سلام مامانای عزیز
من حس میکنم واسه دخترم مادر خوبی نیستم نمیتونم مواظبت کنم از دخترم حس میکنم همه فکر میکنن بیشتر خانواده همسرم که زن با عرضه ای نیستم دخترم هم تازگی بغلم واینمیسته آروم نمیشه مگه شیر بخواد یکسره میگه بابا حالم خوب نیس وقتی میرم طرف خانواده همسرم با اینکه تا حالا چیزی به روم نیاوردن

مامان آوای عزیزم،
خیلی خوب می‌فهمم چی میگی... همه‌مون یه وقتایی این حس رو داشتیم که نکنه داریم کم می‌ذاریم واسه بچمون، نکنه بقیه بهترن از ما... ولی باور کن همین که اینجایی و نگرانی، یعنی چقدر مادری برات مهمه و چقدر دخترتو دوست داری.

هیچ مامانی همیشه قوی نیست، همیشه خونسرد نیست. ما آدمیم نه ربات. بچه‌مون فقط یه مامان مهربون و واقعی می‌خواد، نه یه مامان کامل و بی‌نقص.

از خودت بپرس: اگه یه مامان دیگه همین حرفا رو می‌زد، بهش چی می‌گفتی؟ مطمئنم بغلش می‌کردی و می‌گفتی: تو بهترین کاری که می‌تونی رو داری می‌کنی... پس همون حرفا رو به خودتم بزن عزیز دلم.

مطمئن باش آوات هم عاشقته... با همه‌ی خستگی‌هات

افسرده شده عزیزم‌وگرنه تمام دتیا جمع سن نمی تونن برای بچت مادر به خوبی خودت باشن
ی واری بکن که دوست داری تا روخیت عوض شه
بخودت اینقدر تلقین نکن
عصرابچت بزار کالسکه
باهم برید حتی تا سر کوجه ی دوری بزنید

اقتضای سنش هس
خوب میشه

چه اهمیتی داره چه فکری کنن اونا؟
مهم اینه ماها واسه بچه هامون صبح تا شب زحمت میکشیم و هر کاری میکنیم بخاطر اوناس

پسر منم مث دختر تو همش میگ بابا و موقعی ک باباش خونس ول کن باباش نیست و مادرشوهرم و عمش هم خیلی واسم میگیرینش تا کارامو انجام بدم ولی حس اینک مامان بدیم بهم دست نمیده چون میدونم دارم تمام جونمو براش میزارم وقتایی ک پیش بابا و مامانبزرگشه دارم برا اون غذا درست میکنم لباساشو میشورم، وسایلشو مرتب میکنم و... پس مامان خوبیم
مطمئنم همه مامانا واسه بچه هاشون عالین و هرکاری برا بچه هاشون میکنن
ب فکر اینم نباش ک بقیه چ فکری درموردت میکنن بیخیالشون

نمیدونم با این فکرها چیکار کنم بعضی وقتا از پا ميندازم از بس فکر میکنم عصبانی میشم از خودم با اینکه خانواده همسرم خوبن واقعا دلم نمیخواد از خونه برم بیرون 😔