سوال های مرتبط

مامان رونیسا🩷 مامان رونیسا🩷 ۲ ماهگی
سلام مامانا من هم اومدم از تجربه ی زایمانم بگم من بعد عید رفتم مطب که دکتر برام سونوگرافی نوشت برای وزن تو سونو زده بود که آب دور جنین کم شد رفتم پیش دکتر گفت هر روز باید بری nstبدی تا بتونیم بورو تا سی و هشت هفته نگه داریم چون سی هفت هفته بودم بهم گفت اگر nstخوب نباشه باید فورا زایمان کنی من چون میخواستم طبیعی زایمان کنم معاینه هم کرد و گفت دو و نیم سانت بازی من اون روز رفتم nstدادم که خوب بود برای فرداش هم دوباره صبح رفتم دو بار گرفت که خوب نبود گفت برو آبمیوه بخور و راه برو دوباره بگیریم دوباره گرفتن که باز هم خوب نبود و به دکترم زنگ زدن که دکتر گفت اورژانسی ببرید اتاق عمل من سریع خودمو میرسونم از اون لحظه ی تماس تا اتاق عمل کلا ده دقیقه نکشید و بیهوشم کردن و رونیسا خانوم دنیا اومد من خیلی استرس داشتم و وقتی اتاق عمل و دیدم بیشتر شد واقعا خوشحالم که بیخوشم کردن و چیزی نفهمیدم چون واقعا اگر متوجه اتفاقات دورم میشدم استرسم خیلی بیشتر میشد واقعا از سزارین هم رازی بودم و خدا رو شکر میکنم که هم خودم سالمم هم بچه و هم اینکه زایمانم سزارین شد چون درد معاینه کردن طبیعی از درد بخیه بیشتر بود و کلا درد زیادی نکشیدم برای زایمان فقط برای ماساژ رحمی درد داشتم حالا نمی‌دونم به خاطر رسیدگی عالی بیمارستان و ورسنلش بود یا کلا این بود ولی عمم بیمارستان دیگه ای زایمان کرد خیلی درد داشت پس حتما تو انتخاب بیمارستان دقت کنید
مامان اسنا مامان اسنا روزهای ابتدایی تولد
پارت ۱ زایمان طبیعی

چند روز بود ک من عفونتم شدید شده بود و شوهرم همش میگفت کیسه آبت نشتی پیدا کرده ولی من میترسیدم برم بیمارستان چون اگ بستریم میکردن مامانم اینا زابل بودن و کسیو نداشتم روز ۲۶ بابام اینا حرکت کرد ۲۷ ک رسیدند شوهرم و بابام گفتند برو یک چک کن خودتو ساعت ۵ غروب رفتیم بیمارستان هاشمی نژاد و ضربان قلب بچه رو چک کردن و معاینه کردند منو گفتند انقباض داری و یک سانت باز شدی هروقت دردات ب یک دقیقه رسید بیا بیمارستان در ضمن من بدون درد و علائم رفتم بیمارستان منو مرخص کردند ولی وقتی داشتیم میرفتیم خونه ععی زیر دلم و کمرمو می‌گرفت ول می‌کرد دردام تو راه ب سه دیقه رسیده بود و ما هم رسیدیم خونه دردام ععی شدید ترو شدید تر میشد تا اینکه بابام ب گریه شد گفت برو بیمارستان نمیخام اینجا درد بکشی و ساعت ده ما رفتیم بیمارستان معاینه کردند گفتند سه سانت شدی دوباره معاینه کرد گفت ۴ سانت ۶۰ درصد هستی بهم دوتا سرم وصل کردن نمیدونم چی بود ولی کل بدنم ب لرز شد و کلا از درد و لرز از حال داشتم میرفتم ب همراهیم گفتند دمپایی خرما و آبمیوه بگیره بیاره و منم لباس دادن تنم کنم و رفتم زایشگاه هر لحظه میومدن معاینه میکردن
مامان آقارضا مامان آقارضا روزهای ابتدایی تولد
تجربه سزارین

من سرکلاژ بودم و درد رحم داشتم با وجود سرکلاژ معاینه شدم و گفتن نیم سانت باز شدی و اگه بیشتر بشه و باز نکنی ممکنه رحم دور از جون پاره بشه و من تو ۳۷هفته و ۳روز سزارین شدم (سزارین اختیاری)

صبح ساعت ۵:۳۰بیمارستان بودم و خیلی درد داشتم و وقتی بهم سوند وصل کردم به معنای واقعی کلمه داشتم از درد میمردم خیلی برای من سوند سخت بود کارامو کردم و ۵دقیقه مونده به عملاز شدت درد سوند تمام بدنم خیس عرق بودم و دردم وحشتناک تر شده بود ،رفتم تو اتاق عمل و خلاصه سزارین شدم و من پمپ درد هم گرفتم ساعت ۹رفتم اتاق عمل و ساعت ۱۱از ریکاوری زدم بیرون و درد سزارین مثل یه پریودی پر درد بود ولی نه اون حدی که نشه تحمل کرد و هر وقت حس میکردم دردم یکم داره اذیتم میکنه دکمه پمپ درد رو میزدم و برام شدت درد کمتر میشد و خداروشکر پسرمم تو دستگاه نرفت و بعدم ۱۲ساعت بعد عمل گفتن بلندشو راه برو،خلاصه به جز درد سوند که اصلا برام قابل وصف نبود بقیه عمل واسم قابل تحمل بود وذخلاصه که واسه کسایی که مثل من ترس دارن یا از درد طبیعی میترسن من سزارین رو پیشنهاد میدم ان شاءالله دامن اقدامیا سبز بشه و همه ی مامانا بچه هاشون رو صحیح و سلامت بفل بگیرند🥰🤲🏻💐❤️