۵ پاسخ

نه بابا

یخ میزاشتی ن هیچی نمیشه

نه عزیزم چیزی نیس

نه طوریش نیست پسر من خیلی سرش ضربه میخوره کبود میشه

نه بابا چیزی نمیشه

سوال های مرتبط

مامان رستاوماهلین مامان رستاوماهلین ۱۷ ماهگی
مامان سید ساوان حسینی مامان سید ساوان حسینی ۱ سالگی
مامان رستاوماهلین مامان رستاوماهلین ۱۷ ماهگی
امشب ک رستا رو گذاشته بودم توی تاب تا بخوابه یهو یه حس غریبی یه دلتنگی یه بغض یه آه یه تاسف و غمگین بودن اومد سراغم
همینجورک داشتم رستا رو‌تاب میدادم یهو چشمام خورد ب کاشی آشپزخونه همونجا زوم کردم روی گل‌های سرامیکاش ...
پیش خودم گفتم واقعا دنیا عجیب کوچیکی هست ...یه روز دلتنگ همین روزا میشم حتی اگه بد گذشته باشه
دلتنگ همین خونه نقلی
دلتنگ دستای کوچولوی رستا و‌ماهلین
دلتنگ بغل گرفتنشون
دلتنگ شیردادن بهشون
دلتنگ نوازش کردن و در آغوش کشیدنشون
دلتنگ لبخنداشون گریهاشون غر زدناشون لجبازیاشون شیطونیاشون
اخ ک چقدر دلتنگ بچگیای رستا شدم
چقدر زود گذشت ..چقدر انتظار کشیدم خدا بهم بچه بده و چقدر انتظار و سختی کشیدم تا رستا ب دنیا اومد ..هنوز نگذشته خدا یه فرشته دیگشو بهم هدیه داد ... فکرشو ک میکنم حسرت میخورم ک چرا رستارو الکی دعوا کردم یا سرش داد زدم وقتی می‌دونم ک بزرگ بشن دیگه نمیتونم مثل بچگیاشون تو آغوشم بگیرم
یا براشون لالایی بخونم