۱۹ پاسخ

اصلا آدم بعد زایمان یه آدم دیگ میشا

من ک از روز دوم تا الان روری نبوده گریه نکنم،شانس من بچم الکی شیر خشکی شد،الانم دل درد و یبوست داره همش دکتر برو قطره و... صبح تا شبم جیغ جیغ گریه گریه

من انقدردرگیرسه تا بچه هستم که حتی وقت گریه ندارم.حالم از شیفت های شب شوهرم بهم میخوره واقعا دیگه دلم نمیخواد شب هاخونه بمونم.مامانم سرکارمیره دلم نمیادشبهابرم اونجا که بچه هام اذیتش کنن

منم بچمو نگامیکنم دلم پرمیشه گریه میکنم و دلم براش میسوزه که چطوری بزرگش کنم میتونم یانه .
فک میکردم خیلی باحوصله م برا بچه داری ولی اصلا اونطور نیستم حتی نمیتونم زیادی قوربون صدقه ش برم .
دلم‌تنگ شده برا وقتایرقبل بارداریرچقدر بی غصه بودم

عادی این حسا عزیزم منم بودم بعد یک ماهگیش خیلی بهتر شدم.

منم بهم میگن بالا چشمت ابروعه گریم میگیره☹ولی خب روز به روز بهتر میشی و هورمونات تنظیم میشه عزیزم

گلم خداروشکرکن ک بچه ات ب دنیااومده دوران بارداری دیگه تموم بابابخدادوران بارداری این همه استرس ک بچمون چیزیش نشه الان خداروشکرکن ک بچه ب دنیااومده وصحیح وسالمه.الان توگهواره هرپیامی روبازمیکنی اون میگه بچم کولیک داره اون یکی میگه بچم شیرنمیخوره یکی یبوست داره یکی اسهاله طبیعیه وشماتنهانییتی بایداین دوران بگذره شماهم قوی باش بچه ات مامان قوی میخواداین روزاهم میگذره وبعدش ب این روزامیخندی الان یکم خسته ایی ب مامانت بگوفعلاکمک حالت باشه تاشمایکم خستگیت دربره .آخ یه روزمیرسه عکسانی نی رونگاه میکنی دلت برانوزادیش تنگ میشه میگی بچه ام کی بزرگ شد

من ام خیلی گریه میکردم تو خلوت مخصوصا حموم اینا ک میرم😔ن بخاطر دلتنگی برای بارداری اتفاقا راحت شدم خوشحالم از اون بابت فقط ناراحتی ک دارم اول بخاطر زایمان بسیار سختی ک داشتم و بخیه هایی ک خوردم زیاد بود و بخیه هام عفونت کرد بخیه هام پرید و اشتباه بزرگی ک کردم رفتم موسوی دکتری ک داشتم ناشی بود خلاصه دلم ب حال خودم میسوزه شکمم ک میبینم ترک هایی ک افتاده رو میبینم حالم بد میشه 😔ولی باز خداروشکر بچم صحیح و سالم

منم اینطورم خیلی حس بدیه

منکه هنوز دنیا نیومده اشکم لب مشکمه بااینکه بچه دوممه ولی خیلی افسرده ام، از صب تا شب تنهایی با پسرم ک خیلی پرتحرکه وقت میگذرونم و همش میگم چی میشد این اواخر یکم بیشتر هوامو داشتن اطرافیان و حداقل پسرمو چندساعت نگه میداشتن، نمیتونم لبخند بزنم حتی حوصله حرف زدن ندارم 😞

من همش گریه میکزذم دیگه داشتم افسردگی میگرفتم خداروشکر با کمک همسرم حالم خیلی بهتر شد خیلی واقعا هر لحضه خداروشکر می‌کنم بخاطر وجودش چون هم تو بارداری هم بعد زایمان هم الان خیلی کمکم میکنه

نه عزیزم افسردگی نمیگیری کم کم عادت میکنی به گریه های بچه و یکم دلت قرص میشه اول بچه داری ادم خیلی دل نازک میشه دلت برا بچت میسوزه کم کم خوب میشی انتظار زیادی از خودت نداشته باش ک یهویی خوب بشی سر حال باشی به هر حال زایمان کردی درد داشتی سختی کشیدی فقط بدون ک همه همینجوری میشن ی وقتایی گریه هم خوبه

منم امروز مامانم نیامد دخترم حموم کنه اینقدر گریه کردم انگار خودم نیستم زود گریه میکنم

میرفت تو حموم گریه میکرد میگم ینی
همه همینجوری میشن بعد زایمان طبیعیه فقط باید تنها نباشی مادرت اینا کنارت باشن سعی کن غصه نخوری گریه نکنی ک بچت شیر میدی روش تاثیر میذاره

منم همین جور بودم هنوز بچمم تو ان ای سیو بود غصه اونم میخوردم قشنگ شب تا صبح گریه میکردم بچه رو هم که اوردیم خونه شیر نمیخورد سینمم نمی گرفت اینقدر گریه کردم

عزیزم اشکال نداره همه اینطوری هستن

من خاهرم اصن خود به خود اشکاش میریخت هر چی میگفتیم چی شده میگف نمدونم دلم گرفته اشکام میریزه

همه همنجورین خاهر نگران نباش حواستو پرت کن به چیزای خوب فکر کن

🙁🙁🙁🙁

سوال های مرتبط