۸ پاسخ

پیش اومده ولی وحشت نمیکنم یه لحظه بیدار میشم میبینم خوابه میخوابم‌

تاالان پیش نیومده

برا منم زیاد پیش اومده شبا خودم و همسرم میزنیم ب خاب ک پسرم بخابه خودمونم زودتر خابمون میبره

منم ۲ بار خیلی خسته بودم به دخترم گفتم بیا پیشم بخواب دیگه متوجه نشدم چجوری خوابم برد یهو خواب دیدم بیداره از خواب پریدم

سه چرخه اش چه خوبه چند خریدین؟؟

اره من بیشتر وقتا میبینم کنارم خوابه ولی یه لحظه یه استرسی میگیره ادم

من ی بار خوابم برده بود ۱ ساعت بعد بیدار شدم دیدم پسرم داره هنوز تو تاریکی بازی میکنه

ن من وحشت نمی‌گیرم

سوال های مرتبط

مامان هانا مامان هانا ۲ سالگی
تجربه از شیر گرفتن من :
فکر نکنم بچه ای وابسته تر از بچه من به شیر مادر بوده باشه
دختر من دو سال تمام شیر خودمو خورد صبح تا شب و شب تا صبح شیر منو میخورد واسه خوابیدن روزش واسه خوابیدن شبش واسه اروم شدنش همیشه و همه جا وسط غذا توی شلوغی توی خلوت وسط سفره توی مهمونی وسط مهمونی همیشه درخواست می می میکرد
طوری که از شیر گرفتنش شده بود کابوس هممون
ولی دلو زدم به دریا و دقیقا فردای تولد دو سالگیش شروع کردم از شیر گرفتن.
و راحت تر از چیزی که فکرشو میکردم گذشت. الان بعد از دو سال دارم لذت بچه داری رو میفهمم. اگه بچتون وابستس نترسید. پا روی احساستون بذارید و ببینید چطور بعدش به غذا میفته چطور بعدش راحت میخوابه راحت بازی میکنه. واقعا مادر تازه نفس میکشه. دو سه روز اول سخت بود ولی بعدش واقعا هر ثانیه به خودم میگم چرا زودتر از شیر نگرفتمش و به خودم و به بچم لطف نکردم
من از روز اول صبح که از خواب بیدار شد تلخک زدم روی سینم اومد سینمو دید که سیاه شده گفتم می می درد و از اون ثانیه دیگه حتی نزدیکمم نیومده حتی حاضر نشده که یکم بخوره ببینه تلخه یا نه