۸ پاسخ

شايد تو فيلم ديده يا دوربرتون ديده
ما سه هفته پيش تو جاده شمال تصادف بدي كرديم جوري ك دوتا دنده ي من شكست وشوهرم بينيش و خلاصه خدا به دخترم رحم كرد كاريش نشد
از همون موقع همش ميگه من ميميرم يا تو بمير زنگ بزنم امبولانس ميريم تو خيابون ميگه مامان بزن به اين ماشين بزن به اين عابر بره بيمارستان كلا فكرش هنوز تو تصادفمون مونده

سلام عزیزم تمامه اتفاقا روی بچه ها اثر می‌ذاره چون اونا الان مثل ضبط صوت هستن و همه چیز رو ضبط میکنن سعی کن دیگه اینجور بازیهارو نکنید البته مثلا پسر منم تو بازیهاش آمبولانس و تصادف،پلیس و...هست ولی شدید نیست خیلی مراقب باش روحیه هاشون حساسه آسیب نبینه خدایی نکرده من همسرم پارسال یک هفته بیمارستان بستری بود تا چند وقت بعدش از سرکار که میومد ماهان می‌گفت بیمارستان بودی یا یبار بیرون بودیم ماشینمون خراب شد آخر شب هم بود با یدک کش که یدک کردن تا مدت ها می‌گفت عَدَک کش ماشینمون رو برد بالا واسه همین میگم اینجور اتفاق ها تو ذهنشون میمونه انشالله از این به بعد اول سلامتی بعدم دل خوش و شادی باشه براتون عزیزم

احتمال زیاد مراسم بردیش

ن تو این سن میپرسن دختر منم همش میگه طرف چرا مثلا مادر نداره مرده چطور مرده کجا میبرنش اینا

احتمالا توفیلم دیده گلم

دختر بچه منم اینمدلیه

خواهرشوهرم ی مدت پسرشو هی برده بود مسجد و فاتحه خونی و اینا
بعد این ی پروانه ک مرده بود چسبونده بود ب کاغذ و گفته بود اینو قاب کنیم بزنیم ب دیوار مث عکس عمو فلانی ک مرده بود

والا من ندیدم چنین چیزی
احیانا زیاد نبردیش ختم و سرخاک؟

سوال های مرتبط

مامان شنتیاا مامان شنتیاا ۳ سالگی
سلام‌ یه چیزی خیلی نگرانم کرده راجب پسرم میخوام ببینم طبیعیه یا با دکتری مشاوری مشورت کنم. با اینکه از بچگی به حرفاش گوش دادم سریع
تا حدودی جواب گرفته چیزی خواسته تونستم تهیه کردم هیچ وقت چیزی و نذاشتم خیلی بگه اصرار کنه بعد انجام بدم ولی پسرم نمیدونم اخلاق بد یا خوب حرفاش و خیلی تکرار میکنه در حد قفلی زدن یعنی اگه ی چیزی بخواد بگم فردا تا اون روز برسه همش میگه صبح هم یادش نمیره تا اون کارو نکنی براش ول نمیکنه و این موضوع هم خودمو هم بقیه رو ی جاهایی کلافه کرده مثلا میگه بازی کن ب هرکی ک باشه انقدر میگه تا طرف بلند شه بازی کنه خیلی وسط حرفامون میپره اصلا نمیذاره حرف بزنیم یا حتی من با گوشی هم بخوام حرف بزنم یکاری میکنه یا حواسم پرت شه یا قطع کنم سریع البته ک بگم هرچی من منعطف و سریع براش یکاری میکنم شوهرم برعکس زیاد باهاش بازی نمیکنه ی بازی هم بخواد بکنه انقدر بچه باید اصرار کنه بهش تا باهاش بازی کنه یا هرچی ازش بخواد هی باید بگه بهش هم میگیم باشه ولی باز میگه مثلا دیروز رفتیم بیرون خرید گفتیم پسر خوبی باشی اذیت نکنی برات آدامس که دوس داری میگیریم هر ۳ دیقه ی بار میگفت آدامس میخری آدامس میخری انقدر گفت شوهرم عصبی شد گفت اصلا نمیخرم بعد ی وقتایی رفتار شوهرم باهاش ی جوری میشه من فکر میکنم بچه مشکل داره حس منفی میگیرم عصبی میشم دعوامون میشه ی مورد دیگه هم هست ب شدت تنهاس و فقط من و باباشیم ک باباش اصلا براش وقت نمیذاره باز ی موضوع دیگه هم هست مثلا میگه موز داریم میگم نه میره چک میکنه این مثال راجب هرچی باید بهش ثابت بشه خودم این موضوع دوس دارم که اعتماد نداره زیاد ولی خب نمیخوام ب ماهم اینجوری باشه میخوام حرفمو قبول کنه