۳ پاسخ

مبارکه 🌹🌹🌺
به سلامتی باشین
منم بچه ی دومم زایمان طبیعی داشتم
همینطورعالی وخوب بود
به امیدخداسومی هم خوب پیش بره❤️

ببخشید دکترت کی بود ک نیومد

بیمارستانت خصوصی یود چرا دکتر نیومد بس

سوال های مرتبط

مامان کایرا مامان کایرا روزهای ابتدایی تولد
مامان 🩷معجزه🩷 مامان 🩷معجزه🩷 ۳ ماهگی
#زایمان_طبیعی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۴
خلاصه رفتیم که بریم رو تخت زایمان و من که دراز کشیدم دکتر بخش هم اومد و بهم گفتن که هر وقت حس زور داشتم زور بدم و تنفس هم انجام بدم
و من بعد از سه تا زور محکم دیگه داشتم میمردم که برش پرینه انجام دادن برام و بعد برش هم یدونه زور محکم دادم و دخترم بدنیا اومد و گذاشتنش رو شکمم همینکه بچه در اومد کل دردای من رفت و دیگه هیچ دردی نداشتم بعد از اونم جفت رو در آوردن که اونم اصلا درد نداشت بعد از بریدن بندناف دخترمو گذاشتن رو سینه ام همون لحظه شروع کرد شیر خوردن بعد اونم بردن لباساشو بپوشون و بخیه منم شروع شد کل پروسه بخیه هم نیم ساعت اینا کشید زیاد هم درد نداشت یه سوزش ریزی داشت کل زایمان من چهارساعت طول کشید ساعت ده صبح آمپول تزریق شد ساعت یک و نیم رفتم رو تخت زایمان و ساعت دو ظهر دخترم بدنیا اومد و زندگی من سرشار از عشق شد اون لحظه که آدم بچه اشو میبینه کل درداش یادش میره
اگه بخوام از زایمان طبیعی بگم من خیلی راضی ام که رفتم طبیعی و همون روز یه ساعت بعد زایمان من سرپا بودم و چون موقعیت زندگیم یجوری شد مجبور شدم خودم پاشم کارامو انجام بدم برام خیلی خوب شد اینم از تجربه من🥲❤️
مامان آیلین کوچولو🎀 مامان آیلین کوچولو🎀 ۲ ماهگی
همون موقع ماما همراهمم اومد انگار به جون به جونام اضافه شد خانم حاجی زاده از مرکز مادرانه دیگه اومد کمکم گفت بیا ورزش گفتم اصلا نمیتونم گاز و دادن دستم که نفس بکشم ولی انگار هیچ تاثیری نداشت فقط یه ذره بعد به ربع بیست دقیقه خیلی کم درد و کم کرد ولی بلافاصله برمیگشت فقط حالت گیجی و بی حالی میداد تو حال خودم نبودم انقد درد داشتم زمین و زمان و چنگ میزدم دیگه گفتن وقتشه هرموقع درد داشتی زور بزن من با هر درد تا جایی که میشد زور میزدم ولی انقد فشار رو پایین تنم بود حس میکردم الان میخواد پاره بشه زور زدنا همینجور ادامه داشت تا دیدم اومد بی حس کنه برش بزنه آمپول زدن موقع برش قشنگ فهمیدن با قیچی برید ولی درد نداشت و بازم زور میزدم تا اینکه دیدم خیلی فشار میاد یه دفعه دیدم کله بچه تو دست ماماعه یه زور دیگه زدم و بدنش اومد، گذاشتن رو سینم اصلا تو حال خودم نبودم نمی‌دونستم چیکار کنم باورم نمیشد من یه بچه به دنیا آوردم😭بعد بچه رو بردن اونور و گفت یکم دیگه زور بزن جفتت بیاد اونم اومد و تموم شد و نوبت رسید به فشار شکم خیلی درد داشت مردم و زنده شدم🥲بعد بخیه زد که اونم خیلی درد داشت بعضی جاها که بی حس نمیشد قشنگ جیغ میزدم و خوب همش تموم شد و از دردا خلاص شدم یک دفعه و حس کردم بدنم یکم جون گرفته بعد دیگه کارا تموم شد وبچه رو شیر دادم و پاشدم خودمو شستم و لباسارو عوض کردم که بریم بخش...
مامان پناه🍒🪽🩷 مامان پناه🍒🪽🩷 ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی✨️🩷
▪︎|پارت سه|▪︎
مامای زایشگاه معاینه کردو با پرستارا رفت ماما همراه دیگه موقعی اومده بود ک من باید زور میزدم بچه بیاد
پاهامو به داخل فشار میدادک من راحت زور بزنم
چنتا زور خوب زدم
بعد مامای زایشگاه اومد و دیگه بقیه زور زدنم اون بود دیگه گف یه زور دیگه بزن سرشو دارم میبینم تا زور زدم بعدش با یه چیزی برش زدن واژنمو یکم درد داشت😮‍💨با دوتا زور دیگه پناه قشنگم دنیا اومد گذاشتنش رو شکمم یهو هیچ دردی نداشتم انقد راحت شدمممم
از ذوق گریه میکردم همشون داشتن نگاه میکردن بهم اوناهم گریشون گرفته بود 🫂🥹🩷
بعدشم که بخیه زد اونا یکم درد داشت بی حسی هم زد اما درد داشت تحمل نداشتم دیگه منکه ساعت ۷ و نیم زایمان کردم تا ۸ همه تو اتاق بودن و بخیه میزد دکتر بعدشم رفتو تا ساعت ۱۰ تو همون اتاق نگه‌ام داشتن بعدش دیگه روز بعد ساعت ۱۱ مرخص شدم دخترمم خداروشکر مشکلی نداشت اینم تجربه من ،منکه خیلی میترسیدم فقط ۴ ساعت زایمانم طول کشید انشالله برای همه همین قدر راحت باشه
دیگه همین دیگه 🙂
مامان فندوق مامان فندوق ۲ ماهگی
پارت 2
رفتم لباس بیمارستان پوشیدم رفتم داخل تا رفتم یه خانم همش جیغ میکشید و بعد 10 دقیقه زایمان کرد من ساعت 3 صبح بستری شدم دیگه دردام زیاد بود ماما همراه گرفتم که خیلی کمکم کرد خیلی من گفتم نمی‌گیرم ولی خیلی از اینکه گرفتم راضیم ماساژ میداد رفتم سرویس بهداشتی با آب داغ دردام کنترل میکردم ورزش با توپ اینا خیلی ماما مهربون خوبی بود ساعت 6 پنج سانت شدم دیگه بهم آمپول زدن که دهانه رحمم نرم بشه هعی از خستگی خوابم می‌برد باز دردام بیدار میشدم ساعت 7نیم شدم 8 ساعت و یه ربع بعدش شدم 10 ساعت گفت. سری برو اتاق زایمان که دیگه اخراش رفتم و با زور های زیاد ساعت 10 دقیقه ب 8 نی نی من بدنیا اومد وای چقدر خوب بود دردام تموم شد بچم روی شکمم بود یعنی خیلی حس خوبی بود برای همتون دعا کردم که ب موقع زایمان کنید و سالم بچه هاتون بغل بگیرید
دیگه بعد از 2 ساعت منو بردن بخش و همراهیم اومد پیشم
بیمارستانم امام حسین بود و من راضی بودم خیلی همشون مهربون بودن و رسیدگی داشتن الانم نی نی لالا کرده
امیدوارم همتون بسلامتی بچه هاتون بغل بگیرید
مامان کنجد مامان کنجد روزهای ابتدایی تولد
.تجربه زایمان طبیعی پارت 3
دیگه جیغم میزدم و گفتن باید تو اون اوج درد تو حالت دستشویی زور میزدم وای زور زدن تو اون حالت اونم با انقباض 9 فینگر فراتر از تحمل آدم بود بعد 10دقیق گفتن بازم بخواب ببینیم سرش اومده یا نه که اصلا نیومد بود. به من گفتن برو حالت سجده و کمرتو تکون بده شاید اینجوری اومد اونم شاید 20دقیقه طول کشید و تقریبا 50دقیقه من تو این حالت بودم که گفتن تو دردا زور بزن قبل اون اجازه زور زدن نداشتم یه 5 دقیقه زور زدم سرش اومد تو کانال زایمان و انگاری دنیا رو بهم دادن انقباض ها واقعا دردش خیلی بیشتر از خوده زایمانه زایمان و خروج بچه حس سوزش و فشار داره و خیلی بهتر از انقباض هاست . بعد چند دقیقه زور سرش تقریبا اومد که با برش پرینه بچه به دنیا اومد و ساعت ودوازده بیست دقیقه به دنیا اومد . من ماساژ شکمی هم داشتم چون زیاد لخته خون تو رحمم بود که اونم مقداری اذییت کننده بود بخیه ام زیاد نبود ولی به دلیل اینکه من تا روز خود زایمان استفراغ داشتم و بدنم ضعیف بود و بدنم پروتئین کم داشت به جای 10دقیقه بخیه زدم یا ساعت یا شاید بیشتر شد هی بخیه میزد و سوزن هی خراب میشد .و من از اون روز از شدت درد بدون بالشت اصلا نمیتونم بشینم و بالشت دوناتی خریدم و رون و پاهامم چون چون یه ساعت برای بخیه و مابقی برای زایمان رو به بالا رو تخت بود از اون موقع عین ورزش کارا که میگیره عضله شون منم گرفته من تجربه دوم زایمانم بود ولی زایمان اولم خیلی راحت تر از الان بود .پس حتی تو یک نفر زایمان با دیگری متفاوته .
اگه سوال بود بعدا جواب میدم انشالله شما زایمان راحتی داشته باشید.
من از گاز هم استفاده کردم واقعا یا من دردهام زیاد بود یا اصلا تاثیرش رو متوجه نشدم .و بهم اجازه استفاده زیاد نمیدادن.
مامان توت فرنگی مامان توت فرنگی ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی با اپیدورال ( پارت ۳ )
درد نداشتم فقط حس اینکه یه چیزی بخواد خارج شه و حالت تهوع هم دوباره برگشت ماماهمراه سریع منو خوابوند رو تخت گفت شاید فول شدی اومدن معاینه کردم ۹ سانت شده بودم ماما ها همه تعجب بودن میگفتن کار ماماهمراهت خیلی خوبه انقدر پیشرفتت خوب بوده ماما همراهمم میگفت چون خودم همکاری کردم زود پیشرفت کردم
دکترمم همون موقع رسید و قسمت سختش یعنی زور زدنه شروع شد🫠
اونجا دردم یکم شروع شد ولی خیلیی خفیف حتی کمتر از درد پریود فقط قسمت سختش این بود که با تمام توانم زور میزدم میگفتن بیشتر باید زور بزنی بعد برا زور بعدی انرژیم کمتر شده بود همش نگران بودم نکنه بچه گیر کنه یا خفه شه و ... بیشتر بار روانی داشت برام وگرنه درد اصلا
بعد برام بی حسی زدن و برش دادن که بازم اصلا درد نداشت اینم بگم چون اپیدورال زده بودم درد معاینه و امپول بی حسی رو هم اصلا حس نکردم یکم حالت بی حسی داشتم
بعد دیگه با ۱۰ دقیقه زور زدن دخترم ساعت ۱۰ با وزن ۲۸۴۰ به دنیا اومد بخیه هم خداروشکر زیاد نخوردم ۳ تا بخیه خارجی داخلی رو نمیدونم ولی دکتر گفت زیاد نبود دکترم از زایمانم خیلی راضی بود میگفت همونطور که گفتم زایمانت خیلی خوب بود شیک و مجلسی زایمان کردی😄 کلا روند زایمانم ۳ ساعت و نیم طول کشید تا بخیه هامو زدن دخترمو هم تمیز کردن و گذاشتنش رو سینم و رومونو پوشوندن گفتن یک ساعت همینجوری بمونه گفتن یه همراه اگه میخوای بگو بیاد پیشت که گفتم همسرم اومد تا دو ساعتی که اتاق زایمان بودم همسرم کنارم بود بعدش که بردنم بخش چون اتاق عمومی بود دیگه نزاشتن همسرم بیاد مامانم اومد
مامان فسقلی🐰 مامان فسقلی🐰 ۵ ماهگی
پارت ۳ از تجربه زایمان طبیعی بیمارستان تخت جمشید
به واژنم آمپول زدن و بعدش بین واژن تا مقعد منو برش زدن من اصلا این برش رو احساس نکردم وقتی دکتر و پرستار ها شگم‌منو فشار میدادن خیلی درد زیادی بود وقتی دیدن من همکاری نمیکنم و زور نمیزنم ۲ نفر با دست هاشون خیلی محکم شکم منو فشار میدادن دیگه زورشون نرسید و دکتر بی هوشی که مرد بود اومد و با همکاری یکی از ماماها چند بار خیلی خیلی محکم شکم منو فشار دادن و نی نی کوچولو به دنیا اومد وقتی بچم به دنیا اومد و ساعت ۲۳:۱۵ دقیقه یود که زایمان کردم دیگه هیچ دردی نداشتم کلا درد هام رفته بود حتی وقتی دکترم داشت بخیه میزد نگاه میکردم اما بی حس بودم و اصلا احساس نمیکردم بعد از اینکه بخیه زدن تموم شد نی نی کوچولومو دادن بغلم تا بهش شیر بدم و بعدش بهم شام دادن آبمیوه دادن که بخورم خوردم بعد که منو بلند کردن لباسمو عوض کنم یه سرگیجه خیلی بدی داشتم که اصلا رو پاهام‌نمیتونستم وایسم دوباره بهم آبمیوه دادن و منو با ویلچر بردن بخش