیرون و بچه خفه شده یک پرستار اومد نگاه کرد و با صدا بلند گفت کیسه آبش اومده بیرون ولی دکتر نیومد خودش کیسه آب رو ترکوند در اون لحظه دردم ی خورده کم شد ی احساس خنکی بهم دس داد ولی دوباره دردام شدید و شدید تر شد دکتر اومد گفت چرا کیسه ابشو ترکوندی هنوز وقت زایمان نیس موقعی ک کیسه آب رو ترکوند بچه بریچ شد و دکتر کلی با پرستار دعوا کرد دکتر با دس کرد رحمم و سر بچه رو چرخوند و گفت باید رحمشو اما اماده کنیم برا زایمان و و دو تایی دس کردن رحم وععی می‌کشیدن و در اون لحظه احساس پارگی کردم ولی درد زیاد نداشت چون وقتی دس می‌کرد تو رحم انگار ن انگار ک درد دارم کاملا بی درد میشدم ععی دکتر میگفت زور بزن دستمو بازار بیرون کن ولی هرچی زور میزدم تاثیر نداشت چون نای زور زدن دیگ نداشتم کلا بیشتر بجای درد صداهاشون رو میشنیدم انگاری اون دنیا بودم بدنم سست شده بود گلوم خشک شده بود بس درد کشیدم و زور زدم یهو دکتر گفت ک بچه موقعی ک چرخوندن پشت پرینه گیر کرده و دیگ زور نزن باید پرینه رو برش بزنم و برش زدن گفت چن تا زور بزن تا بچه بیاد بیرون زور زدم ولی بی فایده بود دکتر ب
مامان ماهان 🩵 مامان ماهان 🩵 ۳ ماهگی
بعد رفتم زایشگاه تا تاریخ سونو رو نگا کردن دیدن ۳۵ هفته ۴روزم گفتند برگرد برو گفتم درد دارم دهانه رحمم بازه گفتند تا دوهفته دیگه میتونی نگه داری خلاصه خیلی اذیتم کردن تا بستری کردنم دکترم زنگ زد بهشون دعوا کرد گفت مریضم زایمان میکنه
بعد منو بردن او اتاق گفتند که باید باشی با دردای خودت پیش بری ساعت ۱۲ بود اومدن آمپول ریه زدن بعد خلاصه منم کم وبیش درد داشتم همینجوری ادامه داشت تا ساعت پنج ونیم دکترم اومد گفتم که من امروز زایمان میکنم یا نه گفت بعداز مطب میام کیسه آبتو پاره میکنم تا زایمان کنی
خلاصه دکترم ساعت ۱۰شب اومد کیسه آبم پاره کرد همچنان کم درد داشتم از ۱۱دردام وحشتناک شروع شد دکتر اومد معاینه کرد گفت ۵سانتی
البته هیچ آمپول فشاری بهم نزدن اینا دردای خودم بود
دکتر معاینه کرد رفت ساعت ۱۲ اومد واقعا دیگه نمیتونستم تحمل کنم دردارو دکترم با فوت کردن که بهم یاد داد عالی بود به محض اینکه دردام شروع می‌شد با فوت کنترل می‌کردم تا یه ربع به یک احساس مدفوع داشتم دکترم گفت سر بچه دیده میشه تا کاراشونو کردن بایه زور عالی
ساعت ۱شب به دنیا اومد پسرم
بعد دیگه دکتر شروع کرد به بخیه زدن ترمیم هم کردم
۳۵ هفته ۵روزم بود پسرمم با وزن ۲۸۰۰