خانما پسرم نزدیک سه سالشه اطرافش اصلا بچه نیست، شوهرم یه برادر داره که شهر دیگه س خودمم یه داداش دارمه بچه نداره، پدرشوهر مادرشوهرم هم سنشون بالاس ولی مامان خودم زیاد با پسرم بازی میکنه بابام هم گه گاهی بیرون میبردش ولی شوهرم هرروز بدون یه روز تعطیلی صبح تا 7شب کاره وقتی هم میاد خونه یا خستس یا پای گوشیه، منم هفته ای یکبار میبرم شهربازی یه مدتم کلاس مادر و کودک می‌بردم خوب بود خیلی با بچه ها بازی نمی‌کرد ولی فرار هم نمی‌کرد ارتباطش با بزرگترها به خصوص خانمها بهتر بود
حالا مدتیه پسرم وقتی میبرم شهربازی از بچه ها فرار میکنه ببینه پشت سرش روی سرسره کسی هست فقط جیغ میزنه و می‌ترسه و بشدت وابسته تر از قبل به من شده نهایت گاهی مامانم
له باباش میگه سمتم نیا، نمیذاره کسی بهش دست بزنه
البته از وقتی بدنیا اومده صد در صد کاراش خواب و غذا و شیر و پوشک و... با خودم بوده و تمام روز با منه و حس میکنم این واقعا بده
حرف زدنش خوبه راحت با بقیه حرف میزنه میره مغازه خودش کارت میده رمز میگه انتخاب میکنه ولی میگم فقط با بزرگترها
حس میکنم بچگیش داره حیف میشه و بازیش و کارهاش و رفتارش از الان بزرگونه شده
مثل بقیه بچه ها اهل بازی با وسایل بازی یا اسباب بازی ها نیست
چیکنم؟ راهی غیر از بردن به شهربازی و پارک و کلاس که بین بقیه بچه ها باشه بلد نیستم

۵ پاسخ

چقد پسر منه
تازه پسر من فقط کلمه میگه ولی اصلا علاقه ای ب بچه ها نداره دقیقا همین شرایط تورو دارم باید انقد با یه بچه ی ثابت رفت و امد کنن تا مثل بزرگترا ب بچه ها هم عادت کنن

پسر منم تو پارک با هیچکس ارتباط نمیگیره از بچه ها قراری میره طرف پسرای ۱۷تا ۱۸سال با اونا دوست میشه 😑

شاید مهد کودک براش خوب باشه من دخترمو دارم میبرم چون هیچ بچه ای نیست که بخواد بازی کنه ومثل کوچولوی شما با بزرگترا راحت تره انگار

دخترمنم یه مدت اینجوری شده بود پارک ک مبرفتیم جیغ میزد پشت من کسی نیاد کسی بهم نزدیک نشه،ولی من هرروز میبردمش پارک بعضی روزا میشد فقط وایمیستاد نگاه میکرد ولی کم کم بهتر شد ولی همچنان با بچه هایی که بزرگتر از خودشن راحت تر بازی میکنه تا کوچیک ترا

سنشونه طبیعیه

سوال های مرتبط

مامان یزدان مامان یزدان ۲ سالگی
سلام مامان ها عزیز پسر من تقریبا ۳ سالشه و من بهش یی بازی رو یادش میدم ک با خودش بازی کنه ولی متاسفانه اصلا نمیتونه با خودش مشغول باشه همش دنبال من و حتی میبرمش پارک با اینکه بلد دوچرخه سواری اصلا نمیخاد برونه میخاد من کلا کنترش باشم و کل توجم ب اون باشه همین ک توجهمو میکشم بازی نمیکنه تو خونه هم من اشپزی میکنم یا گریه میکنه یا وسایل اشپزخونه رو خراب میکنه از لجش منم اعصبی میشم تو بیرونم یکی رو میبنه دیگه فکرش کاملا میره سمت اون و بعضی وقتا وقتی یی نفر ک زیاد ندیده یکم باهاش حرف میزنه اگ بره یا کلی گریه میکنه پش سرش ک منم میرم و یا میره و باهم دعوا میکنیم وقتی جایی میرین میخاد لباس بپوش کلی اذیت میکنه من و بعد پوشیدن هم کلا نمیخاد بیاد وقتی هم بهش توجه نمیشه کلا لج میکنه یا میپره سر و صورتمون یا کارهای ک گفتیم نکن میکنه یا میزنه میشکنه هرکاری میخام بکنم خستم میکنه و یا پشیمونم میکنه ۳ سالشه هنوز یبار م ارایشگاه نرفته چون میگه از موزر میترسم حموم رفتنی جیغ داد نمیزاره اصل بدنشو بشورم اصلا متوجه نیست ک وقتی میره بیرون وسط خیابون نره کاراش دیونم کرده منم خیلی خسته میشم و سرش عصبی میشم وپدرش میگم ک بریم روانشناس من برم یا بچه میگه ن و ناراحت و نگران خاطرات ک باهاش میسازم هستم لطفا اگ کسی اگاهی داره راهنمایی داره ب خاطر بچم ک روحیش خراب نشه راهنمایم کنه ممنونم