۱۵ پاسخ

خدا رو شکر عزیزم قدمش پر خیر برکت باشه برات منم تا ۸ سانت دردام قابل تحمل بود یه خانم دیگه هم بامن تو اتاق بود اینقد داد چیغ میزد که ماما اومد گفت این طفلک نگاه قشنگ درد دارد ولی چیغش در نمیاد تو داد بزن برای منم چون بچم ۳۵۰۰ بود زور زیاد زدم بچه چون درشت بود با یک دوتا زور بیرون نیومد خلاصه موقع زور زدن زیاد اذیت شدم

مبارک باشه 😍

یه سوال ببخشید 🫠 وقتی بخیه میزنن مامان بی حس یا متوجه بخیه زدن و دردش میشه ؟

چندساعت طول کشیدزایمانتون؟

عزیز دلم،مبارک باشه انشالله خوش قدم و در کنار هم همیشه شاد باشید

خیلیم میترسم برای زور

زور خودش میاد یا باید سعی کنی خودت بزنی من بلد نیستم

مبارک باشه عزیزم ❤️

چیکارکردی ک زایمان راحتی داشتی؟

بسلامتی عزیزم چند هفته بودی

۳۵۰۰ بودگلم

بسلامتی گلم میشع عکسش ببینم

خوش قدم باشه عزیزم

بچه چقدر بود

ببخشید چند بود وزن بچه

سوال های مرتبط

مامان امیررضا مامان امیررضا ۳ ماهگی
زایمان طبیعی******
پارت سوم:
خلاصه دردم پرسودی و قابل تحمل تحمل یه ربع به هفت دردم شدید بودا با نفسو داد کنترل کردم دکترم گفت زور نزن تا لباس پوشید و دستگاه ساکشن آورد آب کیسه کشید و پاره کرد و چندتا زور زدم دیدم دکتر داد زد خانم انیرنیا بیا بشین رو شکمش داره لیز میخوره بچه گفت شیدا زور محکم بزن یه دونه زدم به دنیا اومد
خلاصه درد زایمان خوب بود ولی درد بخیه صد برابر زایمانم بود
دیگه دکتر گفت یه کیست دهانه رحمته ۵تومان دیگه باید بدی قیچی کنم گفتم چشم خودش بخیه ها زد و ترمیم کردو ولی خیلی طول کشید خیلی خونریزی داشتم گفتم دکتر آمپول بزن برام رحمم جمع بشه ماما صدا زد سه تا آمپول برام زد و مسکن زدو دو تا شیافت من خداروشکر درد بخیه ندارم تو بیمارستان راحت سر پا بودم درد نداشتم هر ۸ساعت دیکلوفناک میزاشتم و هموروئید
بیزاکودیل هم گذاشتم راحت رفتم دسشویی
من الان درد مقعدم کمه ولی لگن درد دارم استخون واژن درد میکنه وگرنه درد بخیه ندارم چون بهش میرسم
مامان ماهلین✨️❤️ مامان ماهلین✨️❤️ ۳ ماهگی
خب خانما تجربه زایمان طبیعیم رو میگم...
پریشب درد داشتم ۸ ۹ دقیقه یکبار می اومد ول میکرد ولی زیاد نبود گفتم حتما کاذبه دیگه صبحش خوب شدم عصری بازهم درد داشتم دیگه دیروز رفتم پیش دکترم معاینه کرد گفت ۳ سانتی برو بیمارستان منم باور نمیکردم ساعت ۲ شب رفتم بیمارستات دو تا ماما گفتن دوسانت هم ب زوری😂😂دیگه رفتم خونه بخاطر معاینه تا خود صبح ۵ ۴ دقیقه یکبار درد داشتم و اصلا نخابیدم صبح امروز ساعت ۱۱ رفتم دردام شدید بود ولی بازهم ۲ سانت دیگه ماما دزدکی کیسه ابمو پاره کرد گفت پیش همکاران بگو خودش پاره شده بستری شدم از ساعت ۱۲ تا ۳.۵ ب زور شدم ۴ سانت دردام ی هویی می اومد شدید بود ولی چون میرفت و ول میکرد قابل تحمل بود زیاد زور نداشتم پیاده روی کنم ولی مدام رو پا بودم و خم میشدم لگنمو چرخش میدادم بعد نیم ساعت یه هویی گفتن فول شدی زور بزن و این مرحله برا من سخت بود یک ساعت تمام زور زدم گل ب روتون ۳ بار مدفوع کردم سر بچه کاملا مشخص بود ولی نمی اومد پایین بچه م دیگه دور از جونش داشت خفه میشد هی میخاستن بخیه نخورم ولی دیگه برش زدن و بچه اومد حالا من خندیدم گفتم آخیش تموم شد ولی جفت مونده بود پاکسازی رحمممم و کلا درد داشت بعدش هم مرحله زور زدن یکم درد داره واقعا ولی خب مجبوریم تحمل کنیم....
پارت بعدی بقیه شو میرارم
مامان 💙هدیه خدا💙 مامان 💙هدیه خدا💙 هفته سی‌ونهم بارداری
تجربه زایمانم این بود ک رو شنبه ساعت ۱۱ اینا شکمم سفت میشد درد میکرد ول میکرد رفتم حموم بیرون اومدنی بدتر شدم بعد فک نمیکردم بخام زایمان کنم تا ساعت ۶ عصری هی دردا میومد و میرفت رفتم دسشویی ترشحی ک داشتم رگ خونی توش بود دیگ ترسیدم رفتم وسایلامو جمع کردم رفتم بیمارستان ببیم چی میگن ترسم داشتم رفتم بیمارستان معاینه کرد گف ۶ ۷ سانت بازی باید بستری بشی باتوکل بخدا ترسو گذاشتم کنار رفتم بستری شدم و ساعت ۷ ربع بود هی دردام بیشتر می‌شد معاینه میکردن میگفتن نزار زور زدنات حروم بشه تا میتونی زور بزن موهای بچت معلومه منم زور و اینکه شده بودم خیس عرق درد شدید احساس می‌کردم پی پی دارم شد ساعت ۸ ربع دیگ هی دکترم میگف همکاری کن فقط زور بزن دیگ شد ساعت ۸ ونیم و خدا هدیش رو ب ما داد آقاپسر بخیه نکردن گفتن لازم نیس اومدم ریکاوری خون ریزیم زیاد بود گفتن باید بخیه بخوری ساعت ۱۰ بود یه نیم ساعتی شد بخیه تموم شد اومدم بخش دیگ دوشب موندم امروز عصری مرخص شدم خداروشکر واسه بچمون دیگ تو ۳۸ هفته هم بودم
مامان آیلین و دلوین مامان آیلین و دلوین ۱ ماهگی
پارت ۶
بچه اولم همینحوری بود سرش یکم بزرگ بود پاره شدم تا اومد یکی اومد رو لبه تخت دوپا و با دستش فشار میداد رو شکمم خودمم زور ک میزدم نفسم نمیومدم گفتم نفسم نمیاد ول کرد دوباره معایته کرد گفت ن هنوز ۱۰ نشده من هیی زور میزدم اونم فشار میداد رو شکمم دیگه سر یچه دیدن گفتن زور بزن پاهام گرفتم تا تونستم زور زدم ساعت ۶ چهل پنج دقیقه بود ک ب دنیا اومد از داخل بخیه نخوردم ولی بیرون چهار پنج تا خوردم موقع بخیه بهشون گفتم سر کننده بزنین گفتن ن چون بیرونی سر نمیشه اون بخیع میکرد من درد میکشیدم هیی معذرت خواهیی میکرد دخترم اوردن گذاشتن رو شکمم هیی پرسنل نازش میکردن اون ماما همراهی ک میگفت میام مامات میشم اومد بالا سرم گفت زایمان کردی گفتم اره دیگه نمیخوامت 😂
ساعت ۷ بود ک دیگه بردنم ت ی اتاق دیگه و مامان و مادر شوهرم اومدن پیشم ساعت ۱۰ نیم بردنم بخش

اینم از تجربه زایمان دوم ولی زایمان دوم ک همه میگفتن راحت تره واقعا راحت تر بود من وایه بچه اولم خیلی بخیع خوردم و خیلی اذیت شدم