۹ پاسخ

وای منم دقیقا همینجوری بودم تا عصر که همسرم میومد گشنه تشنه میموندم، شیرمم کم بود بچه سیر نمیشد، نمیخوابید، منم از اینکه نمیتونستم هیچکاری کنم گریم میگرفت

میگذره عزیزم سعی کن بخودت بیای و گزیه چرا تو دربرابر بچه ات مسئولی. افسردگی میگیری اینطوری

مامان نیلا منم وقتی مامان رفت از پیشم و تنها موندم چنین حسی بهم دست داد و گریه کردم ولی به خودم اومدم گفتم تا کی مگه میتونه بمونه الان انقدر راحت ترم نیست قلق دخترم دستم اومده

بدتر از همه اطرافیان که تا گریه بچه رو میدیدن میگفتن شیر نداره بیشتر عذاب وجدان میگرفتم

منم یاد مامانم‌میوفتم اشک میریزم
بعد خودم خندم میگیره از کارام🥴

منم از الان غصم گرفته چه کنم وقتی برگشتم خونه....

ناراحت نباش عزیزم منم عین توام به شدت از بچه داری میترسم غریبم تو اینجا از سع شنبه اومدم خونه خودم ولی باید از پسش بربیاییم وگرنع افسردگی میگیریم به خودت تلقین نکن نمیتونی خدا بزرگه

ببین همه این روزا رو گذروندیم من بحدی ترس داشتم میگفتم من نمیتونم چطور عوض کنم چطور لباس بپوشونم ی جور اوسا شدم😂کارای مامانمو نسبت ب بچه نمیپسندن دیگه🤭🤭🤭🤭تا میتونی خرما بخور ک افسردگی ازت دورباش من اینکارارو کردم و هر روز اهنگ شاد میزارم اوایل میرفت رو مخما اما ب زور گوش میدادم تا از سرم درامد

عیبی نداره گریه کن بزار تخلیه بشی. ولی سعی کن حالتو خوب کنی چون ادامه دار بشه خوب نیس اینا طبیعی میگذره

سوال های مرتبط