۴ پاسخ

کاری نداره که خودت به خودت ارزش بده هروقت اونو بوسید بگو بزرگتری گفتن کوچکتری گفتن چندبار به شوخی حرفشو بنداز عادی میشه همیشه که اینا انقدری نمیمونن الان خودمونم همه زندگیمون شده بچه

سلام گلم درگیر افسردگی بعد از زایمان شدی با زبون خودت به همسرت بگو چون مردا نمیفهمن بهش بگو چه حسی داری همسرت که کنارن باشه حالت بهتر میشه

دقیقاا منم همینه اوضام … تنها نیستی … شوهر من از در میاد بچه هم بغل منه مثلا من میگم سلام میگه سلاااام عشق بابا ، سلام نفس بابا … منم که ک*یر بابام 😐

آی گفتی همسر من الان راه دور کار کار میکنه زنگ میزنه دخترشو میپرسه عکس اونو میخواد خونه بودنی هم فقط اونو میبینه انگار روح شدیم واقعا

سوال های مرتبط

مامان سِدْنا مامان سِدْنا ۱۳ ماهگی
از دلِ‌ یک مامانِ دانشجو👩🏻‍🎓
.
این روزا خیلی بیشتر از توانم خیلی بیشتر از پتانسیل بدنم دارم ازش کار میکشم…
.
این روزایی که فشار زندگی، درس، بی‌خوابی، گردن درد و کمر درد داره من و از هم میپاشه…
.
دارم نهایت سعی‌مو میکنم بهترین ورژن از یه مامان خوب برای دخترم باشم👩🏻‍🍼
نهایت سعی‌مو میکنم که افتی‌ تو درسام نباشه، صرفا فقط گرفتن یه نمره ای برای پاسی اصلا حس خوبی بهم نمیده و من و راضی نمیکنه👷🏻‍♀️
دارم نهایت تلاشمو میکنم که خانمِ خونه دارِ باحوصله و شاد سابق باشم 💃🏻
و در نهایت بیشترین سعی‌م بر اینه همون همسر پرانرژی و بااحساس برای همسرم باشم 🥰
این روزا خسته‌م ولی حضور، دلگرمی، حمایت و همکاری همسر
نمیزاره متلاشی شم
.
بودنش و کمک کردنش
اینکه ساعت ها از کارش میزنه و با بچه تو این کوچه و پس کوچه ها قدم میزنه تا من از خواسته‌‌م از آرزوهام دور نشم
وقتی میام با لبخندای گرمش با یه چیز کوچیکی که با دخترک دستشونه بهم میدن و خسته نباشیدی که میگن، واسم یه دنیا ارزش داره
.
قول میدم واستون جبران کنم این روزارو، قشنگیای زندگیم🤍✨
.
مادر و پدر خوب بودن، همسر فهمیده و همراه بودن؛واقعا شیرین ترین و البته سخت ترین کار دنیاست
خدا به هممون قوت بده✨
مامان الینا مامان الینا ۱۱ ماهگی
سلام خانما
ببخشید طولانیه ولی شاید درد دل خیلی از مادرایی باشه که مثل من مجبورا برن سرکار و تو شهر غریبن
من ۵ صبح بیدار میشم برم سرکار تو گرمای جنوب با یه شغل سخت...۵ عصر میرسیم خونه.تازه صبحانه و ناهار و میانوعده دختر آماده میکنم ناهار فردای خودم حموم دختر و شام خودمون و خواب....
بعد بقیه میگن آخی دخترت گناه داره اذیت میشه 🫤🫤🫤
یکی نمیگه مادر بیچاره با این همه فشار و استرس و کار و زندگی درد دوری از بچشو هم تحمل میکنه😪😪😪
کاش یادبگیریم تا با کفش کسی راه نرفتیم قضاوت نکننیم و بدونیم هییییییچ کس دلسوزتر از مادر نیس برای بچش
طفل معصومم باید بره مهد چون تو غربتم و بجز خانواده همسرم کسی رو نمیشناسم تو این شهر حقوقی که میگیرم یک ریالش تو حساب شخصیم نمیمونه و کامل میره تو حساب مشترکمون. بعد یه سری از خدا بی خبر از همین خانواده ای که هیچ مسئولیتی در قبال این بچه قبول نمیکنن تا یه باری از رو دوش خستمون بردارن میان میگن واااای چرا میذاری مهد خیلی گناه داره تو جنایت کاری نرو سرکار.... خب آخه بنده خدا اینو که خودمم میدونم اگه راه داشت که نمیرفتم...چرا بنزین میریزی رو آتیش قلبم؟!😥
یه شبایی میشینم کنار دخترم فقط نگاهش میکنم و از درد به خودم میپیچم که دخترک ۹ ماهمو تنها میذارم که بزرگ شدنشو نمیبینم. از طرفی همه کارایی که قبلا به عنوان خانم خونه و مادر انجام میدادم هنوز باید به بهترین شکل انجام بشه و فشااااار کار هم اضافه شده و درد قضاوت های بیرحمانه...
مامان ایلیاخان👶 مامان ایلیاخان👶 ۱۴ ماهگی
مامانا راهنماییم کنید 🙏🥺شوهرم منو دوس نداره از اول اینجوری بود من نمیدونستم بابام منو به زور داد بعد این منو فقط بخاطره ببخشید رابطه میخاسته و تظاهر به عاشقی میکنه بعد اصلا مهم نیستم براش نه بهم پولی میده نه توی خونه چیزی میخره نه لباس میخره کلا هیچی به زور یه نون خوشک میده بهمون به زور پوشک و دارو دوا میخره بعد من مدام لباس کهنه میپوشم هم خودم هم بچه ها ارایشگاهم که اصلا نمیبره اینترنتم که از ترس بابام میخره بعد از پدرم خیلی نمیترسه من مال افغانستانم این حتی یه عروسی برام نگرفته حتی خریدم نکرده من بعد دوسال باردار شدم این نمیخاست میگفت از نگ روزگاره که قبولش کردم اما الان دخترم ۴سالشه تظاهر به دوست داشتنش میکنه تا بزرگ بشه بعد یه پسر ۸ماه دارم که اینم نمیخاست میخاست سقط کنه که خانوادم نزاشتن و خودم سینه سپر کردم بعد دلش نمیخاد حتی یه کیک بخره این بچه بخوره هیچی نمیخره بدم بخوره بچه بعد من چی کار کنم میخام جدا بشم پسرمو بگیرم دخترم منو نمیخاد ؟؟؟؟
مامان اِلارا🎀 مامان اِلارا🎀 ۹ ماهگی
سلام مامانا،بیایین من بی زبون رو راهنمایی کنین لطفا😅
من همیشه سعی میکنم روابطم با خانواده شوهرم در نهایت احترام باشه و بحثای همیشگی مادرشوهر و خواهرشوهر و این چیزا رو نداریم البته اونا هم شعورشون بالاست اقعا
اماااا از وقتی دخترم به دنیا اومده آبم باهاشون تو یه جوب نمیره اصلا بچه داری بلد نیستن در عین حال عاشق دخترمن چون تنها نوه‌شونه
از وقتی دخترم به دنیا امده مادر شوهرم و پدرشوهرم همش بهم میگن لباس کم میپوشونی براش آخر این بچه رو مریض میکنی باید چند لایه بپوشونی براش 😐طبق دوتا تاپیک قبلیم دو هفته پیش پدرشوهرم از کربلا اومد مریض شده بود به ما نگفتن که مریضه و نیایین رفتیم دخترم ویروس گرفت تا همین الان هنوز حالش خوب نشده بچم آب شد انقد تب داشت و گریه کرد،خیلی حرصم گرفته که به من که مادرشم میگن تو مریضش میکنی بعد وقتی مریضن رعایت نمیکنن،تو این دو هفته نذاشتم دخترمو ببینن چون هنوز مریض بودن😏امشب قراره بریم خونشون دوست دارم یه چیزی بگم که بفهمن چقدر ناراحتم و از این به بعد که مریض شدن رعایت کنن
ولی دوست ندارم تند بگم که دلخوری پیش بیاد،چی بگم به نظرتون؟؟
مامان پِسته🤰😎🧒🧿🫀 مامان پِسته🤰😎🧒🧿🫀 ۱۲ ماهگی
مامانای با تجربه میشه لطفا راهنماییم کنید
میدونم نمودار رشد بچه ها با هم فرق می‌کنه و قرار نیست همه مثل هم باشن
ولی راستش دارم کم کم نگران میشم لطفا همه توضیحاتم بخونید و راهنماییم کنید و راهکار بدید:🙂
من یه مامان اولی هستم و به شدت ترسو
از وقتی که پسرم به دنیا اومد اصلا این بچه رو شکم نزاشتم که بخواد رو شکم بمونه به این سن هم رسیده خیلی رو شکم نمی‌مونه تا میزارم در حده چند دقیقه بعد گریه می‌کنه
یکمم خودم کوتاهی کردم که باهاش تمرین نکردم
و مورده دیگه اینکه نشستن و باهاش دیر تمرین کردم هنوز که هنوزه کامل و قشنگ نمیشینه در حده چند دقیقه اونم گاهی
خودشم علاقه ی نشون نمی ده گریه می‌کنه
از بس بچه رو خوابوندم بیشتر دوست داره بخوابه 🥹🥹🥹
خیلی از هم سن و سال های خودش و دارم میبینم که قشنگ میشینن یا چهاردست و پا میرن،دستشون و میگیرن یه جای بلند میشن و قدم برمیدارن
اما پسره من نه 🥹🥹🥹🥹😭😭😭😭
میدونم اول از همه خودم مقصرم که رو حساب ترس با این بچه خیلی تمرین نکردم احساس میکنم داره دیر میشه
لطفا بهم راه حل بدید که چیکار کنم بهتره چه تمرینی بکنم که پسرم بشینه و رو شکم بمونه که بعدش بخواد چهار و دست پا بره و دستش و بگیره جایی قدم برداره و بلند بشه؟؟؟