امروز روز تو مخی داشتم من هرشب ساعت هشت و نیم تا نه و نیم پسرمو میبرم پارک پارک بغل خونمه امروز مثل همیشه رفتیم و پسرم رفت بالای سرسره یه دختری جیغ زد خاله اون سرسره جیشیه 🫣پسرمو دیدم که کل لباسش از پشت هیس شده بود کفششم جورابیه اونم خیس😭پسرمو بغل کردم بردم خونه سرتا پا دوتامونو عوض کردم دوباره برگشتم پارک سوار تابش کردم یه دختره دوباره جیغ زد خاله تابه جیشیه 🫣اما قبلش چک کرده بودم خشک بود 😭خلاصه اعصاب برام نموند پسرمو آوردم پایین و یه دختره گفت اون پسره جیش کرده منم رفتم سمت مادر بچه و حسابی قاطی کردم گفتم به خدا منم میتونم پسرمو آزاد بزارم اینجا مکان عمومیه اولش گفت کار پسر من نیست پسر من جیش و میگه بعد زیر بار رفت خلاصه گند زده شده تو تفریح یه ساعتمون توروخدا تا بچه هاتون آمادگی ندارن از پوشک نگیرین بعد یکسره بچرو دعوا می‌کرد گفتم اون عقلش نمی‌رسه تو مادرشی منم وسواس دارم الان خس میکنم کل زندگیم جیشیه😭

۹ پاسخ

واااای چقد بد چندشم شد نبرش توروخدا...بعدشوهرمن میگه بچه میبری پارک انقد وسواس به خرج نده انقد بچه نشور🤮🤮🤮نمیدونه پارکا چقد کثیفن...من خیلی کم میبرمش....بعضیا کلا بیشعورن یابچه مریضه میارنش یااینجوریه

عزیزم وقتی بچه رو از پوشک میگیرن تا یه مدت بچه گاهی بازم براش پیش میاد که نتونه خودشو کنترل کنه و یا به موقع به مادرش بگه که جیش داره. نمیگم کار اون خانم درست بوده ها بهرحال ایشون باید بیشتر حواسشو جمع میکرد اما در کل بچه هستن و این برای هر بچه ای امکان داره پیش بیاد

حتما بعد پارک حموم کن بچرو

بچه باخودت میرفیتن حموم ب جاییم دس نمیزدین همون دیق ک کلیدانداختی اومدی ت سریع میرفتی حموم

من ببرم پارک هانا رو بیشتر دوس داره تو پارک بدو و بازی کنه علاقه ای ب تاب و سرسرع نداره
تاب ک اصلا باز سرسره خوبه بزارمش سر میخوره نزارمم کار نداره
کلادفقط دوش داره ول کنی بدو برا خودش
تو فروشگاه هم ک میریم فقط میدوه و کار ب. بقیه چیزا نداره

از این جور مادرا واقعا متنفرم
بی لیاقتا

من هربار که بچمو میبرم پارک بلافاصله تا میایم خونه مستقیم میبرمش حموم دوش میگیره لباسشو عوض میکنم
چون واقعا تاب سرسره کثیفه

ما با همسایمون رفتیم پارک پسرش۴ سالشه
بالای سرسره جیش کرد تو خودش 😐😐😐
اون‌همه بچه هم تو اون جیش بدو بدو میکردن سوار سرسره میشدن !
حااالم بد شده بود

من ی روز گفتم بچمو‌بردم پارک بچه ها با کفش میان رو سر سره بچه مریض میشه اینا کوچکن حساسن ضعیفن حاضرم ببرم تو فضای آزاد طبیعت گل بازی کنه خاک بازی کنه ولی نرم همچین جایی ک بچم مریض بشه ی مادر تو گهواره انگار ب اون گفته بودم پاچکو گرفت بچه باید همه جا بره نمیشه ک همش خونه باشه نمیشه ک مردم بخاطر تو بچشونو نبرن خب تو نبر گفتم وا مگه ب تو گفتم تو ببر چکارت دارم خب بچه ای ک ۳ سال ب بالا متوجه است یا مادرش اونجاست چرا نباید بزنه تو دهن بچش بگه با کفش نرو بالا بقیه ام ادمن

سوال های مرتبط

مامان آریا مامان آریا ۱ سالگی
مامانا یه خواب دیدم فکرم مشغول کرده خواب دیدم دارم زایمان میکنم بچه تا به دنیا میاد پرستار و شوهرم بچه رو میبرند میگن حالش خوب نیست باید بره تو یه اتاق دیگه می‌شنوم که میگه معلوم نیست زنده میمونه یا نه خیلی ریزه کوچیک سزارین کردن منو بعد یکم بلند شدم رفتم شب بود شوهرم گفت نمی‌خواد بری ببینی گفتم نه می‌خوام ببینم بچه تا یه اتاق شبیه انباری تاریک و کثیف بود ولی خالی بچه رو زمین افتاد بود رو زمین رفتم برش داشتم چند لباس کهنه بود نه نوزادی رنگی بود انگار کهنه بود براش لباس کردم تنش کردم بعد دیدم تو همون اتاق یه بره هم هست اونم همین گفتن با خودم میگم خوب چرا با بچه من یه جا میگن وضعیت شون یکی بوده بعد یکم بچه رو بغل میکنم بهش میرسم جون میگیره انگار تپل تر میشه بعد میرم خونه خالم و عمه ام برام کاچی گذاشتن انگار یه مراسم خونه عموم اونجا میرم همه از من توقع پذیرایی دارند عروس عمو و زن عموم مادر عروس زن عموم همه میگن تو پاشو روبه راه کن
استرس گرفته منو چون همیشه مراسم هست خونه عموم برگزار میشه تو واقیعت نمی‌دونم خیلی ترسیدم