سلام خانوما شبتون بخیر
من دوباره اومدم با سوالای پرچالشم😕من یه خانوم فوق العاده حساسی هستم که این حساس بودنم خیلی ضربه میزنه برام چه تو رابطه با خانوادم چه همسرم و پسرکم مثلا سر چیزای بیخود بحث میکنم با همسرم و... مثلا امروز همسایمون که فامیل دوریم اومده بودن خونمون یه دختر ۵ ساله داره همش میخواست با پسرم بازی کنه پسرم وقتی مو میبینه میکشه فقط به خانومه میگفتم که نزار نزدیکش شه موهاشو میکشه اینا بعد صحبت میکردیم که پسرم موهاشو کشید و دستشم باز نمیکرد بعد مادرش سر پسرم داد زد که ول کن چون مهمون بود چیزی نگفتم شاید منم بودم همون واکنشو میدادم نمیدونم خودم به پسرم عصبانی شدم که مامان مگه نگفتم اینکارو نکن(داد نزدم فقط با لحن جدی گفتم که متوجه شه) پسرمم ول کرد حالا چندساعته ذهنم درگیره که چرا داد زد (اونم چون دخترش گریه کرد حق میدم بهش بازم میگم منم بودم شاید همون رفتاری داشتم)
نمیدونم چیکار کنم این حساس بودنم برطرف شه کلا نمیتونم بیخیال شم که اینم خیلی اذیتم میکنه در اکثر مواقع🥲🥲

۷ پاسخ

همونجور که شما بخاطر یه داد ناراحت شدی اونم به خاطر درد و آسیبی که بچه ش رسیده ناراحت شده

ای بابا منم اینطوریم خیلی آزار دهندس
مسئله هایی که برای همه تو همون لحظه تموم میشه روزا ماه ها و سالها ذهن من و درگیر میکنه و مدام با خودم حرف میزنم و تو ذهنم میگم ای کاش اینو نمیگفتم ای کاش اینطوری جواب میدادم ای کاش و ...
نمیدونم واقعا چیکار کنم همسرم هم سر این موضوع همیشه ناراحته و بحث داریم....

بچه ی اولته ؟

میدونی حساسیت شما رو میفهمم اون خانومم مثل شما روی بچه ش حساسه خلاصه دختر هم نسبت به پسر نازک نارنجی تره ایشون نباید سر پسرشما داد میزده شما هم حالا دیگه نباید ناراحت باشی چون یا باید بچه هاتون رو کنترل میکردین یا حالا ک نکردین خوب نیست از هم دلخوری داشته باشین یا شما خود خوری بکنی

اون نباید داد میزد اخه از یه بچه یساله چه توقع داشته مگه میدونه داره چیکار میکنه

من سر همین حساس بودن هر حرفی رو یه ماه بهش فکر میکنم و ذهنم درگیره حتی بارها شده سر چیزهای الکی گریه کردم همین باعث شده هزار تا درد جورباجور بگیرم واسه خودم متاسفم😭😭😭😭😭

امروز تو مغازه دخترم که چهار سالشه اومد یه لباس از رو رگال برداشت گفت مامان این چطوره . منم همونجا کنارش بودم. یهو فروشنده داد زد دست نزن بچه بزار سرجاش
آنقدر با فروشنده دعوا کردم ک چرا سر دخترم داد زده

سوال های مرتبط

مامان هنرمند🤗🤗 مامان هنرمند🤗🤗 ۱۴ ماهگی
سلام خیلیاتون میدونید که مااومدیم شاهین شهر و تصادف کردیم ماشین تاالان سرتعمیره سه چهارروز یا بیشتر درست میشه ما ب اجبار خونه خاله های شوهرم موندیم اونم ب اصرار خودشون.امشب خواستیم شام درست کنیم پسرم سوسیس ها رو برداشت چون خیلی گرسنش بود اینم بگم خاله شوهرم خیلی تنبله از وقتی که اومدم همش خودم اشپزی میکنم الانم ساعت ۱۱بود و بچه هام گشنه بودن.بعد پسرم سوسیس ها رو برداشت خاله رفت ازش بگیره پسرم گریه کرد بعد یه ظرف کوچیکی پیشش بود پرت کرد سمت خاله ولی دومتر باهاش فاصله داشت یه دفه دیدم خاله شوهرم حمله کرد سمت پسرم که پسرم بزنه اصلا شوکه شدیم هم خودم هم شوهرم.شانس همون لحظه هم مادرشوهرم داشت باشوهرم حرف میزد صداخواهرش که شنیدقطع کرد زنگ زد خواهرش بحث کرد باهاش.خیلی ناراحت شدم دید که من و شوهرم ناراحتیم گفت من مثل بچم میدونمش حالاکه ناراحتید معذرت میخوام منم گفتم حتی بچتم باشه رفتارت خوب نبود از شام هم یذره خوردم ناراحت نشه ب شوهرم گفتم دیگه اینجانمیمونم.فردابااتوبوس میرم خونه بابام.حالااگه شماباشید چکارمیکنید میمونیدماشین درست شه یافردابرمیگردین؟