۱۴ پاسخ

خوبی ک از حد بگذرد نادان خیال بد کند
حالا دانا هم خیال بد می‌کنه چه برسه نادان. رفت آمد تو کمتر کن کمتر کار کن کارگر ک نگرفته گلم برای خودت ارزش فائل شو با خودت مثل یک ملکه رفتار کن

من مادر شوهرم یبار مریض یودم اومد خونمون خیلی حالم بد بود تازه عروسی گرفته بودیم برگشت ب شوهرم گفت وایی ویار داره حاملس گفت نه بابا حامله چیه بعد رفت ب شوهرم گفتم این فردا میره همه جا میگه من حاملم زنو بزن الان جمعش کن

دیسب ب شوهرم گفتم گفت بهش رو نده زنه فک کرده من سر گنجم من خودم هزار تا بدبختی دارم تو یه هفته نشده اومدی میگی 2 تومت بده نه تو منو میسناسی نه من تورو 😐😐پرو پرو من هرگز روم نمیشه از کسی پول بگیرم

من شوهرم شغلش ازاده مکانیک ماشینه جلو بندی هیدرولیک کاره این از روزی فهمیده فک کرده چه خبره

اندازه‌ای داره وقتی که از حدش بگذره اونم فکر می‌کنه که تو وظیفه نه عزیزم تو روزی یه بار برو بعد دیگه کم کمش کن اصلاً نرو هفته دو سه بار برو سر بزن تو وظیفت نیست اگه اخم کرد تو هم اخم کن

دیروز دید گفتم ندارم گفت شماره کارت بده سر ماه اون 1 تومنو برات بزنم

جالب اینجاس روز اول گفتم موبایل داری بده شمارتو پول زدم بهت زنگ بزنم گفت ندارم بعدش دیروز دیدم یه مدل سونی قدیمی لمسیا بود سری z دیدم اون تو کیفش زنگ خوزد یه نوکیام داشت

درو وا کردم گفت شوهرت خونس گفتم نه داشتم خونه تمیز میکردم اومد نشست یهو گفت داری 2 تومن بهم بدی منو میبینی هنگ کردم تو دلم گفتم وای این چطور روش میشه بگه بعدش گفتم ندارم و خدایی هم ته حسابم 2 تومن بود گفت ااااا نداری 500 تومن کارم راه میوفته 500 تومن از اکرم خانم گرفتم طبقه بالایی 1 تومن پسرم داده توام 500 بدی 2 تومت بشه میخام قسط یخچالمو بدم سر ماه بهت میدم

گفت من دستم مشکل پیدا کرده داری 1 تومن بهن بدی من داشتم اما گفتم حسابم خالیه بذار شب پول بیاد برات میزنم سب شوهرم اومد بهش گفتم گفت بزن براش سریعم کارتشو در اورد ک شماره کارتو نوشتم خلاصه تا شد دیروز بعد یه هفته دوباره دیدم در میزنن

زنه اومد در زد پسرش مدیر ساختمونه قشنگ معلومه دوایی هست رفتم باز کردم سلام علیک اومد تو اینم بگم تازه 3 ماه نشده اومدم اینجا

از اول نباید زیر بار میرفتی چرا قبول کردی

کاش همون اول جدا بود خونت ...حالا هم اهمیت نده کمتر برو مگه مجبوری بنظرم خودت بزن مریضی دو سه روز یا بگو دکتر گفتم دور از جونت دیسک کمر داری خلاصه ی کاری بکن ک دیگه ازت توقع نداشته باشه ...وقتی زیاد رو بدی ب کسی همینه ازت سو استفاده میکنه؟بعد این دختر یا جاری دیگه نداری ؟

واقعا چرا این همه رفتی نهار درست کردی و تمیز کاری کردی که اینقدر برو بشه برات !
دیگه یواش یواش روزی یکبار برو بعد دوسه روزی یکبار برو بعد دیگه هفته ای کن رفت و آمدت رو یعنی وی این همه رفتار زشت ...


عزیزم خیلی رو دادی بهشون یهو هم نمیتونی درستش کنی باید آروم آروم اشتباهات رو جبران کنی

من ۱۹سالمه و سه ساله با مادرشوهرم تو یه حیاط زندگی میکنیم
بچع ندارم
هر روز صبح پا میشم میرم خونشو تمیز میکنم نهار میپزم میخوریم میام خونم بعد بازم عصر میرم شام میپزیم ظرفا میشوریم میام خونم
یعنی ساده بگم ما مستقل نشدییم در واقع خیلی تلاش کردم ولی پدر شوهرم قبول نکرد
بعد من همیشه کارای خودمو میزاشتم میموند اخر شب تمیز کنم
میرفتم بجاس خونه اونو تمیز میکردم
ولی من تا میخوام برم خونه مامانم یا برم بیرون یا مثلا یه چیزی بخرم
با قیافه میگیره
من ناراجت میشم میگم اینقد ارزش میزارم چرا باید از اینکه میرم خونع پدرم ناراحت میشه
مثلا دیروز رفته بودیم خونع دایی شوهرم قابلمه پارتی داشتن
بعد من اونجا سرم درد گرفت چون میگرن داشتم نتونستم زیاد بمونم واسه همین برگشتم خونه
از وقتی از اونجا اومده هعی قیافه میگیره حرف میزنم سرد با یه کلمه جواب میده
اومده میگه چرا تو زود اومدی همع میگن چه عجب هنگامه نموند با تو بره تنها رفت خونه بمونه

من میدونم این از خودش میگه اونا هیچی نگقتن


یا مثلا اون روز صبح رفتیم با شوهرم صبونه خوردیم ظرفارو شستم جارو کشیدم بعد شوهرم گف نهار بریم خونع مامانت اینا
گفتم باشه
به مادرشوهرم گفتم ما میریم خونع مامانم نهار اونجاییم خواستی برا خودت بزار
عصر که برگشتیم دیدم بازم قیافه میگیره ولی جالبش اینجاس صبح که خبر نداشت قراره بریم موقع صبونه میگف میخندید
بخدا دیگه اعصابم نمیکشه
به شوهرمم هرچی میگم رفتارای مادرشو میگم باز هیچی نمیگع 😞😞😞😞
اخه الان کی با مادرشوهر زندگی میکنه من میکنم
هعی میره میاد میگع بچع دار نمیشی فلانی بچع داره بهمانی بچه داره
جهازت کم بود فلانی تو جهازش فلان چیز خریده
😞😞😞

سوال های مرتبط