۱۰ پاسخ

دقیقا منم همینطور حس میکنم از همه چی عقب موندم😬

من کلا جدا از اهورا ومشکلاتش
جدیدا اصلا توی جمع نه به حرفها توجه میکنم نه رفتارا نه لباسا انگار فقط جسمم اونجاس

اتفاقا به من خوش میگذره چون پسرم کلی سرگرم بازی میشه و خونه جدید دوست داره

من که نه مهمونی میرم نه مسافرت چون کوفتم میشه بهم خوش نمی‌گذره

دقیقاً منم همینطور فقط جاهایی میرم که نزدیک باشن بهم خودشونم همراهیم می‌کنن
ولی بازم اذیت میشم و برمی‌گردم خونه انگار منو با بیل زدن

من اون استارت اولش برام سخته بعدش چرا خوش نگذره وقتی مامانمو شوهرمو بابام باشم که بیشترم‌خوش میگذره

من از نظر حس و حال مهمونی بهم نمیچسبه. با دخترم اوکی ایم. اما هیچی برام انگار طعم نداره. نه مهمونی، نه سفر، ....

تنها نیستی

دقیقا منم همینم

دقیقا. ترجیح میدم بمونم خونه 😕

سوال های مرتبط

مامان جوجه طلا مامان جوجه طلا ۱ سالگی
چون این روزا دارم زیاد تاپیک میبینم که مامانا سوال میکنن چطور بچه رو از شیر بگیریم یا شما چطور گرفتین گفتم تجربه خودمو براتون بزارم
اول اینو بگم که من فقط حدود ۲۵ روز شیر خودمو دادم و بعدش شیرخشک دادم پس تجربه‌ای که میزارم درباره شیشه و شیرخشک
دوم اینکه من دور و برم خیلی بچه بوده و همیشه حواسم به بچه‌ها و چالشایی که مامانا داشتن بوده و برای خودم الگو برداری کرده بودم که حواسم باشه
مثلا دیدم که بچه رو از شیر گرفتن ولی بچه مثلا ۵-۶ سالشه هنوز داره از شیشه آب میخوره یا شیر شب از شیشه می‌خوره😑
سر همینا من بشدت حواسم بود که دخترمو اصلا به شیشه یا پستونک وابسته نکنم
برای همین هرموقع تا شیر میدادم فوری شیشه رو از دم دستش برمی‌داشتم، یا هیچوقت آب و اینا توی شیشه بهش ندادم و از لیوان و نی استفاده کردم

۱۵ ماهگی چون دخترم دیگه ۱۶ تا دندون داشت و طبق چکاب یکسالگیش سطح آهن و کلسیمش بالا بود و غذا خوردنشم خوب بود تصمیم گرفتم هم از پستونک بگیرمش هم شیر
تجربه پستونک رو بعدا تو تاپیک جدا میزارم
ولی شیر رو چجوری قطع کردم...

تاپیک دیگه میزارم